اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۲۷۱
مقصود ز روزگار این یک نفس است
جویندهٔ این حدیث بسیار کس است
تذکیر مذکّران بی حاصل را
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در کوی تو صد هزار صاحب هوس است
تا خود، به وصال تو، که را دسترس است
آن کس که بیافت، دولتی یافت عظیم
و آن کس که نیافت، داغ نایافت بس است
نیکویی کن چون که ترا دسترس است
کاین عالم یادگار بسیار کس است
شمع دل من روی چو شمع تو بس است
چون روی تو نیست شمع و شاهد هوس است
با ما چو غم تو ساعتی یک نفس است
در حسرت این واقعه بسیار کس است
مر وصل ترا هزار صاحب هوس است
تا خود به وصال تو که را دسترس است
آن کس که بیافت راحتی یافت تمام
وانکس که نیافت رنج نایافت بس است
لب بر لب من نهاد این لطف بس است
میگفت که با کشته خویشم هوس است
جان زندگیای یافت ز بوی نفسش
معلومم شد که زندگانی نفس است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.