اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۷
تا بر سر کوی عشق شد منزل ما
فریاد برآمد از نهاد دل ما
در جستن خاک عشق از بس که شدیم
خون شد دل ما و حل نشد مشکل ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برخیز بتا بیا ز بهر دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم
زآن پیش که کوزهها کنند از گل ما
دردا که ز خواب بس دل غافل ما
تا موی سپید شد سیه شد دل ما
دردا و دریغا که به جز درد و دریغ
حاصل نامد ز عمر بیحاصل ما
از کوی و مکان گذشت آب و گل ما
وز وصف و بیان گذشت حال دل ما
ما را زقبول و [ردّ کس] باکی نیست
چون دلبر ما همره و هم منزل ما
ای شیفته عشق تو جان و دل ما
آمیخته شوق تو آب و گل ما
خاک سر کویت همه جا منزل ما
ذوق غم عشقت همه دم حاصل ما
از فیض هوا، سبز نگردد گل ما
با آب روان، حل نشود مشکل ما
خواهیم زباغ، گر گشاد دل خویش
گل پره شود، برای قفل دل ما
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.