گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار ناصرخسرو

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها ملک‌الشعرا بهار مصرع یا بیتی از ناصرخسرو را عیناً نقل قول کرده است:


  1. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۷ - قطعهٔ الحاقی در پاسخ فانی سمنانی :: ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۴

    ملک‌الشعرا بهار (بیت ۶): «‌دیر بماندم در این سرای کهن من‌» - «‌تاکهنم کرد صحبت دی و بهمن‌»

    ناصرخسرو (بیت ۱): دیر بماندم در این سرای کهن من - تا کهنم کرد صحبت دی و بهمن



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲ - لابه حکیم:فریاد از این جهان و از این دنیا - وین رسم ناستودهٔ نازیبا


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴:ای کرده قال و قیل تو را شیدا - هیچ از خبر شدت به عیان پیدا؟


  2. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹ - جواب بهار به ادیب الممالک فراهانی:ایزدت خر خلق کرد ای کودن شاعرنما - رو چراکن تاکی اندرکار حق چون و چرا

    ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۱:بر دل من گشت عشق نیکوان فرمان‌روا - اشک سرخ من دلیل و رنگ زرد من گوا


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱:پادشا بر کام‌های دل که باشد؟ پارسا - پارسا شو تا شوی بر هر مرادی پادشا


  3. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در مدح حضرت ختمی مرتبت:ای آفتاب گردون تاری شو و متاب - کز برج دین بتافت یکی روشن آفتاب

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - تابستان:ای آفتاب مشکو زی باغ کن شتاب - کز پشت شیر تافت دگرباره آفتاب


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴:ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب، - بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:


  4. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در منقبت مولای متقیان:دل من خواهی ای ترک و ندانی که خطاست - از چو من عاشق دلباخته جان باید خواست

    ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶:حشمت محتشمان مایهٔ مرگ فقراست - داد ازین رسم فرومایه که در شهر شماست

    ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷:عشقت آتش به دل کس نزند تا دل ماست - کی به‌مسجد سزد آن‌ شمع که ‌در خانه رواست

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - انتخابات:دوش در انجمن رأی‌فروشان‌، یک‌تن - آدمیزادهٔ دانا به نصیحت برخاست


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵:بر تو این خوردن و این رفتن و این خفتن و خاست - نیک بنگر که، که افگند، وز این کار چه خواست


  5. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در وصف آیت‌الله صدر:رسول گفت گرت دیدن خدای هواست - باولیای خدا بین که شان جمال خداست

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - فردوسی:سخن‌ بزرگ ‌شود، چون‌ درست باشد و راست - کس ار بزرگ شد از گفته بزرگ، رواست


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳:اگر بزرگی و جاه و جلال در درم است - ز کردگار بر آن مرد کم درم ستم است


  6. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - ره راست:تا شدم خویگر به رفتن راست - چرخ کجرو به کشتنم برخاست


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵:هر چه دور از خرد همه بند است - این سخن مایهٔ خردمند است


  7. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۵۶ - جهل عوام:این عامیان که در نظر ما مصورند - هر روز دام کینه به ما بر بگسترند


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷:جان و خرد رونده بر این چرخ اخضرند - یا هردوان نهفته در این گوی اغبرند؟

    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۸:بالای هفت چرخ مدور دو گوهرند - کز نور هر دو عالم و آدم منورند


  8. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۶۰ - عدل و داد:باد خراسان همیشه خرم و آباد - دشت و دیارش ز ظلم و جور تهی باد

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - به شکرانه توشیح قانون اساسی:بگذشت اردی‌بهشت و آمد خرداد - خیز که باید قدح گرفت و قدح داد


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۶:خوب یکی نکته یادم است زاستاد - گفت «نگشت آفریده چیز به از داد»


  9. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - دماوندیۀ دوم:ای دیو سپید پای در بند - ای گنبد گیتی ای دماوند


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰:ای خوانده کتاب زند و پازند - زین خواندن زند تا کی و چند؟


  10. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۸۱ - نکوهش چرخ (راستگوی شادزی):ویحک ای افراشته چرخ بلند - چند داری مر مرا زار و نژند

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۶۶ - بهار و تیمورتاش‌:صدر اعظم حضرت تیمورتاش - بشنود یک نکته از این مستمند


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۹:چند گردی گردم ای خیمهٔ بلند؟ - چند تازی روز و شب همچون نوند؟


  11. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - گناه آدم و حوا:صبح چون شاه فلک بر تختگه مأوی کند - حاجب مشرق حجاب نیلگون بالا کند


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۵:هر که جان خفته را از خواب جهل آوا کند - خویشتن را گرچه دون است، ای پسر، والا کند


  12. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - بهاریه:رسید موکب ‌نوروز و چشم‌فتنه غنود - درود باد برین موکب خجسته‌، درود

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷۸ - زبان سرخ:درست گوی و به هنگام گوی و نیکوگوی - که سخت مشکل کاربست کارگفت و شنود


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱:از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود - که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟


  13. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۳ - در رثاء پدر:شمسهٔ ملک سخن را تا افول آمد پدید - جامهٔ شب شد سیاه و دیده مه شد سپید

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۸۴ - سنبل‌های هلندی:سنبل صد برگ رنگارنگ پنداری مگر - چار چیز از چار حیوان گشته در یکجا پدید


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳:این جهان بی‌وفا را بر گزیدو بد گزید - لاجرم بر دست خویش ار بد گزید او خود گزید


  14. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۲ - بهاریه:بگریست ابر تیره به دشت اندر - وزکوه خاست خندهٔ کبک نر


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۴:برکن زخواب غفلت پورا سر - واندر جهان به چشم خرد بنگر


  15. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۴ - در منقبت حضرت فاطمه‌زهرا علیهاسلام:ای زده زنار بر، ز مشک به رخسار - جز تو که بر مه ز مشگ برزده زنار


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۱:ای به هوا و مراد این تن غدار - مانده به چنگال باز آز گرفتار


  16. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶ - تغزل و بهاریه:گشاده روی بهار، ای گشاده روی بهار - شراب سرخ بخواه و نبید سرخ بیار

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۷ - مرگ تزار:خمش مباش کنون کامد ای بهار، بهار - سخن زلعبت چین وبت بهار، به آر


    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۳ - قصیده احمد بن حسن جرجانی:یکیست صورت هر نوع و نیست زینت گذار - چرا که هیئت هر صورتی بود بسیار؟

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۸ - اندر قول ارسططا لیس:سخن چرا که چهار ا‌ست: امر وباز ندا - سدیگرش خبرست و چهارم ا‌ستخبار؟

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۹ - اندر هیئت و خاصه و رسم و حد:زحال هیئت وز خاصه و ز رسم وز حد - خبر چه داری و چه شنیده ای؟ بگوی و بیار

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۱۰ - اندر تعریف «من»:همه جهان خود را با «منی» مضاف کنند - ابر چه او فتد این «من»؟ بگوی وریش مخار

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۱۱ - اندر جسد و نفس و عقل:(چرا چو تن زغذا پر شود نگنجد نیز - الم رسدش گر فزون کنی تو از مقدار؟

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۱۳ - اندر دهر و حق و سرور و حیات روز‌گذار و کمال و غیبت:نخست دهر، چه چیز است دهر و حق و سرور - و باز برهان آنکه حیات روز گذار؟

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۱۴ - اندر طبیعت کلی:اگر طبیعت کلی با ولیت حال - مرا بگوئی، دانم که هستی از ابرار

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۱۵ - اندر فرشته و پری و دیو:فرشته و پری و دیو را بدانستم - که هست و نیز بباید بهست بر، تکرار

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۱۶ - اندر شرح (یکی):یکی کدام که بسیاری‌اندرو موجود؟ - یکی بمحض چرا گفت خالق جبار؟

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۱۸ - اندر سعد و نحس و‌اندر امروز و دی و فردا:چه بود عالم وقتی همه سعادت بود - و هر دو نحس فرو نیستاده بود از کار؟

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۱۹ - اندر بعض خواص جمادات و حیوانات و امکنه:شکستن سرب الماس و سنگ و آهن کس - چه علت است مر این هر دو را چنین کردار؟

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۲۲ - اندر خواص ماه:کسوف شمس بجرم قمر بود بیقین - قمر چو علوی و نورانی، از چه گشت چو قار؟

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۲۳ - اندر نیازمندی مردم بپرورش:قوی‌ترست بهر حال مردم از حیوان - بحیله بیش و بهر دانشی شعبده وار

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۲۴ - اندر ابداع:اگر بخواهم از تو دلیل بر ابداع - چه آوری که عیانم بدو کنی اخبار؟

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۲۵ - اندر پدید آمدن انواع از شخص:روا بود که یکی مر آفرید ایزد - و هم زتنش یکی جفت کرده‌ انده خوار،

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۲۶ - اندر عقل و علم:یکی سؤال که قایم شدست چون شطرنج - زبس که هر کس جست‌اندرین سخن بازار:

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۲۸ - اندر آفرینش آسمان و زمین:روابود که نخست آسمان پدید آمد - که او قویتر و آنگه زمین و کوه و بحار؟

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۳۰ - اندر کل و جزو:وجود کل روا هست و جزو او معدوم؟ - اگر رواست ابا حجتی بمن بسپار

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۳۱ - اندر زحل و‌اندر تخم بهار:چرا کواکب را اول از زحل گفتند؟ - بطبع آتش از بهر چیست تخم بهار؟

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۳۲ - اندر خانه‌های خورشید و ماه و دیگر سیارات:چرا که خانه خورشید شیر و خانه ماه - زبرج سرطان کردند استوار حصار؟

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۳۵ - اندر سؤالهای بی جواب از خواص عناصر:چرا که تری بر آب بر پدیدترست - بدو کنند همه چیز خشک را آغار؟

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۳۶ - اندر عزم شاعر بجواب دادن سؤالات خویش:سخن دراز شد، این جایگه فروهشتم - گران شد و شکهانم من از گرانی بار

    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۳۷ - اندر زنده بودن عالم و مرده بودن جاهل:بجوی و بنویس، آنگه بخوان و باز بپرس - پسش بیاموز آنگه بدان و بر دل کار


  17. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۰ - تشبیب:ای بر گل سوری زده از مشک سیه خال - وز عود خط آراسته بر چینی تمثال


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۹:این باز سیه پیسه نگر بی‌پر و چنگال - کو هیچ نه آرام همی یابد و نه هال


  18. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵ - وثوق و لقمان:نهادم ز بهر عیادت قدم - به دولتسرای ولی النعم

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » به نام یزدان - این (‌است) اندرز انوشک روان اتروپات مارسپندان:بخواندم زگفتار دانای راد - که اندرز فرزند راکرد یاد


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۹:اگر کار بوده است و رفته قلم - چرا خورد باید به بیهوده غم؟


  19. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۰ - شب پائیز:روز بگذشت و شب تیره بگستردادیم - مسند از حجره به ایوان فکن ای نیک‌ندیم

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۱ - تغزل:زلفت از مشگ‌، خط آراید بر صفحهٔ سیم - تا بدان‌، چشم تو را فتنه نماید تعلیم


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۹:ای دل و هوش و خرد داده به شیطان رجیم - روی بر تافته از رحمت رحمان رحیم


  20. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۸ - تغزل:جوشن پوشی ز مشک بر مه روشن - بر مه روشن همی که‌ پوشد جوشن

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۹ - تغزل و منقبت:ای به‌روی و به‌موی‌، لاله و سوسن - سبزه داری نهفته در خز ادکن

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۵ - تسلیت به سردار معزز حکمران بجنورد هنگامی که مادر او و مهرالسلطنه همسرش در یک زمان بدرود حیات گفتند:مگِری سردار، زان که گریه و زاری - سود ندارد در این زمانهٔ ریمن

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۷ - قطعهٔ الحاقی در پاسخ فانی سمنانی:فانی‌، کز زادن چنو سخن آرای - مادر ایام شد عقیم و سترون


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۴:دیر بماندم در این سرای کهن من - تا کهنم کرد صحبت دی و بهمن


  21. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۸ - پیری:زد پنجه وپنج پنجه‌ام برتن - زین پنجهٔ عظیم رنجه گشتم من


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۹:ای افسر کوه و چرخ را جوشن - خود تیره به روی و فعل تو روشن


  22. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳ - جزر و مد سعادت:خواندیم در دفاتر و کردیم امتحان - کاز بعد هر غمی بود آسایشی نهان

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۶ - زیان تازیان:روزی رسد که آید پیکی ز هندوان - گوید دهید مژده که آمد خدایگان

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۷ - نالهٔ بهار در زندان:دردا که دور کرد مرا چرخ بی‌امان - ناکرده جرم‌، از زن و فرزند و خانمان

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۰ - سیاست:چون پیشه‌ای شدست سیاست به‌ملک ری - شایدکه هیچ نارم ازین پیشه بر زبان


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۴:بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان - تا چونکه سال و ماه دوانند هردوان


  23. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۵ - دندان طمع:دندان طمع کن که شود درد تو درمان - بس درد که درمان شود از کندن دندان

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۱ - تاریخ موزه:در عهد شهنشاه جوانبخت رضا شاه - کاز وی شده این کشور دیرینه گلستان


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۲:این گنبد پیروزهٔ بی‌روزن گردان - چون است چو بستان گه و گاهی چو بیابان؟


  24. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۸ - پیام به یاران تهران:ای صبا رو به جانب تهران - دوستان را ز من سلام رسان


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۵:امهات و نبات با حیوان - بیخ و شاخند و بارشان انسان

    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۱:چیست آن لشکر فریشتگان - که بیایند از آسمان پران


  25. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۹ - به یکی از معاندین:ای کسروی ای سفیه نادان - سرگشته تیه بغی و خذلان


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۵:بر جانور و نبات و ارکان - سالار که کردت ای سخن‌دان؟


  26. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۱ - رود کارون:خوشا فصل بهار و رود کارون - افق از پرتو خورشید گلگون


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۱:که پرسد زین غریب خوار محزون - خراسان را که بی‌من حال تو چون؟


  27. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۵ - شیراز:شد پارس یکی حلقهٔ گزین - شیراز بر آن حلقه چون نگین


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۱:چند کنی جای چنین به گزین؟ - چون نروی سوی سرائی جز این؟


  28. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۹ - اختر حقیقت:خورشید برکشید سر از بارهٔ بره - ای ماه برگشای سوی باغ پنجره


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۸:گرگ آمده است گرسنه و دشت پر بره - افتاده در رمه، رمه رفته به شب چره


  29. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۶ - ذم ری:اجل پیام فرستاد سوی کشور ری - که گشت روز تو کوتاه و روزگار تو طی

    ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۲ - انسان سازی:مرا درست به یاد اندرست عهد صبی - به روزگار لطیف تفرج و بازی


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۹:چه چیز بهتر و نیکوتر است در دنیی؟ - سپاه نی ملکی نی ضیاع نی رمه نی


  30. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۶ - تغزل:بتا اگرچه به صورت تو زادهٔ بشری - ولی به روی درخشان‌، سلاله قمری


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۶:ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری - تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری


  31. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۰ - شکایت:پشت مرا کرد ز غم چنبری - گردش این گنبد نیلوفری


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۷:گشتن این گنبد نیلوفری - گر نه همی خواهد گشت اسپری


  32. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۲ - تغزل:ز عشق خوبروبان حصاری - شدم‌ در چنگ رنج و غم حصاری


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۳:جهان را نیست جز مردم شکاری - نه جز خور هست کس را نیز کاری

    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۲:دگر ره باز با هر کوهساری - بخار آورد پیدا خار خاری


  33. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۳ - انقراض قاجاریه:بدرود گفت دولت قاجاری - مرگ اندر آمد از پس بیماری


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۰:تمییز و هوش و فکرت و بیداری - چون داد خیره خیره تو را باری؟


  34. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۴ - نثار به پیشاهنگان:ای قد تو چون سرو جویباری - وی عارض تو چون گل بهاری


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۴:ای کرده سرت خو به بی‌فساری - تا کی بود این جهل و بادساری؟


  35. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۷ - خصم خرد:مخور تا توانی می اندر جوانی - می اندر جوانی مخور تا توانی

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۸ - شمار گیتی:جهانا چه مطبوع و خرم جهانی - دریغا که بر خلق ناجاودانی

    ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۰ - تاریخچه انقلاب مشروطه:دریغا که بگذشت عهد جوانی - درآمد ز در پیری و ناتوانی


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۴:جهانا مرا خیره مهمان چه خوانی؟ - که تو میزبانی نه بس نیک خوانی


  36. ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۲ - آزرم:ای برادر، تا توانی گیر با آزرم‌ خوی - مرد بی‌آزرم باشد چون زن بسیار شوی


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۲:این کهن گیتی ببرد از تازه فرزندان اوی - ما کهن گشتیم و او نو اینت زیبا جادوی!


  37. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۵ - هشت شاعر در عرب و عجم:هشت تن در هشت معنی شهره‌اند اندر ادب - چار شاعر در عجم پس چار شاعر در عرب


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸:بر من بیچاره گشت سال و ماه و روز و شب - کارها کردند بس نغز و عجب چون بلعجب


  38. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۷ - در هجو روزنامهٔ اصفهان و نامهٔ ناهید:گو، ز من باد سحرگه به صفاهانی زشت - که کیی تو که به رخ بسته‌ای از حیله نقاب


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳:ای غریب آب غریبی ز تو بربود شباب - وز غم غربت از سرْت بپرّید غراب


  39. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۲۸ - در زندان شهربانی:بگرفتم آفتابه که گیرم ره مبال - آژان گرفت راهم و گفتا اجازه نیست


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷:نشنیده‌ای که زیر چناری کدوبنی - بررُست و بردمید برو بر، به روز بیست؟


  40. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۴۰ - آشوب بغداد:چو ازگشت زمان آلمان و اتریش - به چنگ حزب نازی اندر افتاد


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵:ز جور لشکر خرداد و مرداد - تواند داد ما را هیچ‌کس داد؟


  41. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۳ - عجب غنا -‌ ذل نیاز:یکی نصیحت آزادگان ز جان بپذیر - که از طریقهٔ آزادگی نمانی باز


    ناصرخسرو » جامع الحکمتین » بخش ۱۹ - اندر بعض خواص جمادات و حیوانات و امکنه:اگر دو دیده افعی به‌خاصیت بکند - بدانگهی که زمرد بدو برند فراز‌،


  42. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۶ - سر و ته یک کرباس:ای بزرگان به من جواب دهید - کاخر این ملک راکه دارد پاس


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۸:ای خداوند این کبود خراس - صد هزاران تو را ز بنده سپاس


  43. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۲ - بهشت بی‌احباب - در سویس هنگام معالجه گفته است‌:دیده‌ای کس درون خلد مقیم - خاطرش بستهٔ عذاب الیم


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۷:حاجیان آمدند با تعظیم - شاکر از رحمت خدای رحیم


  44. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۰ - شیر باش نه کژدم:تندی مکن که رشتهٔ چل ساله دوستی - در حال بگسلد چو شود تند آدمی


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۷:ای آدمی به صورت و بی‌هیچ مردمی - چونی به فعل دیو چو فرزند آدمی؟


  45. ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۲ - تربیه طبیعی:غرٌنده و سهمناک و توفنده - بر دشت گذشت تند طوفانی


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۸:ای عورت کفر و عیب نادانی - پوشیده به جامهٔ مسلمانی


  46. ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴:مشو تند وگستاخ و نااستوار - به پیش خدا و خداوندگار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۱:به زن راز پنهان مکن اشکار - همان کودکان را به فرهنگ دار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۲۳:مشو هیچ با مرد بدچشم یار - که بدچشم مردم نیاید به کار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۶:به نزد خدا و خداوندگار - ز نامرزی خویشتن شرم دار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۱:به فرمانبری راه نیکی سپار - که خوش بهره یابی ز پروردگار

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۷۵:جز از راستی هیچ دم برمیار - که باشی بر مردمان استوار


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۱:برآمد سپاه بخار از بحار - سوارانش پر در کرده کنار


  47. ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۰:به گیتی ره ایزدی توختن - بود مینوی توشه اندوختن

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۵۸:چو داری پسر ده به فرهنگیان - دبیری بیاموزش اندر میان

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۶۸:مکن هیچ با دزد داد و ستد - کزین داد و استد ترا بد رسد

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۰۳:به‌شاهنشهان‌زشت‌و ناخوش مگوی - کجا پاسبانند بر شهر وکوی

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۱۰:نکو مرد آساید اندر جهان - برد بدکنش مرد رنج گران

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۱۵:مورز ایچ در مهربانی دروغ - که روی دورویان بود بی‌ فروغ

    ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۱۷:بود نازش مرد دانا به جان - به جان شاد باش ای پسر تا توان


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۴:خردمند را می چه گوید خرد؟ - چه گویدش؟ گوید «حذر کن ز بد»


  48. ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۱۲:نیوشنده باش و سخن درپذیر - پس و پیش‌ پاسخ به پیمانه گیر


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۶:بنالم به تو ای علیم قدیر - از اهل خراسان صغیر و کبیر


  49. ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » ارمغان بهار » فقرۀ ۴۹:اگر وام ‌خواهی ‌ز خویشان‌ بجاست - ز بیگانه وام ار ستانی خطاست


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷:بلی، بی‌گمان این جهان چون گیاست - جز این مردمان را گمانی خطاست


  50. ملک‌الشعرا بهار » اشعار محلی » شمارهٔ ۴ - غزل:روی ماهت‌ ر ببین تا عشقم باور کنی - رنگ زردم ر ببین تا جورت کمتر کنی


    ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۷:گر خرد را بر سر هشیار خویش افسر کنی - سخت زود از چرخ گردان، ای پسر، سر بر کنی