گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

شب دوش نقاب قیر بر رخ چو کشید

از هجر توَم جان به لبان خواست رسید

در خواب خیال تو چو آمد برمن

با روی تو سیر دیدنم صبح دمید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode