برزگری پند به فرزند داد
کای پسر، این پیشه پس از من تراست
مدت ما جمله به محنت گذشت
نوبت خون خوردن و رنج شماست
کشت کن آنجا که نسیم و نمی است
خرمی مزرعه، ز آب و هواست
دانه، چو طفلی است در آغوش خاک
روز و شب، این طفل به نشو و نماست
میوه دهد شاخ، چو گردد درخت
این هنر دایهٔ باد صباست
دولت نوروز نپاید بسی
حمله و تاراج خزان در قفاست
دور کن از دامن اندیشه دست
از پی مقصود برو تات پاست
هر چه کنی کشت، همان بدروی
کار بد و نیک، چو کوه و صداست
سبزه بههر جای که روید، خوش است
رونق باغ، از گل و برگ و گیاست
راستی آموز، بسی جو فروش
هست در این کوی، که گندم نماست
نان خود از بازوی مردم مخواه
گر که تو را بازوی زور آزماست
سعی کن، ای کودک مهد امید
سعی تو بنا و سعادت بناست
تجربه میبایدت اول، نه کار
صاعقه در موسم خرمن، بلاست
گفت چنین، کای پدر نیک رای
صاعقهٔ ما ستم اغنیاست
پیشهٔ آنان، همه آرام و خواب
قسمت ما، درد و غم و ابتلاست
دولت و آسایش و اقبال و جاه
گر حق آنهاست، حق ما کجاست
قوت، بخوناب جگر میخوریم
روزی ما، در دهن اژدهاست
غله نداریم و گه خرمن است
هیمه نداریم و زمان شتاست
حاصل ما را، دگران میبرند
زحمت ما زحمت بی مدعاست
از غم باران و گل و برف و سیل
قامت دهقان، بجوانی دوتاست
سفرهٔ ما از خورش و نان، تهی است
در ده ما، بس شکم ناشتاست
گه نبود روغن و گاهی چراغ
خانهٔ ما، کی همه شب روشناست
زین همه گنج و زر و ملک جهان
آنچه که ما راست، همین بوریاست
همچو منی، زادهٔ شاهنشهی است
لیک دو صد وصله، مرا بر قباست
رنجبر، ار شاه بود وقت شام
باز چو شب روز شود، بینواست
خرقهٔ درویش، ز درماندگی
گاه لحاف است و زمانی عباست
از چه، شهان ملک ستانی کنند
از چه، بیک کلبه ترا اکتفاست
پای من از چیست که بی موزه است
در تن تو، جامهٔ خلقان چراست
خرمن امسالهٔ ما را، که سوخت؟
از چه درین دهکده قحط و غلاست
در عوض رنج و سزای عمل
آنچه رعیت شنود، ناسزاست
چند شود بارکش این و آن
زارع بدبخت، مگر چارپاست
کار ضعیفان ز چه بی رونق است
خون فقیران ز چه رو، بی بهاست
عدل، چه افتاد که منسوخ شد
رحمت و انصاف، چرا کیمیاست
آنکه چو ما سوخته از آفتاب
چشم و دلش را، چه فروغ و ضیاست
ز انده این گنبد آئینهگون
آینهٔ خاطر ما بی صفاست
آنچه که داریم ز دهر، آرزوست
آنچه که بینیم ز گردون، جفاست
پیر جهاندیده بخندید کاین
قصهٔ زور است، نه کار قضاست
مردمی و عدل و مساوات نیست
زان، ستم و جور و تعدی رواست
گشت حق کارگران پایمال
بر صفت غله که در آسیاست
هیچکسی پاس نگهدار نیست
این لغت از دفتر امکان جداست
پیش که مظلوم برد داوری
فکر بزرگان، همه آز و هوی ست
انجمن آنجا که مجازی بود
گفتهٔ حق را، چه ثبات و بقاست
رشوه نه ما را، که بقاضی دهیم
خدمت این قوم، به روی و ریاست
نبض تهی دست نگیرد طبیب
درد فقیر، ای پسرک، بی دواست
ما فقرا، از همه بیگانهایم
مرد غنی، با همه کس آشناست
بار خود از آب برون میکشد
هر کس، اگر پیرو و گر پیشواست
مردم این محکمه، اهریمنند
دولت حکام، ز غصب و رباست
آنکه سحر، حامی شرع است و دین
اشک یتیمانش، گه شب غذاست
لاشه خورانند و به آلودگی
پنجهٔ آلودهٔ ایشان گواست
خون بسی پیرزنان خوردهاست
آنکه بچشم من و تو، پارساست
خوابگه آنرا که سمور و خز است
کی غم سرمای زمستان ماست
هر که پشیزی بگدائی دهد
در طلب و نیت عمری دعاست
تیرهدلان را چه غم از تیرگیست
بی خبران را، چه خبر از خداست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، پدری به فرزند خود نصیحت میکند که زندگی سخت و پرمشقتی در انتظار اوست و وظیفهاش تلاش برای بهبود شرایط است. او نقش کشاورزی و تلاش در کشت و کار را به عنوان منبع درآمد و زندگی توصیف میکند و میگوید که باید از سختیها نترسد و سعی کند. وی همچنین به نابرابریهای اجتماعی و فقر افراد اشاره میکند و از غم و درد رنجبران مینالد. در اینجا به بیعدالتیها و فساد حاکم بر جامعه نیز پرداخته میشود و نسبت به آن نگرانی وجود دارد. در نهایت، نویسنده به سرنوشت ناامیدکننده و دشواریهای زندگی اقشار ضعیف و زحمتکش اشاره میکند و از بیتفاوتی ثروتمندان و حکام نسبت به مشکلات مردم رنجکشیده انتقاد مینماید.
هوش مصنوعی: کشاورزی به پسرش نصیحت کرد که ای پسر، این کار که من انجام میدهم، پس از من متعلق به توست.
هوش مصنوعی: مدت زمان زندگی ما پر از رنج و سختی بود و حالا نوبت شماست که دچار درد و رنج شوید.
هوش مصنوعی: زیر کشت کن جایی که نسیم دلنشین و شبنم وجود دارد، چون خرمی و برکت مزرعه به آب و هوای آن وابسته است.
هوش مصنوعی: دانه مانند یک کودک در آغوش زمین قرار دارد و شب و روز در حال رشد و پرورش است.
هوش مصنوعی: وقتی درختی به بار نشیند و میوه بدهد، این هنر و شگفتی به دستان نسیم ملایم صبح تعلق دارد.
هوش مصنوعی: خوشی و شادی نوروز پایدار نیست و به زودی با حمله و ویرانی پاییز روبرو خواهد شد.
هوش مصنوعی: از افکار و نگرانیها فاصله بگیر و به دنبال هدف خود برو تا به آن برسید.
هوش مصنوعی: هر کاری که انجام دهی، نتیجهاش به تو برمیگردد. نیک و بد کارها مانند پژواک صداست که برمیگردد.
هوش مصنوعی: هر جا که سبزه و گیاه روییده باشد، زیبایی و رونق باغ بیشتر میشود و این به خاطر وجود گلها و برگهاست.
هوش مصنوعی: در این مکان، افراد زیادی وجود دارند که به ظاهر خوب و دلپذیر به نظر میرسند، اما در واقع ممکن است نیتهای بدی داشته باشند. باید مراقب بود و حقیقت را جستجو کرد.
هوش مصنوعی: از دیگران نخواه که برایت کار کنند و نان به تو بدهند، زیرا تو خود قدرت و توانایی کافی برای کسب نان داری.
هوش مصنوعی: تلاش کن، ای کودک مهد امید، زیرا تلاش تو بنیاد و اساس خوشبختیات است.
هوش مصنوعی: باید ابتدا تجربه کسب کنی، نه مانند صاعقه که در زمان برداشت محصول خرابکاری میکند. این کار آسیب زننده است.
هوش مصنوعی: او گفت: ای پدر با اندیشهی نیک، بدان که طوفان ما ناشی از ظلم و ثروت زیاد است.
هوش مصنوعی: شغل و کار آنها همه در آرامش و بیخیالی است، ولی نصیب ما درد و رنج و مشکلات است.
هوش مصنوعی: اگر خوشبختی و آرامش و موفقیت و مقام در اختیار دیگران است، پس حق ما کجا است؟
هوش مصنوعی: ما روزیمان را از خون و جگر به دست میآوریم، ولی روزیمان در شکم یک اژدهاست.
هوش مصنوعی: ما گندم و غلهای نداریم و زمان برداشت محصول است، همچنین هیزم هم نداریم و فصل زمستان نزدیک است.
هوش مصنوعی: آنچه ما به دست میآوریم، دیگران از آن بهرهبرداری میکنند، در حالی که تلاش ما بیادعا و بیمنت است.
هوش مصنوعی: از درد و ناراحتی ناشی از باران، گل، برف و سیل، جوانی و قد و قامت دهقان در دو حالت قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: سفرهٔ ما خالی از غذا و نان است و در این ده، عدهٔ زیادی گرسنه هستند.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات نه روغن برای چراغ داریم و نه روشنایی در خانهمان، مگر اینکه شبها به هر دلیلی روشن باشد.
هوش مصنوعی: از تمام ثروتها و داراییهای این دنیا، آنچه که برای ما ارزشمند است، همین عشق است.
هوش مصنوعی: شما همانند من، فرزند یک پادشاه بزرگ هستید، اما من با دو صد وصله و سردرگمی بر لباس خود مواجه هستم.
هوش مصنوعی: اگر کسی در موقعیت سلطنت باشد، همچنان که به شام نزدیک میشود، باید بداند که با شب، روز به پایان میرسد و در این حالت، او هم ممکن است بینوا و مفلوک شود.
هوش مصنوعی: لباس درویش در مواقعی میتواند به عنوان پناهی برای در امان ماندن از سرما و نیازهای زندگی باشد و در مواقع دیگر به عنوان نشانهای از هویت و باورهای او عمل کند.
هوش مصنوعی: چرا شاهان به دنبال تصاحب سرزمینها و قدرت هستند، در حالی که تو با یک کلبه ساده هم به خوشحالی و رضایت میرسی؟
هوش مصنوعی: چرا پای من بدون کفش است در حالی که بدن تو پوشیده از لباسهای زیباست؟
هوش مصنوعی: خرمن محصولات سال گذشته ما چه کسی را سوزانده است؟ چرا در این دهکده خشکسالی و کمبود غذا وجود دارد؟
هوش مصنوعی: در ازای رنج و نتیجهای که از عمل به دست میآید، چیزی که رعیت میشنود، فقط بد و بیاحترامی است.
هوش مصنوعی: چند بار میتواند این زارع بدبخت بار دیگران را به دوش بکشد، مگر اینکه چهارپایش به او کمک کند.
هوش مصنوعی: ضعیفان چرا کاری ندارند که رونق داشته باشد؟ خون فقیران چرا ارزشی ندارد؟
هوش مصنوعی: چرا عدالت و رحمت ناپدید شدهاند و انصاف دیگر به چشم نمیخورد؟ این وضعیت مثل یک معجزه میماند که به سختی میتوان آن را پیدا کرد.
هوش مصنوعی: کسی که مانند ما از گرمای آفتاب سوخته است، دیگر چه نوری و چه روشنی میتواند داشته باشد؟
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوه این گنبد شفاف، دل ما صاف و بیکدورت نیست.
هوش مصنوعی: هر آنچه که در زندگی داریم، تنها خواستهها و آرزوهای ماست و آنچه که از دنیا میبینیم و تجربه میکنیم، جز ناامیدی و بیثباتی نیست.
هوش مصنوعی: پیر دانا و باتجربه خندید و گفت که این ماجرا نتیجه قدرت و زور است، نه از سر تقدیر و سرنوشت.
هوش مصنوعی: اگر در جامعهای عدالت و برابری وجود نداشته باشد، ظلم و ستم و تجاوز به حقوق دیگران اجتنابناپذیر است.
هوش مصنوعی: کارگران به دلیل نداشتن حق و حقوق، در شرایط سخت و ناعادلانهای به سر میبرند، در حالی که گندم و غلهای که در آسیا تولید میشود، مورد استفاده قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند از کسی حفاظت کند و این موضوع خارج از دایرهی امکان است.
هوش مصنوعی: پیش کسی که مظلوم واقع شده، قضاوت کردن بزرگان تنها بر اساس خواستهها و هوسهای خودشان است.
هوش مصنوعی: جمعی که در آنجا به گفتگو و بحث میپردازند، اگر به موضوعات غیرواقعی و مجازی بپردازند، صحبتهای حقیقتگو چه پایداری و چه استمرار خواهد داشت؟
هوش مصنوعی: ما رشوهای به قاضی نمیدهیم، چون خدمت به این مردم و در نظر گرفتن موقعیت و مقامشان برای ما اهمیت بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی فقیر باشد و دردی داشته باشد، پزشک او را نمیبیند و درمان نمیکند، بنابراین بیدوا و بدون کمک خواهد ماند.
هوش مصنوعی: ما فقیران به همه قابل توجه نیستیم، اما مرد ثروتمند با همه افراد آشنایی دارد و ارتباط برقرار میکند.
هوش مصنوعی: هر شخصی به نوعی مسئولیتهای خود را بر دوش میکشد، چه در نقش پیرو باشد و چه در نقش رهبری.
هوش مصنوعی: در اینجا به نظر میرسد که مردم در این دادگاه به نوعی ناپاک و بدجنس هستند، و حاکمان نیز به خاطر تصاحب ناروا و کسب درآمد از ربا دچار فساد و مشکلاند.
هوش مصنوعی: کسی که در سحرگاهان از حقوق دین و شرع دفاع میکند و غم یتیمانش را در دل دارد، در شبها غذای یتیمان را فراهم میآورد.
هوش مصنوعی: آنها کسانی هستند که به فساد و آلودگی دچارند و وجودشان شاهدی بر ناپاکی و زشتیهاست.
هوش مصنوعی: کسی که خود را پاک و پارسا نشان میدهد، در واقع برای رسیدن به این مقام، کارهای زشت و اشتباه زیادی انجام داده و از دیگران آسیب دیده است.
هوش مصنوعی: محل خواب کسی که پوشش خز و سمور دارد، دیگر نمیتواند نگران سردی هوای زمستان باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در درخواست و نیت خود حتی مقدار کمی کمک کند، در حقیقت همیشه دعا و آرزوی خوب برای دیگران دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که افرادی که به دلایل مختلف در زندگی خود دچار ناامیدی و تاریکی هستند، از وضعیت خود نگران نیستند، زیرا آنها نمیدانند که در عمق زندگی چه خبر است. همچنین، افرادی که از حقیقت یا وجود خدا بیاطلاع هستند، هیچ آگاهی از عمق مسائل معنوی و حقیقت زندگی ندارند. به عبارت دیگر، برای آنها تاریکی یا غم هیچ مشکلی ایجاد نمیکند، چون آنها از واقعیتها بیخبرند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای ملک گیتی گیتی تر است
حکم تو بر هرچه تو خواهی رواست
در خور تو وزدر کردارتست
هرچه درین گیتی مدح و ثناست
نام تو محمود بحق کرده اند
[...]
آنکه بنا کرد جهان زین چه خواست؟
گر به دل اندیشه کنی زین رواست
گشتن گردون و درو روز و شب
گاه کم و گاه فزون گاه راست
آب دونده به نشیب از فراز
[...]
اول او اول بی ابتداست
آخر او آخر بیانتهاست
بر شکرت جمع مگسها چراست
نکته لاحول مگسران کجاست
هر نظری بر رخ او راست نیست
جز نظری کو ز ازل بود راست
اسب خسان را به رخی پی بزن
[...]
معده چو کج گشت و شکم درد خاست
سود ندارد همه اسباب راست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.