اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۲۲۷
سودای تو را خود سر و سامانی نیست
وین حادثه را پدید پایانی نیست
قصّه چه کنم درد دل ریش مرا
جز وصل تو دوست هیچ درمانی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات بیانگر احساس ناامیدی و بیپناهی شاعر در عشق هستند. او میگوید که به دلیل شدت احساساتش، هیچ نظم و سامان خاصی در دلش وجود ندارد و این حالتی که دچار آن است پایانی در پیش ندارد. شاعر از درد دلش میگوید و میافزاید که تنها راه علاج این درد، وصال و دیدار معشوق است.
هوش مصنوعی: عشق و آرزوی تو باعث میشود که هیچ کنترلی بر زندگیام نداشته باشم و این ماجرا هیچ وقت به پایان نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: درد دل من را چه کار کنم؟ جز این که به تو بپیوندم، هیچ درمانی برای زخم دلم وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کبریست درین وهم که پنهانی نیست
برداشتن سرم به آسانی نیست
ایمانش هزار دفعه تلقین کردم
این کافر را سر مسلمانی نیست
گفتم: «شکریم ده مسلمانی نیست»
گفتا: «جان ده که نرخ پنهانی نیست
یک بوسه به جانیست مرا، گو بمخر
آن را که بدین گرانی ارزانی نیست»
احداث زمانه را چو پایانی نیست
و احوال جهان را سر و سامانی نیست
چندین غم بیهوده به خود راه مده
کاین مایهٔ عمر نیز چندانی نیست
در مذهب ما سماع و مهمانی نیست
جز جنبش و جز سکون روحانی نیست
شکر است خدای را که ما را امروز
جمعیّت دل هست و پریشانی نیست
احدات زمانه را چوپایانی نیست
و احوال جهان را سر و سامانی نیست
چندین غم بیهوده بخود راه مده
کین مایةۀ عمر نیز چندانی نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.