دوش گفتم به دست غیب وکیل
کای مثل در بلند فیبادی
در کمیسیون خارجه بنویس
نام این بنده را بهاستادی
داد پاسخ: سفید خواهم داد
که چنین است شرط آزادی
گفتمش مایهٔ تعجب نیست
تو همیشه سفید میدادی
دوش گفتم به دست غیب وکیل
کای مثل در بلند فیبادی
در کمیسیون خارجه بنویس
نام این بنده را بهاستادی
داد پاسخ: سفید خواهم داد
که چنین است شرط آزادی
گفتمش مایهٔ تعجب نیست
تو همیشه سفید میدادی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
زان گشاید فقع که بگشادی
زان نمایذ ترا که بنمادی
ای سرشته به سیرت رادی
داد رادی به واجبی دادی
تازه در خسروی به حل و به عقد
صد طریق ستوده بنهادی
رنجها را برسم در بستی
[...]
چون در لطف و جود بگشادی
رهنمایی به ما فرستادی
از دل راد او رود رادی
زان دل راد دارم آزادی
زردی از رخ ز دودش آن دل راد
ای دل راد ، داد او دادی
درد دارد ز زار دل زارش
[...]
گر ستاره سعادتی دادی
کیقباد از منجمی زادی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.