اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۲۱
ای دل هوس عشق تو را تنها نیست
کس نیست که در سرش ازین سودا نیست
صفرا مکن ارچه دلبرت اینجا نیست
کاینجا که تُوی جایگه صفرا نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خصمان گویند کاین سخن زیبانیست
خورشید نه مجرم ار کسی بینا نیست
گویند که راستی چو زر کانیست
سرمایهٔ عز و دولت و آسانیست
گر راست به هر چه راستست ارزانیست
من راستم آخر این چه سرگردانیست
خصمان گویند که این سخن زیبا نیست
خورشید نه مجرم ار کسی بینا نیست.
امشب طرب تمام در دلها نیست
یا هست ولی در دل من تنها نیست
بیچاره دلم بدان سبب برجا نیست
کان کاو همه جنت است و شخص اینجا نیست
گفتا هر دل بعشق ما بینا نیست
هر جان صدف گوهر عشق ما نیست
سودای وصال ما تراتنها نیست
لیکن قد این قبا بهر بالا نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.