گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار فرخی سیستانی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها ملک‌الشعرا بهار مصرع یا بیتی از فرخی سیستانی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - منقبت سیدالشهداء (‌ع‌) :: فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در مدح خواجه ابوبکر حصیری گوید

    ملک‌الشعرا بهار (بیت ۱): «‌دل آن ترک نه اندر خور سیمین‌بر اوست - سخن او نه ز جنس‌ لب چون‌ شکر اوست‌»

    فرخی سیستانی (بیت ۱): دل آن ترک نه اندر خور سیمین بر اوست - سخن او نه ز جنس لب چون شکر اوست

  2. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - منقبت سیدالشهداء (‌ع‌) :: فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در مدح خواجه ابوبکر حصیری گوید

    ملک‌الشعرا بهار (بیت ۳۰): گفتم این چامه بدان وزن که گفت آن استاد - «‌دل آن ترک نه اندر خور سیمن‌بر اوست‌»

    فرخی سیستانی (بیت ۱): دل آن ترک نه اندر خور سیمین بر اوست - سخن او نه ز جنس لب چون شکر اوست



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - غضب شاه:مانده‌ام در شکنج رنج و تعب - زین بلا وارهان مرا یارب


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح امیر ابویعقوب یوسف بن ناصرالدین سبکتگین:باغ دیبا رخ پرند سلب - لعبگر گشت و لعبهایش عجب


  2. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - سرچشمهٔ فین:سرچشمهٔ «‌فین‌» بین که در آن آب روانست - نه آب روانست که جان است و روان است


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴:زو دوسترم هیچ کسی نیست و گرهست - آنم که همی گویم پازند قرانست


  3. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در منقبت مولای متقیان:دل من خواهی ای ترک و ندانی که خطاست - از چو من عاشق دلباخته جان باید خواست

    ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶:حشمت محتشمان مایهٔ مرگ فقراست - داد ازین رسم فرومایه که در شهر شماست

    ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷:عشقت آتش به دل کس نزند تا دل ماست - کی به‌مسجد سزد آن‌ شمع که ‌در خانه رواست

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - انتخابات:دوش در انجمن رأی‌فروشان‌، یک‌تن - آدمیزادهٔ دانا به نصیحت برخاست


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح ابوالحسن علی بن الفضل بن احمد معروف به حجاج:ترک من بر دل من کامروا گشت و رواست - ازهمه ترکان چون ترک من امروز کجاست


  4. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - ره راست:تا شدم خویگر به رفتن راست - چرخ کجرو به کشتنم برخاست


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح میر ابوالفتح فرزند سید الوزراء احمد بن حسن میمندی:من ندانم که عاشقی چه بلاست - هر بلایی که هست عاشق راست


  5. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - منقبت سیدالشهداء (‌ع‌):«‌دل آن ترک نه اندر خور سیمین‌بر اوست - سخن او نه ز جنس‌ لب چون‌ شکر اوست‌»


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در مدح خواجه ابوبکر حصیری گوید:دل آن ترک نه اندر خور سیمین بر اوست - سخن او نه ز جنس لب چون شکر اوست


  6. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - نوید پیک:اگرکه پشت من از بار حادثات خمید - شکسته زلفا جعد ترا که خمانید


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قطعات و ابیات بازماندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۰ - و او راست:نگار من چو ز من صلح دید و جنگ ندید - حدیث جنگ به یک سو نهاد و صلح گزید


  7. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - تغزل:دلم از عشق آن بت نوشاد - چند باید شکسته و ناشاد


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در تهنیت جلوس سلطان محمد پس از سلطان محمود گوید:هر که بود از یمین دولت شاد - دل بمهر جمال ملت داد

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در مدح خواجه عبد الرزاق بن احمد بن حسن میمندی گوید:ای دل من ترا بشارت داد - که ترا من بدوست خواهم داد

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدح خواجه ابوبکر حصیری ندیم سلطان محمود:عاشقان را خدای صبر دهاد - هیچکس را بلای عشق مباد

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در تهنیت خلعت وزارت گوید:ای دل میر اولیا بتو شاد - خلعت میر بر تو فرخ باد


  8. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - بهاریه:رسید موکب ‌نوروز و چشم‌فتنه غنود - درود باد برین موکب خجسته‌، درود

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۸ - زبان سرخ:درست گوی و به هنگام گوی و نیکوگوی - که سخت مشکل کاربست کارگفت و شنود


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قطعات و ابیات بازماندهٔ قصاید » شمارهٔ ۹ - همو راست:همی روی و من از رفتن تو ناخشنود - نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود


  9. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۱ - عدل مظفر:کشور ایران ز عدل شاه مظفر - رونقی از نوگرفت و زینتی از سر

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۹ - تسلیت:خواجهٔ فرخ سیر محمد دانش - ای که سخن گستری و دانش‌پرور


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۰ - نیز در مدح امیر یوسف سپهسالار گوید:سروی گر سرو ماه دارد بر سر - ماهی گر ماه مشک بارد وعنبر


  10. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۳ - روزه گشای:شاد شد دوش ز دیدار من آن ترک پسر - من ازبن شادکه او برده مه روزه به سر

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۵ - بوسهٔ عید:به هوس بردم سی روز مه روزه بسر - که ‌یکی بوسه زنم بر لب ‌آن‌ ترک‌ پسر

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۷ - در واقعهٔ بمباران آستانهٔ حضرت رضا (‌ع‌):بوی خون ای باد ازطوس سوی یثرب بر - با نبی برگو از تربت خونین پسر

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۲ - هدیه باکو:روز آدینه ببستیم ز ری رخت سفر - بسپردیم ره دیلم و دریای خزر

    ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷:حیله‌ها سازد در کار من آن ترک پسر - تا دل خویش به او بازدهم بار دگر

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۸ - تربت سیدالشهدا(‌ع‌):حبذا خاک روان‌بخش و زهی تربت پاک - که از او خاک ز افلاک فزون یافته فر


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - در تهنیت عید فطر و مدح امیر محمد بن محمود گوید:رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر - خنک آن کو رمضان را بسزا برد بسر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - تجدید مطلع:ای دریغا دل من کان صنم سیمین بر - دل من برد و مرا از دل او نیست خبر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - در صفت شکار جرگه میر ابواحمد محمدبن محمود گوید:با من امروز که بوده ست بدین دشت اندر - تا بگوید که چه کرد آن ملک شیر شکر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - در مدح امیر محمد فرزند سلطان محمود غزنوی گوید:ای سرا پای سرشته ز می و شیر وشکر - شکر از هند نیارند ز تو شیرین تر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح عضدالدوله امیر یوسف سپهسالار برادر سلطان محمود:خیز تا هر دو بنظاره شویم ای دلبر - بدر خانه میر ،آن ملک شیر شکر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - درمدح عضدالدوله امیریوسف سپاهسالار برادر سلطان محمود:این هوای خوش و این دشت دلارام نگر - وین بهاری که بیاراست زمین را یکسر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - در مدح سلطان مسعود ولیعهد سلطان محمود گوید:ترک مه روی من از خواب گران دارد سر - دوش می داده ست از اول شب تابسحر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - نیز در مدح سلطان مسعود بن سلطان محمود گوید:ماه دو هفته من برد مه روزه بسر - بامداد آمد و از عید مرا داد خبر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۵ - نیز در مدح شمس الکفاة ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی وزیر گوید:تاخم می را بگشاد مه دوشین سر - زهد من نیست شد و توبه من زیر و زبر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۵ - در مدح ابوبکر عبدالله بن یوسف حصیری ندیم سلطان محمود:ماه فروردین از گنج گهر یافت مگر - که بیاراست همه روی زمین را به گهر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶ - در مدح ابوبکر عبدالله بن یوسف حصیری سیستانی ندیم سلطان محمود گوید:بردم این ماه به تسبیح و تراویح بسر - من و سیکی وسماع خوش و آن ماه پسر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۸ - در مدح خواجه ابوبکر حصیری عبدالله بن یوسف سیستانی ندیم گوید:چند روزست که از دوست مرا نیست خبر - من چنین خامش و جان و جگر من به سفر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قطعات و ابیات بازماندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۷ - نیز او راست:بامدادان پگاه آمد بر بسته کمر - غالیه بر سر و رو  کرد  و برون رفت بدر


  11. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۶ - فتح الفتوح:مکن حدیث سکندر که اندرین کشور - «‌فسانه گشت وکهن شد حدیث اسکندر»

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۳ - کناره گیری از وزارت و شکایت از دوست:حدیث عهد و وفا شد فسانه درکشور - زکس درستی عهد و وفا مجوی دگر

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۱ - ماده تاریخ بنای هنرستان دختران زردشتیان:به عهد شاه محمدرضا که بر سر او - گرفته طالع بیدار چتر فتح و ظفر


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در ذکر سفر سومنات و فتح آنجا و شکستن منات و رجعت سلطان گوید:فسانه گشت و کهن شد حدیثِ اسکندر - سخن نو آر که نو را حلاوتی‌ست دگر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح امیر ابواحمد محمد بن محمود گوید:نبود عاشقی امسال مر مرا در خور - کنون که آمد بر خط نهاد باید سر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح امیر ابو یعقوب یوسف و تهنیت ولادت پسری از وی:مرا بپرسید از رنج راه و شغل سفر - بت من آن صنم ماهروی سیمین بر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۸ - در تهنیت عید فطر و مدح خواجه جلیل عبدالرزاق بن احمد بن حسن میمندی گوید:حدیث نوشدن مه شنیده ای به خبر - بکاخ در شو و ماه و ستارگان باز نگر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قطعات و ابیات بازماندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۸ - همو راست:بهشت روی منا گر همی روی به سفر - مرا ببر به سفر یا دل مرا تو مبر


  12. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۸ - سفر نامه:به‌شهر ری شدم از دشت خاور - بدیدم کار ملک و کار کشور


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - درمعنی عشق گوید:مرا، دی عاشقی گفت ای سخنور - میان عاشق و معشوق بنگر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۹ - در مدح خواجه ابوالمظفر گوید:دلم در جنبش آمد بار دیگر - ندانم تا چه دارد باز در سر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قطعات و ابیات بازماندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۶ - ازوست:شه زاولستان محمود غازی - سر گردنکشان هفت کشور


  13. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۱ - چیستان:چیست آن جنبدهٔ والاگهر - گوهرش از آب و آتش جسته فر


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۵:آشکوخد بر زمین هموار بر - همچنان چون بر زمین دشوارتر


  14. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۴ - در منقبت حضرت فاطمه‌زهرا علیهاسلام:ای زده زنار بر، ز مشک به رخسار - جز تو که بر مه ز مشگ برزده زنار


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در مدح سلطان محمد بن سلطان محمودبن ناصر الدین سبکتگین گوید:عشق خوشست ار مساعدت بود از یار - یار مساعد نه اندکست و نه بسیار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۰ - در مدح خواجه ابوسهل دبیر گوید:کوس فرو کوفت ماه روزه بیکبار - روزه نهان کرد لشکر از پس دیوار


  15. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۵ - لغز:چیست آن سرو نارسیده به بار - بردمیده ز ایزدی گلزار


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - در مدح امیرابواحمد محمد بن محمود غزنوی گوید:ای دل نا شکیب مژده بیار - کامد آن شمسه بتان تتار


  16. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶ - تغزل و بهاریه:گشاده روی بهار، ای گشاده روی بهار - شراب سرخ بخواه و نبید سرخ بیار

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۷ - مرگ تزار:خمش مباش کنون کامد ای بهار، بهار - سخن زلعبت چین وبت بهار، به آر


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در ذکر مراجعت سلطان محمود از هندوستان و فتح ثانی:قوی کننده دین محمد مختار - یمین دولت محمود قاهر کفار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - درمدح یمین الدوله محمود بن ناصرالدین و ذکر غزوات و فتوحات او در گنگ:بهار تازه دمید ای بروی رشک بهار - بیا و روز مرا خوش کن و نبید بیار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - در مدح میر ابواحمد محمدبن محمود بن ناصر الدین و وصف شکارگاه:چهار چیز گزین بود خسروان را کار - نشاط کردن چوگان و رزم و بزم شکار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - در مدح سلطان محمد بن سلطان محمود غزنوی گوید:شبی گذاشته ام دوش خوش به روی نگار - خوشا شبا که مرا دوش بود با رخ یار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در مدح امیر محمد بن محمود بن ناصر الدین سبکتگین گوید:مرا چه وقت خزان و چه روزگار بهار - چه دور باید بودن همی ز روی نگار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - نیز در مدح عضدالدوله امیر یوسف سپاهسالار برادر سلطان محمود گوید:همی نسیم گل آرد بباغ بوی بهار - بهار چهر منا! خیز و جام باده بیار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۷ - درمدح وزیر زاده جلیل ابوالفتح عبدالرزاق بن احمد بن حسن میمندی گوید:برفت یار من و من نژند و شیفته وار - بباغ رفتم با درد و داغ رفتن یار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۰ - در مدح خواجه عمیدابوالحسن منصور گوید:شمار روزه همی بر گفت روز شمار - تمام کرد به عید محمد مختار


  17. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۸ - لاله زار:چون پای خرد خرد نهادی به لاله‌زار - خوبان بخند خندکشندت میان کار


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴ - در مدح شمس الکفاة خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی:یکروز مانده باز زماه بزرگوار - آیین مهر گان نتوان کرد خواستار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - در وصفت بهار و مدح وزیر زاده ابوالحسن حجاج علی بن فضل بن احمد گوید:امسال تازه روی تر آمد همی بهار - هنگام آمدن نه بدینگونه بود پار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - نیز در مدح خواجه ابو علی حسنک وزیر گوید:ای ترک دلفریب دل من نگاهدار - جز ناز و جز عتاب چه داری دگر بیار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - در مدح ابوبکر عمید الملک قهستانی عارض لشکر گوید:ای غالیه کشیده ترا دست روزگار - باز این چه غالیه ست که تو برده ای بکار


  18. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۹ - در وصف آتلیه نقاشی اسعد:حبذا از این نگارستان پر نقش و نگار - خوش‌تر از بتخانهٔ چین و سرای نوبهار


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - در صفت لشکر سلطان محمود و خلعت دادن بدانان:هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار - یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - در مدح سلطان محمود و ذکر شکار او گوید:ای مبارک پی جهاندار و همایون شهریار - ای ز بهر نام نیکو دین و دولت را بکار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - درمدح یمین الدوله محمود بن ناصرالدین و ذکر فتوحات او گوید:سال و ماه نیک و روز خرم و فرخ بهار - بر شه فرخنده پی فرخنده بادا هر چهار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در وصف بهار و مدح ابواحمد محمدبن محمود بن سبکتگین:مرحبا ای بلخ بامی همره باد بهار - از در نوشاد رفتی یا زباغ نوبهار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۳ - در مدح عارض سپاه محمودی ابوبکر عمید الملک قهستانی:پشت من بشکست همچون پر شکن زلفین یار - اشک من بیجاده گون و چشم من بیجاده بار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۷ - در صفت داغگاه امیر ابو المظفر فخر الدوله احمدبن محمد والی چغانیان:چون پرند نیلگون بر روی پوشد مرغزار - پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار


  19. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۶ - رزم‌نامه:می فروهل زکف‌ای ترک و به یک‌سو نه چنگ - جامهٔ جنگ فروپوش که شد نوبت جنگ

    ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » غزل ضربی (در دستگاه همایون):باش تا پنجهٔ ناهید زند زخمه به چنگ - آورد اختر ما دامن مقصود به چنگ


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۴ - در مدح سلطان محمود و ذکر مراجعت او از رزم و فتح قلعه هزار اسب:بر کش ای تُرک و بیکسو فکن این جامه جنگ - چنگ بر گیر و بنه درقه و شمشیر از چنگ


  20. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۰ - تشبیب:ای بر گل سوری زده از مشک سیه خال - وز عود خط آراسته بر چینی تمثال


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۱ - در مدح عضدالدوله امیر یوسف بن ناصر الدین گوید:عشق نو و یار نوو نوروز و سر سال - فرخنده کناد ایزد بر میر من این حال


  21. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۱ - پیام به انگلستان:یک‌ره از ری سوی لندن گذر ای پیک شمال - بر ازین شهر بدان شهر یکی صورت حال


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۹ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود غزنوی گوید:تا گرفتم صنما وصل تو فرخنده به فال - جز به شادی نسپردم شب و روز ومه و سال

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۲ - در مدح امیر فخر الدوله ابوالمظفر احمدبن محمد والی چغانیان:تا خزان تاختن آورد سوی باد شمال - همچوسرمازده با زلزله گشت آب زلال


  22. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۸ - تشبیب و بهاریه:رسید گاه بهار و گه سماع و مدام - کجایی ای صنم سرو قد سیم اندام

    ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷:منم که خط غلامی دهم به نیم ‌سلام - دل من است که قانع شود به یک پیغام


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۳ - در مدح خواجه احمد بن حسن میمندی گوید:بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام - بر من آمد وقت سپیده دم به سلام


  23. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۰ - شب پائیز:روز بگذشت و شب تیره بگستردادیم - مسند از حجره به ایوان فکن ای نیک‌ندیم

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۱ - تغزل:زلفت از مشگ‌، خط آراید بر صفحهٔ سیم - تا بدان‌، چشم تو را فتنه نماید تعلیم


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۵ - در مدح خواجه ابواحمد تمیمی گوید:بفزوده ست بر من خطر قیمت سیم - تا بنا گوش ترا دیده ام ای در یتیم

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۷ - در مدح خواجه ابوسهل عبدالله بن احمد بن لکشن دبیر گوید:بر بناگوش تو ای پاکتر از در یتیم - سنبل تازه همی بر دمد از صفحه سیم


  24. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۸ - تغزل:جوشن پوشی ز مشک بر مه روشن - بر مه روشن همی که‌ پوشد جوشن

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۹ - تغزل و منقبت:ای به‌روی و به‌موی‌، لاله و سوسن - سبزه داری نهفته در خز ادکن

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۵ - تسلیت به سردار معزز حکمران بجنورد هنگامی که مادر او و مهرالسلطنه همسرش در یک زمان بدرود حیات گفتند:مگِری سردار، زان که گریه و زاری - سود ندارد در این زمانهٔ ریمن

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۷ - قطعهٔ الحاقی در پاسخ فانی سمنانی:فانی‌، کز زادن چنو سخن آرای - مادر ایام شد عقیم و سترون


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۷ - در مدح سلطان محمد بن محمود غزنوی:سوسن داری شکفته برمه روشن - بر مه روشن شکفته داری سوسن


  25. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۲ - فوج آهن:چون بدرید صبح پیراهن - جلوه گر گشت فوجی از آهن

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۷ - پاسخ به کاظم پزشکی:ای پزشکی خطت رسید به من - چون به یعقوب پیر، پیراهن

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۶ - گیو تاجر:گیو تاجر نموده این اوقات - چارقی چند وارد از لندن


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۷ - در مدح شمس الکفات خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی:آمد آن نو بهار توبه‌شکن - بازگشتی بکرد توبهٔ من

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۸ - در مدح خواجه عمید المک ابوبکرقهستانی عارض لشکر:بوستانیست روی کودک من - واندر آن بوستان شکفته سمن


  26. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۵ - فتح دهلی:دو چیز است شایسته نزدیک من - رفیق جوان و رحیق کهن

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۳:مبادا ز فرهنگ و دانش جدا - زن و کودک مردم پارسا

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۱، ۵۲:سخن جز به اندیشه‌ با کس مکن - یکی مرد باش آشکارا سخن

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۴:زن باخرد را ز جان دوست دار - که باشد زن باخرد دستیار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۴:به هر کار یکرنگ و یکروی باش - ستوده دل و بافرین خوی باش

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۸۵:به گفتار و کردار شو مهربان - نیایشگر و چرب و شیرین‌زبان

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۰۰:بود دشمن کهنه‌، مار سیاه - که صد سال دارد به دل کین نگاه

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۱۸:بود آدمی کودکی شیرخوار - پذیرنده ی خوی‌ها بی‌شمار


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۸ - در مدح خواجه احمد بن حسن میمندی وزیر گوید:نگار من آن لعبت سیمتن - مه خلخ و آفتاب ختن

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۰ - در مدح خواجه ابوالفتح فرزند وزیرگوید:سیه زلف آن سرو سیمین من - همه تاب و پیچست و بند و شکن


  27. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - تغزل:گه فریضهٔ شام آن چراغ ترکستان - کنار من ز رخ خویش کرد لالستان

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۸ - در سوگ پدر:دربغ و دردکه ازکید چرخ و فتنه دهر - بشد صبوری و ازکف ربود صبر جهان

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۲ - ابر و شفق:کربم و باذل ابری برآمد از بر کوه - بغارتیده همه بار خانهٔ عمان


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۹ - در مدح یمین الدولة و امین الملة محمود بن ناصرالدین:بزرگی و شرف و قدر و جاه و بخت جوان - نیابد ایچکسی جز بمدحت سلطان

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۰ - درمدح یمین الدوله ابوالقاسم محمود بن ناصر الدین گوید:بنفشه زلف من آن آفتاب ترکستان - همی بنفشه پدید آرد از دو لاله ستان

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۹ - در مدح محمد بن محمود بن ناصرالدین:هم از سعادت و اقبال بود و بخت جوان - که دل نبستم بر گلسِتان و لاله‌ستان

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۴ - در حسب حال و ملال خاطر امیر یوسف و سه سال مهجور ماندن از خدمت او و شفاعت امیر محمد گوید:خوشا بهاران کز خرمی و بخت جوان - همی بدیدن روی تو تازه گردد جان

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۲ - در صفت خزان و مدح امیر ابوالمظفرنصر بن سبکتگین برادر سلطان محمود گوید:چو زر شدند رزان، از چه؟ از نهیب خزان - به کینه گشت خزان، با که؟ با ستاک رزان

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۴ - در مدح سلطان مسعود و فتوحات او و کشتن او شیر را:بدان خوشی و بدان نیکویی لب و دندان - اگر به جان بتوانی خرید نیست گران

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۲ - در مدح خواجه ابوالحسن حجاج، علی بن فضل بن احمد گوید:بت من آن به دو رخ چون شکفته لاله ستان - چو دید روی مرا روی خویش کرد نهان

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۰ - در مدح ابو منصور دواتی قراتکین حاکم غرجستان:مرا دلیست که از چشم بد رسیده به جان - بلای من ز دلست اینت درد بی درمان

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۵:پیاده سپه آرای او دویست هزار - چو پیل مست و پلنگ نژند و ببردمان


  28. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳ - جزر و مد سعادت:خواندیم در دفاتر و کردیم امتحان - کاز بعد هر غمی بود آسایشی نهان

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۶ - زیان تازیان:روزی رسد که آید پیکی ز هندوان - گوید دهید مژده که آمد خدایگان

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۷ - نالهٔ بهار در زندان:دردا که دور کرد مرا چرخ بی‌امان - ناکرده جرم‌، از زن و فرزند و خانمان

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۰ - سیاست:چون پیشه‌ای شدست سیاست به‌ملک ری - شایدکه هیچ نارم ازین پیشه بر زبان


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۴ - در مدح یمین الدوله محمود بن ناصرالدین:بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان - فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۸ - نیز در مدح سلطان محمد بن سلطان محمود گوید:گفتم مرا سه بوسه ده ای شمسه بتان - گفتا ز حور بوسه نیابی درین جهان

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۱ - نیز در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین گوید:تا پرنیان سبز بورن کرد بوستان - با مصمت سپید همی گردد آسمان

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۱ - درمدح فخر الدوله ابو المظفر احمد بن محمد والی چغانیان و توصیف شعر گوید:با کاروان حله برفتم ز سیستان - باحله تنیده ز دل بافته ز جان


  29. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۸ - پیام به یاران تهران:ای صبا رو به جانب تهران - دوستان را ز من سلام رسان


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۵ - در مدح سلطان محمود غزنوی:جاودان شاد باد شاه جهان - دولت او قوی وبخت جوان

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۶ - در حسب و حال و رنجش خاطر سلطان و طلب عفو گوید:ای ندیمان شهریار جهان - ای بزرگان درگه سلطان

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۷ - نیز در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصر الدین:آن کمر باز کن بتا ز میان - زین غم و وسوسه مرا برهان

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۱ - در مدح خواجه ابوسهل دبیر وزیرامیر یوسف:اندر آمد به باغ باد خزان - گرد برگشت گرد شاخ رزان


  30. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۴ - خدعهٔ حسود:حاسدم دست خدیعت برکشید از آستین - مر مرا افکند از چشم وزیر راستین

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۶ - آفرین فردوسی:آنچه کورش کرد و دارا و آنچه زردشت مهین - زنده گشت از همت فردوسی سحرآفرین


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۳ - در تقاضای معاودت سلطان مسعود از اصفهان به غزنین پس از فوت محمود:ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین - نامه ها نزد که داری؟ بار کن! بگذار! هین


  31. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۵ - در مدح مظفرالدین شاه:ایا نسیم صبا ای برید کار آگاه - ز طوس جانب ری این زمان بپیما راه


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۸ - در تهنیت عید و مدح سلطان محمود غزنوی:ز بهر تهنیت عید بامداد پگاه - بر من آمد خورشید نیکوان از راه

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۷ - در مدح خواجه ابوالقاسم احمد بن حسین میمندی:زمانه رغم مرا ای به رخ ستیزه ماه - خطی کشید بر آن عارض سپید سیاه

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۸ - در مدح خواجه ابوالحسن علی بن فضل بن احمد معروف به حجاج:به جان تو که نیارم تمام کرد نگاه - ز بیم چشم رسیدن بدان دو چشم سیاه


  32. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۷ - به یکی از وکلای مجلس:ای سید عراقی شغلی دگر نداری - یا دخلکی تراشی یا پولکی درآری


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قطعات و ابیات بازماندهٔ قصاید » شمارهٔ ۳۲ - و نیز اوراست:ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری - کان سنگدل دلم را خواری نمود خواری


  33. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۸ - سکوت شب:آشفت روز بر من، از این رنج جان گزای - بخشای بر من ای شبِ آرام ِدیرپای !

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۴ - جواب روزنامه انگلیسی شرق نزدیک:گویند مرکز وطن ما بود خراب - از بس فساد و خدعه در آنجا گرفته جای


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۸ - در توصیف باغ امیر یوسف سپهسالار گوید:باغیست دلفروز و سراییست دلگشای - فرخنده بادبر ملک این باغ و این سرای


  34. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۴ - پیام به وزیر خارجه انگلستان:سوی لندن گذر ای پاک نسیم سحری - سخن از من بر گو به سر ادوارد گری


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۰ - در مدح امیر ابواحمد محمد بن محمود غزنوی:دل من خواهی و اندوه دل من نبری - اینْت بی‌رحمی و بی‌مهری و بیدادگری

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۱ - در مدح امیر محمد و تهنیت ولادت پسر وی گوید:گر مرا از تو به سه بوسه نباشد نظری - اندرین شهر ز من نیز نیابی خبری

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۴ - در مدح خواجه ابوسهل احمدبن حسن حمدوی گوید:ای پسر هیچ ندانم که چگونه پسری - هر زمان با پدر خویش به خوی دگری


  35. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۵ - تغزل:پیمان‌شکن نگار من آن ترک لشکری - بگرفت خوی لشکری و شد ز من بری


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۲ - در مدح سلطان محمد بن سلطان محمود گوید:ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری - تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری


  36. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۷ - خصم خرد:مخور تا توانی می اندر جوانی - می اندر جوانی مخور تا توانی

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۸ - شمار گیتی:جهانا چه مطبوع و خرم جهانی - دریغا که بر خلق ناجاودانی

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۰ - تاریخچه انقلاب مشروطه:دریغا که بگذشت عهد جوانی - درآمد ز در پیری و ناتوانی


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۲ - در لغز آتش سده و مدح سلطان محمود گوید:یکی گوهری چون گل بوستانی - نه زر وبه دیدار چون زرکانی

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۶ - در مدح ابو احمد محمدبن محمودبن ناصر الدین:به من باز گرد ای چو جان و جوانی - که تلخست بی‌تو مرا زندگانی

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۳ - در مدح امیر محمد ولیعهد سلطان محمود:دلم مهربان گشت بر مهربانی - کشی دلکشی خوش لبی خوش زبانی

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۰ - در مدح سلطان مسعود بن سلطان محمود گوید:خوشا عاشقی خاصه وقت جوانی - خوشا با پریچهرگان زندگانی


  37. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۳ - به شکرانهٔ بازوی قوی:برخیز ساقیا بده آن جام خسروی - تا درکشم به یاد شهنشاه پهلوی

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۸ - لغز:آن خوبروی دلبر همچون سبیک زر - آمد به مجلس اندرو بنشست پیش روی


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۵ - نیز در مدح خواجه ابوسهل حمدوی گوید:ای قصد تو به دیدن ایوان کسروی - اندیشه کرده ای که بدیدار آن روی


  38. ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳:منم که عشق بتانم نموده پیر و کهن - ندانم اینکه چه افتاده عشق را با من


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قطعات و ابیات بازماندهٔ قصاید » شمارهٔ ۲۴ - ازاوست:خدای داند بهتر که چیست در دل من - ز بس جفای توای بیوفای عهدشکن


  39. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵ - هشت شاعر در عرب و عجم:هشت تن در هشت معنی شهره‌اند اندر ادب - چار شاعر در عجم پس چار شاعر در عرب


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح امیر محمدبن محمود بن سبکتگین:دوست دارم کودک سیمین‌برِ بیجاده لب - هر کجا زیشان یکی بینی مرا آنجا طلب


  40. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷ - در هجو روزنامهٔ اصفهان و نامهٔ ناهید:گو، ز من باد سحرگه به صفاهانی زشت - که کیی تو که به رخ بسته‌ای از حیله نقاب


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدح عضد الدوله امیر یوسف برادر سلطان محمود:روزه از خیمه ما دوش همی شد بشتاب - عید فرخنده فراز آمد با جام شراب


  41. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۳۳ - شکوه:فلان سفیه که بر فضل من نهاد انگشت - به مجمع فضلا باز شد مراورا مشت


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قطعات و ابیات بازماندهٔ قصاید » شمارهٔ ۲ - و او راست:همه نعیم سمرقند سربه‌سر دیدم - نظاره کردم در باغ و راغ و وادی و دشت


  42. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۰ - زبان مادر:والدین ار به روی فرزندان - نگشایند از فضایل در


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - در مدح امیر ابو احمد محمدبن محمود غزنوی:دی ز لشکر گه آمد آن دلبر - صد ره سبز باز کرد از بر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصرالدین سپاهسالار:دوش متواریک بوقت سحر - اندر آمد به خیمه آن دلبر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - در مدح عضدالدوله امیر یوسف سپهسالار گوید:هر که را مهتریست اندر سر - گو بدر گاه میر ما بگذر


  43. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۲ - بهترین دوست کتابست:رنج و زحمت طلبی‌، باش معاشر با خلق - حشر با خلق بلی رحمت و رنج آرد بار


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در ذکر شکار جرگه سلطان محمود پس از بازگشت از جنگ:ای ز کار آمده و روی نهاده به شکار - تیغ و تیر تو همی سیر نگردند ز کار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - در ذکر وفات سلطان محمود و رثاء آن پادشاه گوید:شهر غزنی نه همانست که من دیدم پار - چه فتاده ست که امسال دگرگون شده کار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید:دل من لاغر کی دارد شاهد کردار - لاغرم من چکنم گر نبود فربه یار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قطعات و ابیات بازماندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۵ - همو راست:هندوی بد که ترا باشد و زان تو بود - بهتر از ترکی کان تو نباشد، صد بار


  44. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۱ - در وصف بینش نامی که مژگانی سفید و چشمانی کم‌ دید داشت:آن چشم‌ سفیدی که بود چشمش کور - درکشور ما گشته به بینش مشهور


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۴:نیکو مثلی زده ست شاها دستور - بز را چه به انجمن کشند و چه به سور


  45. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - نالهٔ ملت:هست صوتی بس مهیب و خوفناک - بانگ توپ و نعرهٔ فرماندهان


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - در تهنیت عید و مدح سلطان محمودغزنوی:عید فرخ باد بر شاه جهان - جاودانه شادمان و کامران


  46. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۳ - قطعهٔ کابوسیه:عدل کن عدل که گفتند حکیمان جهان - مملکت بی‌مدد عدل نماند بر جای


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۴ - در مدح سلطان محمود غزنوی گوید:مهرگان آمد و سیمرغ بجنبید از جای - تا کجا پرزند امسال و کجا دارد رای


  47. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۷ - شوخی در پارلمان:دوش گفتم به دست غیب وکیل - کای مثل در بلند فی‌بادی


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قطعات و ابیات بازماندهٔ قصاید » شمارهٔ ۲۹ - و او راست:ای جهانی ز تو به آزادی - بر من از تو چراست بیدادی


  48. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۲:از خصم کشیدن به وفا جور و جفا - برهان نزاکت است و دستور صفا


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲:پیوسته همی جفا نمایی تو مرا - از برداری مگر تو دیوان جفا


  49. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴:زین مردم دل‌سیاه‌، رخ دارم زرد - بیدردی خلق دردم افزود به‌ درد


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷:دل برد و مرا نیز به مردم نشمرد - گفتار چه سودست چو ورغ آب ببرد


  50. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲ - رباعی:شد نیمی عمر در خرافات هدر - وندر حیرت گذشت یک نیم دگر


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳:گفتم که مرا زغم به سه بوسه بخر - دل تافته گشتی و گران کردی سر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴:گویند گرفت یار تو یار دگر - از رشک همی گویند ای جان پدر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵:چون با یاران خشم کنی جان پدر - بر من مپریش خشم یاران دگر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶:ای ساده گل و ساده می و ساده شکر - زین کار که با تو کردم اندوه مخور

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹:یک خانه بتانند به جای اندر خور - از تو مهتر و تو زایشان کهتر

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰:زلف و خط آن سرو قد سیمین بر - از مشک مسلسلست یا سنبل تر


  51. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳:گر مانده و ناتوان و گر خسته و زار - ما وز طلبش دست کشیدن‌، زنهار

    ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴ - جمع بین ا‌لاضداد:ای بسته چو فندق به سرانگشت‌، نگار - رویت چو چراغ و طرّه‌ات چون شب تار

    ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵:با خرقه و تسبیح مرا دید چو یار - گفتا ز چراغ زهد ناید انوار


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷:گفتم: که بیا وعده دوشینه بیار - ورنه بخروشم از تو اکنون چو هزار

    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸:ای گلبن نو رسیده در باغ بهار - گلهای ترا ز بیم خار بسیار


  52. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴ - در مرگ مادر:ای شمع شبستان من‌، ای مام گرام - رفتی و سیه شد به من از غم ایام


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵:هر چند که از تو بوسه یابم گه بام - در آخر شب مرا هوس آید کام


  53. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲ - ریاعیات:تن چیست‌؟ مرکبی ز چندین معدن - پرگشته ز میراث نیاکان کهن

    ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳:رفتم بر توپ تا بکوبم دشمن - فریاد برآورد که ای وای به من


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۳ - در مدح خواجه ابوالحسن حجاج علی بن فضل بن احمد گوید:پیچان درختی نام او نارون - چون سرو زرین پر عقیق یمن


  54. ملک‌الشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۶۹:تا بشکافد به هم دل نالانی - تا خون بارد ز دیدهٔ گریانی


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴:ای دوست مرا دید همی نتوانی - بیهوده چرا روی ز من گردانی


  55. ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴:مشو تند وگستاخ و نااستوار - به پیش خدا و خداوندگار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۱:به زن راز پنهان مکن اشکار - همان کودکان را به فرهنگ دار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۲۳:مشو هیچ با مرد بدچشم یار - که بدچشم مردم نیاید به کار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۶:به نزد خدا و خداوندگار - ز نامرزی خویشتن شرم دار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۱:به فرمانبری راه نیکی سپار - که خوش بهره یابی ز پروردگار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۵:جز از راستی هیچ دم برمیار - که باشی بر مردمان استوار


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳ - در ستایش سلطان مسعود غزنوی گوید:بدین خرمی و خوشی روزگار - بدین خوبی و فرخی شهریار


  56. ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۹۲:چو خواهی که‌ بد نشنوی از کسان - میاور بد هیچ کس بر زبان

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۱۱:زنی خواه دوشیزه و مهربان - به دوشیزه شاد است مرد جوان


    فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۸ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود بن ناصر الدین گوید:خداوند ما شاه کشورسِتان - که نامی بدوگشت زاولستان