اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۶۰
تا در طلب مات همی گام بود
هر دم که برون مازنی دام بود
آن دل که درو عشق دلارام بود
گر زندگی از جان طلبد خام بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا در طلب مات همی کام بود
هر دم که بروی ما زنی دام بود
آن دل که در او عشق دلارام بود
گر زندگی از جان طلبد خام بود
هر جانی را که غرق انعام بود
در عالم بینهایت آرام بود
صد قرن اگر گام زنی در ره او
چون درنگری نخستمین گام بود
معشوقه چو شاهد و باندام بود
عاشق چه زبان که خوار و بد نام بود؟
چون باده بکام باده آشام بود
باشد که سفال کهنه یی جام بود
تا در طلب مات همی کام بود
هر دم که برون ز ما زنی دام بود
آن دل که در او عشق دلارام بود
گر زندگی از جان طلبد خام بود
هرچیز که آن وسیله کام بود
پیش دل کامجو دلارام بود
صیادان را عزیز چون چشم و دل است
هر حلقه و عقدهای که در دام بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.