اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۲۳۴
بر من سپه هجر تو پیروز مباد
جز سوز تو در دلم دگر سوز مباد
آن شب که مرا با تو وصالی باشد
تا صبح قیامت ندمد روز مباد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
.... عشق تو فیروز مباد
جز جان من از عشق تو با سوزمباد
... ندیده بودیم روا
روزی که غمت نه بینم آنروز مباد
وصل تو نصیبم ای دل افروز مباد
وز باد زپی هجر غم اندوز مباد
گفتی برت آیم بشب و روز روم
امید که باد آن شب و آن روز مباد
هرگز دل من به عیش فیروز مباد
بی ناله زار و آه جانسوز مباد
گر روز خوش اینست که یاران دارند
یارب شب محنت مرا روز مباد
هجر تو نصیبم ای دل افروز مباد
در جان من، این آتش جانسوز مباد
آن روز که من پیش توام، شب نشود
آن شب که تو در پیش منی، روز مباد
کس چون من، اسیر محنت و سوز مباد
در دام بتی چون تو، نوآموز مباد
شامی که تو را نبینم آن شب نبود
روزی که تو را نخواهم آن روز مباد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.