باغبانی، قطرهای بر برگ گل
دید و گفت این چهره جای اشک نیست
گفت، من خندیدهام تا زادهام
دوش، بر خندیدنم بلبل گریست
من، همی خندم برسم روزگار
کاین چه ناهمواری و ناراستیست
خندهٔ ما را، حکایت روشن است
گریهٔ بلبل، ندانستم ز چیست
لحظهای خوش بودهایم و رفتهایم
آنکه عمر جاودانی داشت، کیست
من اگر یک روزه، تو صد سالهای
رفتنی هستیم، گر یک یا دویست
درس عبرت خواند از اوراق من
هر که سوی من، بفکرت بنگریست
خرمم، با آنکه خارم همسر است
آشنا شد با حوادث، هر که زیست
نیست گل را، فرصت بیم و امید
زانکه هست امروز و دیگر روز نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دمنه را گفتا که تا: این بانگ چیست؟
با نهیب و سهم این آوای کیست؟
«تخمش از تقدیس عرش ایزدیست
آبش از کاریز وحی انبیاست »
ای خدای بینهایت جز تو کیست
چون توئی بیحد و غایت جز تو چیست
دانهٔ هر مرغ اندازهٔ ویست
طعمهٔ هر مرغ انجیری کیست
من که در اوقات پنجه سال زیست
عاشقی هرگز ندانستم که چیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.