الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
شماره ۱: هیهات و ان تکون فی العشق ملول
شماره ۲: از هجر تو زان رنج ستم نیست مرا
شماره ۳: عشق تو زعالم اختیار است مرا
شماره ۴: نام تو برم کار مرا ساز آید
شماره ۵: در عشق تو گرچه هست دلداریها
شماره ۶: تا با خودم از عشق خبر نیست مرا
شماره ۷: تا بر سر کوی عشق شد منزل ما
شماره ۸: داری سر آنک عشق بازی با ما
شماره ۹: از عشق توم جان و دل و دیده خراب
شماره ۱۰: گر بر سر آنی که روی راه صواب
شماره ۱۱: ای خوش پسران که عقل مدهوش شماست
شماره ۱۲: ای دل چو غم عشق برای من و تست
شماره ۱۳: عشق تو همه دینی و دنیاوی ماست
شماره ۱۴: هر چند که عشق سخت نیکوکار است
شماره ۱۵: عشق تو مقیم دل شوریده ماست
شماره ۱۶: پا بر سر نه که عشقبازی این است
شماره ۱۷: هر دل که در او نور محبت بسرشت
شماره ۱۸: در عشق تو دل را نظری افتاده است
شماره ۱۹: سودای تو آشنای دیرینه ماست
شماره ۲۰: در عشق تو هستی جهان حاصل ماست
شماره ۲۱: ای دل هوس عشق تو را تنها نیست
شماره ۲۲: در عشق تو گر کشته شوم باکی نیست
شماره ۲۳: گر عشق زهر بدی ندوزد دهنت
شماره ۲۴: عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
شماره ۲۵: تا کی گویی که راه حق باریکی است
شماره ۲۶: گر عاشقی ای سرزده عشوه پرست
شماره ۲۷: آن کس که حریف عشق باید پیوست
شماره ۲۸: در عشق اگرچه شور و شر بسیار است
شماره ۲۹: چشم همه اشک گشت و چشمم بگریست
شماره ۳۰: مقصود من از جمالت ای جان نظری است
شماره ۳۱: بی عشق دوان است دلت از چپ و راست
شماره ۳۲: آن کس که به سالوس و هوس مغرور است
شماره ۳۳: عشق تو و بس همنفس من این است
شماره ۳۴: اندر ره عاشقی کما بیشی نیست
شماره ۳۵: در بادیه عشق دویدن چه خوش است
شماره ۳۶: عشق است که جمله زینت مردمی است
شماره ۳۷: جز در دل و جان عاشقان جای تو نیست
شماره ۳۸: از لذت عشق در جهان خوش تر چیست
شماره ۳۹: این خوش پسران که در غمم می دارند
شماره ۴۰: در عالم عشق صادقی باید کرد
شماره ۴۱: عشاق دمی زقید هجران نرهند
شماره ۴۲: عشق آمد و صد گونه پریشانی کرد
شماره ۴۳: از دل خبری دیده غماز آورد
شماره ۴۴: در عشق مرا زجان و تن نامی ماند
شماره ۴۵: عشاق به جان و دل غمت درگیرند
شماره ۴۶: در عشق سری و سرفرازی نخرند
شماره ۴۷: مردان ره عشق تو جانها دارند
شماره ۴۸: از عشق تو بوی مختصر نتوان برد
شماره ۴۹: عشق تو که هرگزم ملولم نکند
شماره ۵۰: عشقت که زجمله خلق هستی بربود
شماره ۵۱: [چو]ن عشق ولای خود دمیدن گیرد
شماره ۵۲: در عشق حدیث کفر و ایمان نکند
شماره ۵۳: یا رب که اگر عشق تو افزون گردد
شماره ۵۴: جز آتش عشق رنگ دل نزداید
شماره ۵۵: عاشق باید که او مشوش باشد
شماره ۵۶: هر دل که درو عشق نگاری نبود
شماره ۵۷: تا خاک در عشق مرا مفرش شد
شماره ۵۸: در عشق تو جان بازم خود سر چه بود
شماره ۵۹: تا دل زسر درد سری می دارد
شماره ۶۰: تا در طلب مات همی گام بود
شماره ۶۱: در هیچ دلی عشق تو مأوا نکند
شماره ۶۲: در عالم عشق کفر ایمان باشد
شماره ۶۳: اول ره عشق تو مرا سهل نمود
شماره ۶۴: در عشق حلالی و حرامی نبود
شماره ۶۵: در عشق بسی زیر و زبرها باشد
شماره ۶۶: دل در پی عشق دوست سودا بینید
شماره ۶۷: هر سر که به تیغ عشق افکنده شود
شماره ۶۸: با عشق هزار قصه گفتیم و شنید
شماره ۶۹: عشق ارچه بدن را به جنون آراید
شماره ۷۰: گفتی که چو باد عشق گرد انگیزد
شماره ۷۱: آن کس که صریح با صراحی نبود
شماره ۷۲: این شیوه عشق هر خسی را نبود
شماره ۷۳: عاشق مطلب اگرچه مشهور بود
شماره ۷۴: عشقت به نظاره دلم می آید
شماره ۷۵: آن کس که دلی را به تو آسان بدهد
شماره ۷۶: عشاق کجا زبوی و رنگ اندیشند
شماره ۷۷: در بیشه عشق شیربازی نبود
شماره ۷۸: وه وه که دلم به غم گرفتار افتاد
شماره ۷۹: عشقت صنما به زور و زر برناید
شماره ۸۰: هر دل که زعشق او امانش نبود
شماره ۸۱: در کوی تو هیچ کس ره آسان نبرد
شماره ۸۲: عشق آن نبود که آرزو می زاید
شماره ۸۳: مخلوق زعاشقی نشان چون یابد
شماره ۸۴: زاول که مرا عشق نگارم بر بود
شماره ۸۵: افسوس که عمر رفت در گفت و شنید
شماره ۸۶: کرده است مرا عشق تو زان گونه شکار
شماره ۸۷: با عشق تو چون فتاده ما را سروکار
شماره ۸۸: در عشق تو دل را نبود هیچ فتور
شماره ۸۹: ای دل بر یار گر نمی یابی بار
شماره ۹۰: عشق تو کزو رمند مردان چون شیر
شماره ۹۱: هر دل که غم عشق تو را گشت شکار
شماره ۹۲: تا چند حدیث قامت و زلف و عذار
شماره ۹۳: عشق آفت نقصان نپذیرد هرگز
شماره ۹۴: گر در ره عشق او نباشی سرباز
شماره ۹۵: شمع است رخ خوب تو پروانه طراز
شماره ۹۶: در عشق توم ذخیره ناکامی و بس
شماره ۹۷: ای دل علم عشق برافراز و مترس
شماره ۹۸: نامردم اگر عشق توم هست هوس
شماره ۹۹: ای عشق نه سودای کسی باشد خوش
شماره ۱۰۰: عشق تو مدام دم به دم می کشمش
شماره ۱۰۱: در دایره وجود بی سهو و سقط
شماره ۱۰۲: تا بر لگن عشق سواریم چو شمع
شماره ۱۰۳: عشق است زهرچه آن نشاید مانع
شماره ۱۰۴: بی کامی به زکامرانی بی عشق
شماره ۱۰۵: چون می گذرد زودی و دیری در عشق
شماره ۱۰۶: زان می طلبی تو کامرانی در عشق
شماره ۱۰۷: بی روی تو رای استقامت نکنم
شماره ۱۰۸: من مستم و نامت به زبان می گویم
شماره ۱۰۹: گفتم که ره عشق مگر می دانم
شماره ۱۱۰: از عشق تو جان را زجسد نشناسم
شماره ۱۱۱: ما جز به غم عشق تو سرنفرازیم
شماره ۱۱۲: گر تازه کنی مرا زسر تا به قدم
شماره ۱۱۳: من شمع زنور جانفزایش سازم
شماره ۱۱۴: از عشق تو گرچه با دل پر دردم
شماره ۱۱۵: بی عشق تو من دو دیده برهم نزنم
شماره ۱۱۶: ما از بن گوش حلقه در گوش تویم
شماره ۱۱۷: آن کس که زباد غم بلرزید منم
شماره ۱۱۸: در عشق تو نکته های موزون شنوم
شماره ۱۱۹: در دل غم عشق چون تو یاری داریم
شماره ۱۲۰: تا جان دارم عشق تو را غمخوارم
شماره ۱۲۱: در کوی تو سر بر سر خنجر بنهم
شماره ۱۲۲: من لایق سوز درد عشق تو نیم
شماره ۱۲۳: عشق تو زخاص و عام پنهان چه کنم
شماره ۱۲۴: ما شربت عشقت نه به بازی خوردیم
شماره ۱۲۵: تا در سر سودای تو منزل کردیم
شماره ۱۲۶: ما عشق تو را به جان و دل بخریدیم
شماره ۱۲۷: در عشق تو من پای زسر نشناسم
شماره ۱۲۸: از عشق شود ادیب عاقل مجنون
شماره ۱۲۹: در عشق درآی و خانه پردازی کن
شماره ۱۳۰: در عشق اگرت به دل درآید دیدن
شماره ۱۳۱: ای دل تو به عشق در نبینی بنشین
شماره ۱۳۲: در معرکه عشق چنان خصم افکن
شماره ۱۳۳: زنهار حدیث عشق در گوش مکن
شماره ۱۳۴: عشق آن صفتی نیست که بتوان گفتن
شماره ۱۳۵: گر زانک شراب عشق خواهی خوردن
شماره ۱۳۶: هرچه آن نبود راست نباید گفتن
شماره ۱۳۷: در دهر کسی نداده از عشق نشان
شماره ۱۳۸: ای عشق تو مایه جنون دل من
شماره ۱۳۹: بگریختم از عشق تو ای سیمین تن
شماره ۱۴۰: ای دل اگرت هنوز می باید ازو
شماره ۱۴۱: اندر ره عشق اگر شوی صادق تو
شماره ۱۴۲: ای دیده من فدای خاک در تو
شماره ۱۴۳: از شربت عشق تست دل مست شده
شماره ۱۴۴: ای دل برو از عقیله عقل بره
شماره ۱۴۵: کردم نظری به سوی او دزدیده
شماره ۱۴۶: دل در سر زلف تست پابست شده
شماره ۱۴۷: در عشق وجود خویش بگذار و بره
شماره ۱۴۸: در عشق دلی باید و جانی زنده
شماره ۱۴۹: در صحرا شو که عشق در صحرا به
شماره ۱۵۰: تو مونس آن شبان تاریک نئی
شماره ۱۵۱: ای دل تو بدین مفلسی و رسوایی
شماره ۱۵۲: بر باد اگر تو عشق شهوت دانی
شماره ۱۵۳: تا تو به هوس می روی و می آیی
شماره ۱۵۴: ای دل چو تو از دامن حسن آویزی
شماره ۱۵۵: عشق تو فزون است زبینایی من
شماره ۱۵۶: تا پای زخویشتن فراتر ننهی
شماره ۱۵۷: از عشق تو هر [ر]وز دل افگارترم
شماره ۱۵۸: اندر ره عشق اگر تو هستی غازی
شماره ۱۵۹: با عشق اگرت رای بود همرازی
شماره ۱۶۰: عشق آن نبود که نیک دانی خود را
شماره ۱۶۱: اینجا پر طاوس به کرکس ندهند
شماره ۱۶۲: دل را طمع وصل تو می بود و ندید
شماره ۱۶۳: در عالم عشق عقل گمره گردد
شماره ۱۶۴: در عشق نگر که قصد هستی نکنی
شماره ۱۶۵: عاشق باید که عشق را بنده شود
شماره ۱۶۶: در عشق حمول و حمله کش می باشم
شماره ۱۶۷: هر چند که بی عشق [و] وفایی بسرا
شماره ۱۶۸: عشق تو به پیدا و نهانم کشته
شماره ۱۶۹: عشق است که کوه را به پستی آرد
شماره ۱۷۰: آن عیش نباشد که بود بربسته
شماره ۱۷۱: در عشق فدای دلبران باید بود
شماره ۱۷۲: عاشق شوی و از دل و جان اندیشی
شماره ۱۷۳: گر عاشق صادقی همی کش خواری
شماره ۱۷۴: با دشمن اگر به دوستی سازد کس
شماره ۱۷۵: آن شاهد معنوی که جانم تن اوست
شماره ۱۷۶: در باغ رخت گر به تماشا گردیم
شماره ۱۷۷: در خود نگرم زعجر هیهات کنم
شماره ۱۷۸: دارم سر آنک با سر رشته شوم
شماره ۱۷۹: دانی که مرا با تو به گاه و بی گاه
شماره ۱۸۰: دانی چه کنی زروی بردار نقاب
شماره ۱۸۱: از قند و طبرزد ار فرو بارد آب
شماره ۱۸۲: ای پیش لبت مه چو قصب در مهتاب
شماره ۱۸۳: هم از رخ تست اگر به مه در نمکی است
شماره ۱۸۴: چندانک در آن لعل بدخشان نمکی است
شماره ۱۸۵: از خرمن خال تو ختن دانه گکی است
شماره ۱۸۶: تا لعل لب تو روی خوبی آراست
شماره ۱۸۷: گفتند جماعتی زبس نادانی
شماره ۱۸۸: جانا به جهان گل بدیع آوردی
شماره ۱۸۹: آن را که غم آن بت خوشرو باشد
شماره ۱۹۰: حسنی که گواه حسن معبود بود
شماره ۱۹۱: پیش رخ و زلف تو چه مشک و چه قمر
شماره ۱۹۲: زلفی است چو عنبرتر و مشک تتار
شماره ۱۹۳: خطت که به حجت کندش عقل هوس
شماره ۱۹۴: تا بر رخ چون گلت پدید است عرق
شماره ۱۹۵: دوش آمده بود در برم دلدارم
شماره ۱۹۶: با این همه لطف و این همه زیبایی
شماره ۱۹۷: جانا ز دو چشم من خیالت که برد
شماره ۱۹۸: درمان چه کنی اگر تو درمانی سوز
شماره ۱۹۹: تا هست دلم بر غم تو دست آموز
شماره ۲۰۰: بر آتش سودای تو ای جان افروز
شماره ۲۰۱: من دل زتو برنمی کنم فارغ باش
شماره ۲۰۲: ای عشق تو داده خواب مستانه به عقل
شماره ۲۰۳: بگذار شبی که بر تو فرمان بدهم
شماره ۲۰۴: از عشق چنان است دل مسکینم
شماره ۲۰۵: از هر عاشق وصف دلالی شنوم
شماره ۲۰۶: پیش سخن و مذهب و کیشت میرم
شماره ۲۰۷: پیش از تو دل از جان و جهان برگیرم
شماره ۲۰۸: گر من به مثل چو خضر جاوید زیم
شماره ۲۰۹: گه بوی خوشت زپیرهن می شنوم
شماره ۲۱۰: می آیم وز شوق چنان می افتم
شماره ۲۱۱: باد تو به هر صبوح مفتوح من است
شماره ۲۱۲: چشمی دارم همه پر از صورت دوست
شماره ۲۱۳: جانم چو به چشم دل درو معنی دید
شماره ۲۱۴: در شهر ظریف و خوب روی ارچه بسی است
شماره ۲۱۵: یاری دارم که جسم و جان صورت اوست
شماره ۲۱۶: از صورت اگر چه طبع سرکش نشود
شماره ۲۱۷: تو صورت و معنی به حقیقت بشناس
شماره ۲۱۸: بیهوده مدام در تک و تاز ممان
شماره ۲۱۹: در صورت خوب دید باید معنی
شماره ۲۲۰: آن چیست که در چشم دل آید معنی
شماره ۲۲۱: از مادر معنی چو نزاید معنی
شماره ۲۲۲: زان می نگرم به چشم سر در صورت
شماره ۲۲۳: العمر مضی وفاتنی المطلوب
شماره ۲۲۴: القلب الی لقایکم یرتاح
شماره ۲۲۵: یا حاسب هل تعلم ماذا تصنع
شماره ۲۲۶: هرگز نرود مهر تو پاک از دل من
شماره ۲۲۷: سودای تو را خود سر و سامانی نیست
شماره ۲۲۸: زان روز که چشم من به رویت نگریست
شماره ۲۲۹: تا دست وصال تو نگیرم در دست
شماره ۲۳۰: امروز که یار من مرا مهمان است
شماره ۲۳۱: در حسرت آنم که شبی در کویت
شماره ۲۳۲: امروز هر آن کسی که گل می بوید
شماره ۲۳۳: دریاب اگر دسترسی خواهد بود
شماره ۲۳۴: بر من سپه هجر تو پیروز مباد
شماره ۲۳۵: گفتم که زرخ پرده عزت بردار
شماره ۲۳۶: دست من و دامن تو امشب زنهار
شماره ۲۳۷: ای شب تو ره وصل سحرگه مسپر
شماره ۲۳۸: آن شب که زبختم گرهی بگشاید
شماره ۲۳۹: من در غم تو مردم و تو بی غم از این
شماره ۲۴۰: بالله ترفقوا بقلب مجروح
شماره ۲۴۱: بی دیدن تو بیم هلاک است مرا
شماره ۲۴۲: تا مهر تو در سینه نهان است مرا
شماره ۲۴۳: شمع ارچه زآتش همه تن پر نور است
شماره ۲۴۴: هنگام وداع آمد آن سرو بلند
شماره ۲۴۵: یارم به سفر چو راه رفتن بگزید
شماره ۲۴۶: روزی دو سه از وصل تو بودم دلشاد
شماره ۲۴۷: گر ماه شوی به جز محاقی نبود
شماره ۲۴۸: وصل ارچه که دیده را منور دارد
شماره ۲۴۹: صحرای جهان بی تو مرا تنگ آید
شماره ۲۵۰: شب دوش نقاب قیر بر رخ چو کشید
شماره ۲۵۱: داماد خیال را نثاری نرسد
شماره ۲۵۲: یار ارچه زمن هیچ نمی آرد یاد
شماره ۲۵۳: ماییم زدل دور و ز دلبر مهجور
شماره ۲۵۴: او را چه تمتع از جوانی باشد
شماره ۲۵۵: چون دید دل من اثر سوز فراق
شماره ۲۵۶: ای دلبر قصاب نه سر می دهیم
شماره ۲۵۷: سرمایه عمر عاقلان یک نفس است
شماره ۲۵۸: مردار چه به کار خویش سرگردان است
شماره ۲۵۹: خه خه به چه گشته ای چنین دشمن دوست
شماره ۲۶۰: اینها که زاسرار قدر بی خبرند
شماره ۲۶۱: گل گفت چو رخت ما به صحرا فکنند
شماره ۲۶۲: یاری که به وقت کار در کار آید
شماره ۲۶۳: ای دل همه آن بکن که رایت باشد
شماره ۲۶۴: با هر بد و نیک وا نوازیم به طبع
شماره ۲۶۵: چون آتش و آب بردباری نکنی
شماره ۲۶۶: چندت گویم گر سر مردم داری
شماره ۲۶۷: هرگه که تو با فرشته بین بنشینی
شماره ۲۶۸: آن کس که برای فقر بربست کمر
شماره ۲۶۹: دوش این چشمم که در مکنون می ریخت
شماره ۲۷۰: هر کاو رقمی زعقل بر دل بنگاشت
شماره ۲۷۱: مقصود ز روزگار این یک نفس است
شماره ۲۷۲: ای همنفسان فعل اجل می دانید
شماره ۲۷۳: گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی است
شماره ۲۷۴: آن یار که منزلگه او قلب آمد
شماره ۲۷۵: عنبر که نه آن تست لادن به ازوست
شماره ۲۷۶: دردا که زعمر مایه سود نماند
شماره ۲۷۷: بیماری دل نمی توان پنهان کرد
شماره ۲۷۸: دست دل اگر به دامن یار زنیم
شماره ۲۷۹: خوبان همه گردن نفرازند آخر
شماره ۲۸۰: هنگام گل آمد به تماشا نرویم؟
شماره ۲۸۱: مادام که جویی تو حقیقت زمجاز
شماره ۲۸۲: یاری که نشد مرا به فرمان همه عمر
شماره ۲۸۳: چون باد زمن می گذری چه توان کرد
شماره ۲۸۴: هر بد که توان کاشت تو آن کاشته ای
شماره ۲۸۵: کو عقل که بندی زهوس بگشاید
شماره ۲۸۶: کو دست که بند بسته بگشاید ازو
شماره ۲۸۷: آن را که دمی دمی به جانی ارزد
شماره ۲۸۸: کامل نشوی تو با قرین ناقص
شماره ۲۸۹: با دشمن و با دوست نه صلح است و نه حرب
شماره ۲۹۰: چون گوی دلم نزد تو دلجوی افتاد
شماره ۲۹۱: ای من زتو در هر دهنی، نیک است این
شماره ۲۹۲: با گل گفتم قدر عزیزان داری
شماره ۲۹۳: با من بت من هیچ نکو عهد نشد