شمارهٔ ۵۳ - در مدح امیر محمد بن محمود بن ناصر الدین سبکتگین گوید
مرا چه وقت خزان و چه روزگار بهار
چه دور باید بودن همی ز روی نگار
بهار من رخ او بودو دور ماندم ازو
برابر آمد بر من کنون خزان و بهار
اگر خزان نه رسول فراق بود چرا
هزار عاشق چون من جدا فکند از یار
ببرگ سبز چنان شادمانه بوددرخت
که من بروی نگارین آن بت فرخار
خزان در آمد و آن برگها بکند و بریخت
درخت ازین غم چون من نژند گشت و نزار
خدای داند کاندر درختها نگرم
ز درد خون خورم و چون زنان بگریم زار
کسیکه او غم هجران کشیده نیست چو من
ز بهر برگ درختان چرا خورد تیمار
مرا رفیقی امروز گفت: خانه بساز
که باغ تیره شدو زردروی و بی دیدار
جواب دادم و گفتم درخت همچو منست
مرا ز همچومنی ای رفیق باز مدار
من و درخت کنون هر دوان بیک صفتیم
منم ز یار جدا مانده و درخت از بار
نگار یار من و دوست غمگسار شود
بفر خدمت درگاه میر شیر شکار
امیر عالم عادل محمد محمود
قوام دولت و دین محمد مختار
ستوده پدر خویش وشمع گوهر خویش
بلند نام و سر افراز در میان تبار
همه جهان پدرش را ستوده اند و پدر
چو من ستایش او را همی کند تکرار
هر آن پسر که پدر زان پسر بود خشنود
نه روز او بد باشد نه عیش اودشوار
پسر که دانا باشد بر از پدر بخورد
بخاصه از پدر پیش بین دولت یار
امیر عادل، داناترین خداوندست
بزرگوارترین مهتر و مهین سالار
نه برگزاف سپه را بدو سپرد پدر
نه خیره گفت که لشکر نگه کن و بشمار
کسی که ره برداندر حدیث های بزرگ
در این حدیث مر او را سخن بود بسیار
خدایگان جهان را درین سخن غرضست
تو این سخن را زنهار تا نداری خوار
من این غرض بتوانم شناخت نیک ،ولی
دراز کردن قصه بهر سخن بچه کار
هر آن حدیث که من گفته ام بچندین شعر
پدید خواهد شد مرخلق را همی هموار
بسی نمانده که شاه جهان ببار آید
مصاف و موکب او را بصد هزار سوار
نگر شگفت نیاید ترا ازین سخنان
بر این هزار دلیلست بل هزار هزار
ملک نهاد و ملک همت و ملک طلعت
چنو کجاست یکی از همه ملوک بیار
اگر کسی به هنر یا به فضل یا به نسب
خدایگانی یابد امیر دارد کار
نکو دلست و نکو سیرت و نکو مذهب
نکو نهاد و نکو طلعت و نکو کردار
دل و زبان و کف او موافقندبهم
گه وفا و گه بخشش و گه گفتار
کنار باشد باران نوبهاری را
فضایل وهنرش را پدید نیست کنار
بسا کسا که رسید از عطا و نعمت او
چنانکه من بتوانایی و بدستگزار
چنان شدم ز عطاهای او که خانه من
تهی نباشد روزی ز سایل و زوار
چه چیز دانم کرد و چه شکر دانم گفت
زمین چگونه کند شکر ابر باران بار
ازان عطا که بمن داد اگربمانده بدی
به سیم ساده بر آوردمی در و دیوار
بوقت بازی، اندر سرای، کودک من
بسان خشت همی باز گسترد دینار
بشکر او نتوانم رسید پس چکنم
ز من دعا و مکافات زایزد دادار
همیشه تا نشود خاک عنبر اشهب
همیشه تا نشود سنگ، لؤلؤ شهوار
همیشه تا ندمد در میان سوری مورد
همیشه تا ندمد بر کنا رنرگس خار
عزیز باد و بر او اینجهان گرفته سکون
امیر با دو بدو مملکت گرفته قرار
کجا موافق او را نشست باشد تخت
کجا مخالف او را قرار باشد دار
فلک مساعدو بازو قوی و تیغش تیز
خدای ناصر و تن بی گزند و بی آزار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به غم جدایی از محبوب خود و حس تردید و حسرتی که در دل دارد، میپردازد. او بهار را با چهره محبوبش تعبیر میکند و دوری از او را معادل با خزان میداند. شاعر به دردهای خود نسبت به جدایی اشاره کرده و میگوید که درخت و او هر دو در غم یکسانی به سر میبرند.
شاعر همچنین به ستایش پدر بزرگوار امیر عادل، محمد محمود، میپردازد و او را فردی دانا و با فضل میداند که همیشه در خدمت مردم و کشور است. شاعر برای او دعا میکند و از نعمتها و برکات او سخن میگوید، تأکید میکند که زندگیاش از عطاهای او غنی شده و شکر این نعمتها بر او واجب است.
در نهایت، با اشاره به قدرت و حمایت خداوند و توانایی امیر در مدیریت کشور، امید به پیروزی و خوشبختی را در دل میکارد.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چه زمانی باید در حالت خزان باشم یا چه زمانی در روزگار بهار؛ چقدر باید از زیبایی چهرهٔ محبوب دور باشم.
هوش مصنوعی: بهار من چهره او بود و من از او دور ماندم. اکنون که او از من دور است، بهار و خزان برایم برابر شدهاند.
هوش مصنوعی: اگر فصل پاییز نبود و دوری از معشوق را به عنوان پیام برای ما ارسال نمیکرد، پس چرا هزاران عاشق مانند من از یار خود جدا میشوند؟
هوش مصنوعی: درخت به خاطر برگهای سبز و شادابش بسیار خوشحال بود و من به زیبایی و جذابیت آن توجه کردم.
هوش مصنوعی: پاییز فرا رسید و برگها را از درختان جدا کرد. درخت به خاطر این اندوه، مانند من، پژمرده و ناتوان شد.
هوش مصنوعی: خدا میداند که اگر به درختها نگاه کنم، از درد به گریه میافتم و مانند زنان زار زار میزنم.
هوش مصنوعی: کسی که مانند من غم دوری را تجربه نکرده است، چرا به خاطر از دست دادن برگهای درختان اینقدر نگران و دلشکسته باشد؟
هوش مصنوعی: دوست من به من گفت که اکنون باید خانهای بسازم، زیرا محیط اطراف تاریک و غمگین شده و دیگر نمیتوانم به دیدار چهرههای عزیزم برسم.
هوش مصنوعی: به او گفتم که درخت هم مانند من است، پس ای دوست، مرا از این حالت خود رها نکن.
هوش مصنوعی: من و درخت هر دو حالتی مشابه داریم. من بدون دوست و یارماندهام و درخت هم به خاطر بارانی که ندارد، بیثمر است.
هوش مصنوعی: محبوب من و دوستم به یاری نشستهاند تا به خدمت درگاه شاهی که مانند شیر شکار است، بروند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی بزرگ و شایسته میپردازد که در مقام رهبری و عدالت قرار دارد. او کسی است که هم در امور دینی و هم در مسائل دولتی، قوام و استواری را به نمایش میگذارد. این فرد به عنوان امیری عادل و مدبر شناخته میشود که بر قلمرو خود حاکمیت دارد.
هوش مصنوعی: پدر خود را ستایش میکند و مانند شمعی درخشان، که گوهری ارزشمند است، در میان خاندانش نامی بلند و مقام والایی دارد.
هوش مصنوعی: همه در دنیا از پدر ستایش کردهاند، اما پدر من به ستایش من میپردازد و مرتب این کار را تکرار میکند.
هوش مصنوعی: هر پسری که پدرش از او راضی نباشد، نه روزش خوب خواهد بود و نه زندگیاش شیرین و آرام.
هوش مصنوعی: وقتی فرزند به دنبال علم و آگاهی باشد، میتواند از تجربیات و دانش پدر خود بهرهمند شود، به ویژه اگر پدر فردی پیشبینیکننده و با ثروت باشد.
هوش مصنوعی: امیر عادل، با دانشترین و بزرگترین، محترمترین و ارجمندترین فرمانرواست.
هوش مصنوعی: پدر به طور بیحساب و کتاب سپاه را به او نسپرد و او هم نگفت که لشکر را نگهدار و بشمار.
هوش مصنوعی: کسی که در بیان داستانهای مهم و بزرگ skilled است، در این موضوع خیلی سخن گفته است.
هوش مصنوعی: در این جمله، اشاره به این است که خداوند هدف خاصی از این سخن دارد و باید مراقب بود که این صحبتها را سبک نشمرد. به عبارت دیگر، اهمیت این کلام را باید جدی گرفت و نباید به سادگی از آن گذشت.
هوش مصنوعی: من میتوانم هدف را به خوبی درک کنم، اما طولانی کردن داستان فقط برای حرف زدن، کار آسانی نیست.
هوش مصنوعی: هر کلامی که من بیان کردهام، با آن شعری پدید میآید که بر دلهای مردم اثر خواهد گذاشت و راه را برایشان هموار میکند.
هوش مصنوعی: به زودی زمان جنگ و رویارویی بزرگ فرا میرسد و پادشاه با لشکری از صد هزار سوار وارد میدان خواهد شد.
هوش مصنوعی: تعجب نکن از این سخنان، زیرا دلایل زیادی برای آن وجود دارد، حتی بسیار بیشتر از هزار دلیل.
هوش مصنوعی: پادشاهی، اراده و جمالی همانند او کجا وجود دارد؟ یکی از تمامی پادشاهان را به ما معرفی کن.
هوش مصنوعی: اگر کسی به هنر، فضل یا نسب برتری دست یابد، در واقع او قدرت و مقام رهبری را در دست دارد.
هوش مصنوعی: تو دل خوبی داری و سیرتت نیز نیکوست. مذهبت خوب است و سرشتی نیکو داری. چهرهات زیباست و کردارهایت هم پسندیده.
هوش مصنوعی: دل، زبان و دست او همیشه هماهنگ هستند؛ گاهی وفا میکند، گاهی بخشش دارد و گاهی صحبت میکند.
هوش مصنوعی: باران بهاری در کنار خود، فضایل و هنرهایش را نشان نمیدهد.
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد به برکت و بخشش او به نعمتهایی دست یافتهاند، اما من نیز به اندازهای توانمند و قابلیت دارم که به دست خودم بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: از منظر لطف و کرم او به جایی رسیدم که خانهام هرگز از مهمانان و نیازمندان خالی نمیماند.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه کارهایی انجام شده و چه چیزهایی باید سپاسگزاری کنم. همچنین نمیدانم زمین چگونه میتواند به خاطر بارانهای ابرها از آنها تشکر کند.
هوش مصنوعی: به دلیل عطایی که به من دادهاند، اگر چیزی از آن باقی مانده بود، همه آن را به سادگی در دیوار و درها خرج میکردم.
هوش مصنوعی: در زمان بازی، در خانه، کودک من مانند آجر، پول را به طور گسترده پخش میکند.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به شکرگزاری خداوند بپردازم، پس چه باید بکنم؟ دعا و عواقب کارها به دست خالق خواهد بود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در زندگی، برای دستیابی به چیزهای باارزش و زیبا، باید صبر و تحمل داشته باشیم. چیزهای خوب و با ارزش معمولاً از مسیر سختی و تلاش به دست میآیند و نمیتوان به طور ناگهانی به آنها رسید. در واقع، هیچ چیز با ارزشی بدون زحمت و کوشش بهدست نمیآید.
هوش مصنوعی: در همیشهگی تا زمانی که گل مورد شکوفا نشود، و در کنار آن گل نرگس نیز بر روی خار قرار ندارد.
هوش مصنوعی: محبوب و عزیز است و این دنیا در اختیار اوست، مانند امیری که با اقتدار، دو کشور را در آرامش و ثبات هدایت میکند.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است که جایگاه و تخت سلطنت کسی با اراده و خواست او همخوانی داشته باشد، در حالی که در برابر ارادهاش، مجازات و مرگ برای او قرار گیرد؟
هوش مصنوعی: آسمان یاریکننده و قدرتی قوی دارد و شمشیرش تند و برنده است. خداوند حمایتکننده است و بدن در امان و بدون آسیب است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.