شمارهٔ ۶۴ - درمدح عضدالدوله امیریوسف سپاهسالار برادر سلطان محمود
این هوای خوش و این دشت دلارام نگر
وین بهاری که بیاراست زمین را یکسر
ای بهار در گرگان! نه بهاری ، که بهشت
کس بهاری نشنیده ست ز تو خرم تر
باغها کردی چون روی بتان از گل سرخ
راغها کردی چون سنبل خوبان زخضر
از تو لشکر گه ما مجلس آراسته گشت
مجلس آراسته و مرغ درو رامشگر
ما درین مجلس آراسته چندانکه توان
می گساریم بیاد ملک شیر شکر
میر یوسف عضدالدوله سالار سپاه
روی شاهان و سرافراز بزرگان ز گهر
آنکه زیباتر و درخورتر و نیکوترازو
هیچ سالار و سپهدار نبسته ست کمر
صورتی دارد نیکو چو سخن گفتن خوب
عادتی دارد با صورت خویش اندرخور
بیست چندانکه درین شهر نباتست و درخت
اندر آن خلعت فضلست و درآن صورت فر
هر که از دور بدو در نگرد خیره شود
گوید این صورت و این طلعت شاهانه نگر
عادت و سیرت او خوبتر از صورت اوست
گرچه در گیتی چون صورت او نیست دگر
در جهان هردو تنی را سخن از منظر اوست
منظرش نیکو، اندر خور منظر مخبر
کس بود کو را منظر بود و مخبر نی
میر هم مخبر دارد بسزا ،هم منظر
ببزرگی چو سپهرست و بپاکی چو هوا
بسخاوت چو برادر، بدیانت چو پدر
سیم وزر هر دو عزیزند و حریصست امیر
به بر انداختن سیم به بخشیدن زر
خواسته گرچه عزیزست و خطرمند بود
برآن خواسته ده خواسته را نیست خطر
بار گنجی بدهد چون قدحی باده خورد
به دل خرم و روی خوش و لفظ چو شکر
باده خوردن،زهمه خلق مر او راست حلال
کس مبادا که باو گوید تو باده مخور
شاعران را ملکان خواسته آنگاه دهند
که بدیشان بطرازند مدیحی چو درر
او مرا خلعت و دینار بوقتی فرمود
که مرامدحت او گشته نبود اندر سر
خلعتی داد مرا قیمتی ازجامه خویش
کسوت قیصر بر جامه نشان قیصر
از پس خلعت شایسته بآیین صلتی
به درخشانی چون شمس وبه خوبی چو قمر
صلتی چون سپری بود که گر خواهم ازو
پر توان کرد ز دینار مدور دو سپر
خلعتش داد مرا مرتبه و جاه وجلال
صلتش کرد دل دشمن من زیر و زبر
من بتقصیر سزاوار بدی بودم واو
نیکویی کرد فزون از حد اندازه و مر
فرخی زیبد و واجب بود و هست سزا
که همه سال بدین شکر زبان داری تر
میر با تو ز خوی نیک به دل گرمی کرد
گرچه در سرما با میر برفتی بسفر
اشتر مرده کنون زنده توانی کردن
عیسی مریم گشتی تو بدینحال اندر
چند گویی که مرا چند شتر گشت سقط
این سقط باشد و برخیز و کنون اشتر خر
هم شتر یابی ازین و هم شتر یابی ازان
گر ترا قصد شتر باشدو تدبیر شتر
تا نباشد بدرستی چو یقین هیچ گمان
تا نباشد بحقیقت چو عیان هیچ خبر
شادمان باد و جوانبخت و جهاندار ملک
کامران با دو قوی دولت و محمود اثر
فرخش باد سر ماه و سر سال عجم
دولتش باد و بهر کار زیزدانش نظر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی بهار و دشتهای گرگان میپردازد و از زیباییهای طبیعی آن زمان یاد میکند. شاعر با شور و شوق از مجلس آراستهای سخن میگوید که در آن یوسف عضدالدوله، سالاری زیبا و بزرگوار، درخشانی و خوبی خود را به نمایش گذاشته است. او به سخاوت و دلگرمی این سالار اشاره میکند و از تقسیم ثروت و نعمتهای خود به دیگران سخن میگوید. شاعر همچنین به اهمیت شعر و مدیحهسرایی یادآوری میکند و از فضل و مقام ارجمند خود پس از دریافت پاداش از سوی یوسف عضدالدوله میگوید. در نهایت، شاعر آرزوی موفقیت و شادکامی برای یوسف و دولت او دارد.
هوش مصنوعی: به این آسمان زیبا و دلانگیز و این دشت آرام نگاه کن و به بهاری که تمام زمین را با زیباییهایش آراسته است توجه کن.
هوش مصنوعی: ای بهار در گرگان! تو بهاری نیستی که کسی در بهشت هم بهاری بهتر از تو را نشنیده باشد و شادابتر از تو را ندیده باشد.
هوش مصنوعی: وقتی به زیبایی و لطافت گلها نگاه میکنی، یاد بتان زیبا به ذهن میآید، و هنگامی که به سنبلهای خوشبو مینگری، حس میکنی که این گلها مثل بهترینهای عالم هستند.
هوش مصنوعی: با حضور تو، مجلس به زیبایی و صفا درآمد و در آن، مرغی به عنوان نوازنده خوشی و سرور را به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: در این مجلس زیبا و دلنشین، آنقدر که میتوانیم، از شراب مینوشیم و به یاد فرمانروای شیرینزبان هستیم.
هوش مصنوعی: میر یوسف، عضدالدوله، فرمانده سپاه، بزرگترین و سرآمدترین برگزیدگان است که از نسل شاهان میباشد.
هوش مصنوعی: کسی که زیباتر و شایستهتر از او وجود ندارد، هیچ فرمانده یا سرداری را به خود نمیبیند.
هوش مصنوعی: صورت زیبا و نیکویی دارد، همانطور که صحبت کردن خوب، عادت پسندیدهای است. این زیبایی در رفتار و ظاهر او نیز نمایان است.
هوش مصنوعی: در این شهر به قدری گیاه و درخت وجود دارد که مانند پوشش و زیبایی طبیعی به نظر میرسد و این زیبایی به چشم میآید.
هوش مصنوعی: هر کسی که از دور به او نگاه کند، به شگفتی میافتد و میگوید که این چهره و این زیبایی، همچون شاهی میباشد.
هوش مصنوعی: اخلاق و رفتار او از ظاهرش زیباتر است، هرچند در دنیا مانند ظاهر او کسی دیگر وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در این جهان، هر دو تن انسانها از دیدگاه او صحبت میکنند. دیدگاه او زیباست و به آنچه که خبر میدهد، تناسب دارد.
هوش مصنوعی: کسی هست که فقط نظارهگر است و خبر ندارد، اما مرگ هم خبری دارد. به راستی، هم خبر و هم نظاره برای او وجود دارد.
هوش مصنوعی: شما همانند آسمان بزرگ و پاکی مانند هوا هستید؛ در generosity مثل برادر و در دیانت مانند پدر.
هوش مصنوعی: سیم و زر هر دو ارزشمند هستند، ولی حاکم بیشتر تمایل دارد که سیم را کنار بگذارد و زر را به دیگران ببخشد.
هوش مصنوعی: خواستن چیزی که ارزشمند و با خطر همراه است، اگرچه مهم است، اما هیچ خطری بر روی ده خواسته دیگر وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به انسان گنج و ثروتی میدهد که همچون جامی پر از شراب است. دل او شاد و چهرهاش زیباست و کلامش شیرین و لطیف است.
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب برای او از سوی دیگران مجاز است، اما هیچکس نباید به او بگوید که شراب نخور.
هوش مصنوعی: شاعران زمانی از سوی پادشاهان مورد توجه و پاداش قرار میگیرند که شعرهایشان به زیبایی و ارزشمندی نظیر جواهر درخشان باشد.
هوش مصنوعی: او زمانی به من لباس زیبا و پول داد که من هنوز به دنیای او وارد نشده بودم.
هوش مصنوعی: مرا لباسی با ارزش عطا کرد، که نشانگر مقام بلندی است و زیبایی آن همانا به مقام و منزلت شخصی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: بعد از پوشیدن لباس شایسته، به شکلی درخشان مثل خورشید و زیبایی همچون ماه به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: نماز همچون سپری است که اگر بخواهم میتوانم با آن از زینتهای دنیوی مانند سکههای طلا محافظت کنم.
هوش مصنوعی: لباس و مقامش به من مرتبه و اعتبار بخشید و ارتباطش باعث شد که دل دشمنم به نابودی و خرابی بیفتد.
هوش مصنوعی: من به خاطر رفتار بد خودم مستحق کیفر بودم، اما او به من نیکی کرده و محبتش از حد و اندازه فراتر رفته است.
هوش مصنوعی: شایسته و لازم است که هر سال به خاطر این نعمتها و زیباییها، زبانت را گرامی بداری و شکرگزاری کنی.
هوش مصنوعی: دوست در حالی که به خوبی و مهربانی با تو رفتار کرد و دل تو را گرم کرد، حتی اگر در سرمای سفر با او همراه بودی.
هوش مصنوعی: یعنی اگرچه شتر مرده است، اما تو میتوانی آن را زنده کنی. این نشاندهندهی قدرت توست که همچون عیسی مسیح میتوانی کارهای شگفتانگیز انجام دهی. تو در این وضعیت به چنین قدرتی دست یافتهای.
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که بگویی چند شتر تلف شدهاند، این دیگر اتفاقی است که افتاده و حالا باید برخیزی و کاری کنی.
هوش مصنوعی: اگر هدف تو به دست آوردن شتر باشد، میتوانی از هر طرف شتر پیدا کنی و راههای مختلفی برای رسیدن به هدفت وجود دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که چیزی به طور قطعی و یقین ثابت نشده باشد، هیچ گمانی نمیتوان به آن داشت. همچنین، وقتی که واقعیتی به وضوح و عیان نشان داده نشده، هیچ خبری از آن نمیتوان داشت.
هوش مصنوعی: شاد و خوشبخت باشد و به خوبی فرمانروایی کند، کشوری که با دو مظهر قدرت و خوبی همراه است.
هوش مصنوعی: نگذارید درخشش او در آغاز ماه و سال کمرنگ شود؛ امیدوارم که او در کارهایش موفق باشد و خداوند نگاه مهربانش را به او معطوف دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خضاب من و از موی سیه کردن من
گر همی رنج خوری، بیش مخور، رنج مبر!
غرضم زو نه جوانی است؛ بترسم که زِ من
خردِ پیران جویند و نیابند مگر!
رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر
خنک آن کو رمضان را بسزا برد بسر
بس گرامی بود این ماه ولیکن چکنم
رفتنی رفته به و روی نهاده بسفر
سبکی کرد و بهنگام سفر کرد و برفت
[...]
عید شاداب درختیست که تا سال دگر
از گل و میوۀ او بوی همی یابی و بر
بوی آن گل بترازد چو خرد کار دماغ
بر آن میوه بتازد چو خرد سوی جگر
زین گل و میوه همان به که یکی گیرد بار
[...]
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
تا نشان آری ما را ز دل افروز بهار؟
ای دلارام و دل آشوب و دلاویز پسر
عهد کرده بوفا با من و نابرده بسر
غم عشق تو روانم بلب آورده بلب
درد هجر تو توانم بسر آورده بسر
شمنان چون تو ندیدند و نبینند صنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.