اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب
»
شمارهٔ ۲۹۲
با گل گفتم قدر عزیزان داری
چون خار چرا زیر قدمها داری
گل گفت مرا به رنگ و بو پنداری است
من خوار زپندار خودم پنداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بد میکنی و نیک طمع میداری؟
هم بد باشد سزای بدکرداری
ای شمع تو صوفی صفتی پنداری
کاین شش صفت از اهل تصوف داری
شب خیزی و نور چهره و زردی روی
سوز دل و آب دیده و بیداری
ای فیض صحاب کرمت آواری
آب رخ ملک و سایه ی دا داری
لطفی باشد دم بدم از آنکه مرا
در بندگی شاه جهان بین داری
ای نام تو بر زبان جانم جاری
همراه توأم به خواب و در بیداری
تا بنده بیچاره خود را آخر
محروم ز لطف خویشتن مگذاری
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.