به سر خاک پدر، دخترکی
صورت و سینه بناخن میخست
که نه پیوند و نه مادر دارم
کاش روحم به پدر میپیوست
گریهام بهر پدر نیست که او
مرد و از رنج تهیدستی رست
زان کنم گریه که اندر یم بخت
دام بر هر طرف انداخت گسست
شصت سال آفت این دریا دید
هیچ ماهیش نیفتاد به شست
پدرم مرد ز بی داروئی
وندرین کوی، سه داروگر هست
دل مسکینم از این غم بگداخت
که طبیبیش ببالین ننشست
سوی همسایه پی نان رفتم
تا مرا دید، در خانه ببست
همه دیدند که افتاده ز پای
لیک روزی نگرفتندش دست
آب دادم بپدر چون نان خواست
دیشب از دیدهٔ من آتش جست
هم قبا داشت ثریا، هم کفش
دل من بود که ایام شکست
اینهمه بخل چرا کرد، مگر
من چه میخواستم از گیتی پست
سیم و زر بود، خدائی گر بود
آه از این آدمی دیوپرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره دختری است که به سر خاک پدرش آمده و احساس تنهایی و غم عمیقی دارد. او از بیپدری و مشکلات زندگی و رنجهای ناشی از فقر سخن میگوید. همچنین به یادآوری دردناک از وضعیت پدرش اشاره دارد که به علت بیماری جان سپرده و اشاره میکند که در اطرافش درمانگری وجود ندارد. او از دیگران طلب کمک کرده اما با بیتوجهی مواجه شده است. در نهایت، او به زندگی سخت و بیرحم انسانها و کسب مال و ثروت که حقیقی و معنوی نیست، اشاره میکند و از دنیا و رفتارهای مردم افسوس میخورد.
هوش مصنوعی: در کنار مزار پدر، دختری صورت و سینهاش را با ناخن میخراشید.
هوش مصنوعی: من نه خانوادهای دارم و نه مادری که به آنها تعلق داشته باشم، ای کاش روح من به پدرم ملحق میشد.
هوش مصنوعی: من به خاطر پدرم نمیگریم که او از دنیا رفته و دیگر از رنج فقر و سختی خلاص شده است.
هوش مصنوعی: از آنجا که بخت بد من را در دریا گرفتار کرده و در هر سو دامها را پهن کردهاند، به همین دلیل اشک میریزم.
هوش مصنوعی: در مدت شصت سال، این دریا آسیبهای زیادی را تجربه کرد، اما هیچ ماهیای به دست کسی نیفتاد.
هوش مصنوعی: پدرم به خاطر نبود دارو از دنیا رفت و در این کوچه، سه پزشک وجود دارد.
هوش مصنوعی: دل نزار و بیچارهام از شدت غم به شدت میسوزد، چرا که درمانگری برای تسکین دردهایم نیامده است.
هوش مصنوعی: به همسایهام سر زدم تا کمی نان بگیرم، اما وقتی مرا دید، در خانهاش را بست و نیاورد.
هوش مصنوعی: همه شاهد بودند که او به زمین افتاده است، اما روزی هیچکس دستش را نگرفت.
هوش مصنوعی: من شب گذشته برای پدرم آب بردم چون از من نان خواسته بود، و در چشمانم شعلهای از اشک سوخت.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره میکند که ثریا (که نماد ستارهای در آسمان است) با لباسش و زیباییاش همنشینی داشت، اما در عین حال دل او نیز در این موضوع دچار درد و شکست شده است. این تصویر به نوعی تضاد بین زیباییهای آسمانی و دلتنگیهای زمینی را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: چرا این همه درباره بخل و خودداری کردند، مگر من چه چیزی از این دنیای پست و ناچیز میخواستم؟
هوش مصنوعی: اگر طلا و نقره خدایی داشتند، به راستی آهی بر این انسان دیوپرست باید کشید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هر عروسی که کنون در چمن است
همه در حیرت و حسرت چو من است
شاخ از قطره چو سیمین سمن است
برگ در روضه چو زرین مجن است
آب بر شاخ بهنگام سحر
[...]
سیزده جنس نهاده است نبی
که همه مسخ شدند و همه هست
ز آن یکی خرس که بد خنثی طبع
دیگری پیل که شد فسق پرست
من خری دیدم کو مسخ نبود
[...]
دل و جانم بره جانان است
گر بدو باز رسم جان آن است
پای در دامن صبر آرم از آنک
دست دست ستم هجران است
آن چه من می کشم از فرقت او
[...]
ای که نه شقّۀ چرخ اطلس
بارگاهی ز سرا پردۀ تست
بهر شاگردی فرّاشات
بسته جوزا کمر خدمت چست
ماهرویان پس پردۀ غیب
[...]
گر ز خورشید بوم بی نور است
از پی ضعف خود، نه از پی اوست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.