ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن
روی مانند پری از خلق پنهان داشتن
همچو عیسی بی پر و بی بال بر گردون شدن
همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن
کشتی صبر اندرین دریا افکندن چو نوح
دیده و دل فارغ از آشوب طوفان داشتن
در هجوم ترک تازان و کمانداران عشق
سینهای آماده بهر تیرباران داشتن
روشنی دادن دل تاریک را با نور علم
در دل شب، پرتو خورشید رخشان داشتن
همچو پاکان، گنج در کنج قناعت یافتن
مور قانع بودن و ملک سلیمان داشتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ زندگی معنوی و روحانی است. شاعر به بیان ویژگیهایی میپردازد که فرد باید داشته باشد تا به تعالی برسد. او به خانهای اشاره میکند که باید در جان انسان وجود داشته باشد و از دنیای مادی فاصله بگیرد. همچنین به صفات بزرگانی چون عیسی و ابراهیم اشاره میکند که بینیاز و مستقل بودند. در ادامه، شاعر از صبر نوح در برابر طوفان، شجاعت در مواجهه با عشق، و امید در دل تاریکی سخن میگوید. او به قناعت و سادگی که مشابه ویژگیهای یک مور است، اشاره میکند و بر این باور است که در این حالت، فرد به عظمت و قدرتی مانند سلیمان دست خواهد یافت. در مجموع، شعر بر اهمیت صفات معنوی و روحانی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که از تن خود آزاد شود و خانهاش را در دل داشته باشد، مانند پری که از دید مردم پنهان میماند.
هوش مصنوعی: مانند عیسی که بدون پر و بال به آسمان میرود، همچون ابراهیم که در آتش از گلستان بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا به معنای آن اشاره میشود که در شرایط دشوار و پر تلاطم، مانند طوفان، باید صبر و آرامش داشته باشیم. مانند نوح که در برابر چالشها استقامت کرد، میتوان با اندیشهای آرام و دلسردی از مشکلات عبور کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که عشق به جان آدمی حمله میکند، باید دلی شجاع و آماده داشت تا در برابر تیرهای درد و رنج، ایستادگی کند.
هوش مصنوعی: آگاهی و دانش میتواند مانند نوری در دل شب عمل کند و دلهای تاریک را روشن کند، مانند این که خورشید در آسمان درخشیده باشد.
هوش مصنوعی: مانند انسانهای نیکوکار، که در سایه قناعت خود به گنجهای درونی دست مییابند، قناعتورزی همچون موری است که در دل خود آرامش دارد و به جز آنچه دارد، چیزی نمیطلبد و در دنیا همچون پادشاهی بزرگ زندگی میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شرط مردان نیست در دل عشق جانان داشتن
پس دل اندر بند وصل و بند هجران داشتن
بلکه اندر عشق جانان شرط مردان آن بود
بر در دل بودن و فرمان جانان داشتن
دُر که از بحر عطا خیزد صدف دل ساختن
[...]
تا کی از هزل و هوس دنبال شیطان داشتن
اعتقاد اهرمن در حق یزدان داشتن
در وفای فتنه گوش عافیت برپیختن
در هوای نفس چشم عقل حیران داشتن
از عمارت کردن بیهوده در کوی هوس
[...]
باد بیرون کن زسر تا جمع گردی
بهرآنک خاک را جز باد نتواند پریشان داشتن
چند در دل آتش سود ای جانان داشتن
آتش اندر سوخته تا چند پنهان داشتن
در پی چوگان و گوی آنچنان زلف وزنخ
دل چو گوی افکندن و قامت چو چوگان داشتن
ناوک مژگان گشاید بر دل و گوید منال
[...]
تا کی آخر خاطر اندر بند هجران داشتن؟
یوسف جان عزیزان را به زندان داشتن
تا کی ای نور بصر کردن نظر با دیگران
همچو چشم از مردم خود روی پنهان داشتن
چند کردن روی در مشتی پریشان همچو زلف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.