خوشا عاشقی خاصه وقت جوانی
خوشا با پریچهرگان زندگانی
خوشا با رفیقان یکدل نشستن
بهم نوش کردن می ارغوانی
به وقت جوانی بکن عیش زیرا
که هنگام پیری بود ناتوانی
جوانی و از عشق پرهیز کردن
چه باشد ندانی، به جز جان گرانی
جوانی که پیوسته عاشق نباشد
دریغست ازو روزگار جوانی
در شادمانی بود عشق خوبان
بباید گشادن در شادمانی
در شادمانی گشاده ست بر تو
که مدحتگر پادشاه جهانی
جهاندار مسعود محمود غازی
که مسعود باد اخترش جاودانی
سر خسروان افسر تاجداران
که اورا سزد تاج و تخت کیانی
زمین را مهیا به مالک رقابی
فلک را مسمی به صاحبقرانی
به مردانگی از همه شهریاران
پدیدار همچون یقین از گمانی
به جنگ اندرون کامرانست لیکن
ندانم کجا راند این کامرانی
نبینی دل جنگ اوهیچ کس را
تو بنمای گر هیچ دیدی و دانی
از آن سومر او راست تاغرب شاهی
وز این سومر اوراست تا شرق خانی
سپاهیست او را که از دخل گیتی
به سختی توان دادشان بیستگانی
اگر نیستی کوه غزنین توانگر
بدین سیم روینده و زر کانی
به اندازه لشکر او نبودی
گر از خاک و از گل زدندی شیانی
خداوند چشم بدان دور دارد
از این شاه و زنی دولت آسمانی
چنین شهریار و چنین شاهزاده
که دیدو که داده ست هرگز نشانی
بدین شرمناکی بدین خوب رسمی
بدین تازه رویی بدین خوش زبانی
حدیث ار کند با تواز شرم گردد
دورخسار او چون گل بوستانی
نه هرگز بدان را به بد داده یاری
نه هرگز به بد کرده همداستانی
جهان رابه عدل و به انصاف دادن
بیاراست چون شعر نیک از معانی
به جوی اندرون آب نوش روان شد
ازین عدل و انصاف نوشیروانی
چنان گشت بازارهای ولایت
که برخاست از پاسبان پاسبانی
سپاه و رعیت نیابند فرصت
به شغل دگر کردن ازمیزبانی
ز پاکیزگی شهر و از ایمنی ده
روان گشت بازار بازارگانی
زهی شهریاری که گویی ز ایزد
به رزق همه عالم اندر ضمانی
به کردار نیکو و گفتار شیرین
همی آرزوها به دلها رسانی
دل من پر از آرزو بودشاها
وز اندیشه رخسار من زعفرانی
نه زان کاندرین خدمت این رنج بردم
که واجب کند بر من این مهربانی
مرا شاد کردی و آبادکردی
سرای من از فرش و مال و اوانی
بیاراستم خانه از نعمت تو
به کاکویی و رومی خسروانی
خدایت معین بادو دولت مساعد
توباقی و بدخواه تو گشته فانی
سرای تو پر سرو و پر ماه و پر گل
ز یغمایی و چینی و خلخانی
همایون وفرخنده بادت نشستن
بدین جشن فرخنده مهرگانی
به تو بگذرد روزگاران به خوشی
دوصدجشن دیگر چنین بگذرانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به شادی و لذتهای عشق در جوانی میپردازد و به اهمیت استفاده از زمان جوانی برای عشق و دوستی تأکید میکند. شاعر از خوشیهای زندگی در کنار دوستان و عاشقان سخن میگوید و به ضرورت شادزیستن و جشن گرفتن در این دوران اشاره میکند.
شعر همچنین از شاه مسعود محمود غازی و صفات شایسته او میستاید، او را شهریاری عادل و نیکوکار توصیف میکند که عدالت و انصاف را در جامعه برقرار کرده و باعث رونق و آرامش مردم شده است. شاعر آرزو میکند که این دوران شادابی و خوشی همیشگی باشد و زندگی تداوم پیدا کند. در نهایت، او از محبت و لطف شاه نسبت به خود و دیگران تشکر میکند و برای او آرزوی موفقیت و برکت دارد.
هوش مصنوعی: عاشقی در زمان جوانی بسیار لذتبخش و دلانگیز است، بهویژه وقتی که با افراد زیبا و دلربا همراه باشیم.
هوش مصنوعی: خوشا که با دوستانی همدل دور هم جمع شویم و با هم میهمانی خوشی برپا کنیم و از نوشیدنی ارغوانی لذت ببریم.
هوش مصنوعی: در جوانی از زندگی لذت ببر، چون در پیری دیگر ناتوان خواهی بود و نمیتوانی از آن لذت ببری.
هوش مصنوعی: جوانی و دوری از عشق چه فایدهای دارد، جز اینکه روحِ انسان را به زحمت میاندازد.
هوش مصنوعی: اگر کسی در جوانی همیشه عاشق نباشد، واقعاً از او روزهای جوانیاش تباه شده است.
هوش مصنوعی: در زمانی که عشق خوبان وجود دارد، باید در را به روی شادی باز کرد.
هوش مصنوعی: در شادی تو گشوده است که ستایشگر پادشاهی جهانی هستی.
هوش مصنوعی: مسعود محمود غازی، فرمانروای بزرگ و قدرتمند، دارای ستارهای است که همواره در آسمانش درخشان و پایدار خواهد بود.
هوش مصنوعی: سرشرافت و ارزش پادشاهان و تاجداران به او میرسد، چرا که او سزاوار تاج و تخت پادشاهی کیانی است.
هوش مصنوعی: زمین آماده است برای مالک که بر آن حکمرانی کند و آسمان به دلیل قدرت و مدیریت او به صاحبقرانی مشهور شده است.
هوش مصنوعی: به مردانگی، او از تمام شاهان و فرمانروایان برجستهتر و نمایانتر است، درست مانند یقین که از گمان کاملاً مشخص و متمایز است.
هوش مصنوعی: در درون جنگ، فردی موفق و پیروز است، اما نمیدانم این پیروزی او را به کجا میبرد.
هوش مصنوعی: به کسی نشان نده که دلش درگیر جنگ و جدال است، حتی اگر چیزی دیده و فهمیدهای.
هوش مصنوعی: او از سومر تا غرب، پادشاهی دارد و از این سومر تا شرق نیز، سلطنتی دیگر برای اوست.
هوش مصنوعی: او مانند سپاهی است که به سختی میتواند از منافع و ثروتهای دنیا بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: اگر تو وجود نداشته باشی، چه کسی میتواند مانند کوه غزنین ثروتمند باشد؟ این ثروت و جواهرات بینظیر را به دست آورد.
هوش مصنوعی: اگر به اندازهی لشکر او بودی، از خاک و گل که برمیداشتیم، چیزی نمیتوانستی بسازی.
هوش مصنوعی: خداوند از آن دور است که به این شاه و زنی توجه کند که صاحب دولت آسمانی هستند.
هوش مصنوعی: این فرد با شکوه و بزرگ، همانند شاهزادهای است که هرگز نشانهای از خود به جا نگذاشته و به گونهای است که نمیتوان او را فراموش کرد.
هوش مصنوعی: با این شرم و حیا، با این زیبایی و آداب خوب، با این چهره نو و با این زبان شیرین، انسان چقدر جذاب و دلنشین است.
هوش مصنوعی: اگر کسی درباره او سخن بگوید، شرم و حیا او باعث میشود که چهرهاش مانند گلهای خوشبو در باغ بهاری بشود.
هوش مصنوعی: هرگز یاری به کسی که بدی کرده نده و هرگز با افرادی که کارهای ناپسند انجام میدهند همرأی و همنظر نشو.
هوش مصنوعی: جهان را با عدالت و انصاف آراسته است، مانند اینکه شعر خوب از معانی زیبا بوجود میآید.
هوش مصنوعی: در دل جوی، آب خنک و خوشطعم جریان دارد که نشانهای از عدل و انصاف حاکم بر آن سرزمین است.
هوش مصنوعی: بازارهای کشور بهگونهای شلوغ و پر جنب و جوش شد که حتی نگهبانان نیز مجبور شدند به حفظ امنیت و نظم بیشتری بپردازند.
هوش مصنوعی: سپاه و رعیت فرصت ندارند که از کار خود غافل شوند و به کار دیگری مشغول شوند. آنها باید به مهماننوازی و خدمت به میهمانان بپردازند.
هوش مصنوعی: به خاطر پاکی شهر و امنیت روستا، روند خرید و فروش رونق گرفت.
هوش مصنوعی: چه خوشبخت است پادشاهی که گویی خداوند به او روزی همه مردم را سپرده است.
هوش مصنوعی: با عمل نیک و کلام شیرین میتوانی آرزوها را به دلها هدیه دهی.
هوش مصنوعی: دل من مملو از آرزوهای فراوان بود و در ذهنم چهرهای زعفرانی و زیبا نقش بسته بود.
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از عشق و محبت است؛ کسی میگوید که من به خاطر انجام این خدمت و تحمل رنجها، انتظار محبت و مهربانی ندارم. این عشق و محبت از دل و بدون هیچ شرط و شروطی به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: تو باعث خوشحالی من شدی و زندگیام را رونق بخشیدی؛ خانهام را با فرش و وسایل و سرمایه پر کردی.
هوش مصنوعی: خانهام را با نعمتهای تو زینت بخشیدم، مانند کاخهای زیبای کاکویی و رومی که مخصوص پادشاهان است.
هوش مصنوعی: خداوند تو را در راهت یاری کند و نعمتها و برکاتش همواره با تو باشد و دشمنانت زودگذر و نابود شوند.
هوش مصنوعی: خانهات پر از درختان سرو، ماه، و گلهاست، از زیباییها و جاذبههایی که تو در آن جا دارد.
هوش مصنوعی: آرزو میکنم که در این جشن خوشیمن و سرشار از شادی، سرزنده و خوشبخت باشی.
هوش مصنوعی: زندگیات را با خوشی و جشن بگذران، به طوری که مثل دوصد جشن دیگر، شادی و سرور را تجربه کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی را چو من دوستگان می چه باید؟
که دل شاد دارد بهر دوستگانی
نه جز عیب چیزیست کان تو نداری
نه جز غیب چیزیست کان تو ندانی
ز دو چیز گیرند مر مملکت را
یکی پرنیانی یکی زعفرانی
یکی زر نام ملک بر نبشته
دگر آهن آب دادهٔ یمانی
که را بویهٔ وصلت ملک خیزد
[...]
از او بوی دزدیده کافور و عنبر
وز او گونه برده عقیق یمانی
بماند گل سرخ همواره تازه
اگر قطره ای زو به گل بر چکانی
عقیقی شرابی که در آبگینه
[...]
شه مشرق و شاه زابلستانی
خداوند اقران و صاحبقرانی
بدولت یمینی بملت امینی
مر این هر دو را اصل یمن و امانی
تو محمود نامی و محمود کاری
[...]
یکی گوهری چون گل بوستانی
نه زر وبه دیدار چون زرکانی
به کوه اندرون مانده دیرگاهی
به سنگ اندرون زاده باستانی
گهی لعل چون باده ارغوانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.