اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۲۲
در عشق تو گر کشته شوم باکی نیست
کم دامن عشق است بر او چاکی نیست
خلقی زپی تو دوست دشمن گشتند
با این همه چون تو دوستی باکی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در کوی تو سرگشته شوم باکی نیست
کو دامن عشقی که برو چاکی نیست؟
یک عاشق آزاده نه بینی بجهان
کز باد بلا بر سر او خاکی نیست
کمتر ز من ای جان به جهان خاکی نیست
بهتر ز تو مهتری و چالاکی نیست
تو بیمنی از منت همی آید باک
من با توام ار تو بیمنی باکی نیست
در عشق تو گر کشته شوم باکی نیست
کو دامن عشقی که برو چاکی نیست
گر بر دل تو زعشق او خاکی نیست
خاکی و کم از تو در جهان ناکی نیست
دلمرده مشو که تا ابد زنده شوی
گر زنده شوی ز مردنت باکی نیست
ای آنکه درینجهان چو تو پاکی نیست
زیبا و لطیف و چست و چالاکی نیست
زین طعنه در اینراه بسی خواهد بود
با ما تو چگونهای دگر باکی نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.