گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

آن عیش نباشد که بود بربسته

دارد نفسی خوش، نفسی دل خسته

ای بی خبر از عشق بیا تا بینی

عیشی ز ازل تا به ابد پیوسته

 
sunny dark_mode