اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۱۸۸
جانا به جهان گل بدیع آوردی
وندر مَه دی فصل ربیع آوردی
چون دانستی که دل به گل می ندهم
رفتی و بنفشه را شفیع آوردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و لطافت گلها اشاره میکند و از آمدن فصل بهار و شکفتن گلها صحبت میکند. او میگوید که چون میداند دلش به گل نمیتپد، برای جبران این موضوع بنفشه را به عنوان شفیع و میانجی آورده است. به طور کلی، شعر به تمجید از زیبایی گلها و بهار میپردازد و حس و حال شاعر را در این زمینه بیان میکند.
هوش مصنوعی: ای جان، تو زیبایی و لطافت را به دنیا آوردی و از میان آن همه زیبایی، فصل بهار را به ما هدیه دادی.
هوش مصنوعی: وقتی فهمیدی که قلبم را به کسی نمیدهم، رفتی و بنفشه را به عنوان واسطه آوردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خندان بدو رخ گل بدیع آوردی
واندر که دی فصل ربیع آوردی
چون دانستی که دل به گل میندهم
رفتی و بنفشه را شفیع آوردی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.