رنج و زحمت طلبی، باش معاشر با خلق
حشر با خلق بلی رحمت و رنج آرد بار
خواهی از دغدغه و رنج فراغت یابی
ترک صحبت کن و در خانه نشین صوفیوار
باش مأنوس به یاری که نپرسد ز تو چیز
هم نگوید به تو چیزی که نپرسی ناچار
گر سخن خواهی با تو سخن آرد به میان
ور خمش باشی خاموش نشیند به کنار
هرچه زو خواهی آرد به برت از هر باب
هرچه زو پرسی پاسخ دهدت در هر کار
نه سخن سازد و نز خلق نماید غیبت
نه خبر پرسد و نی کشف نماید اسرار
تا تو در خوابی او نیز بماند خفته
تا تو بیداری او نیز بماند بیدار
آنچنان محرم و یکدل که نباید ببرش
نه تعارف، نه تکلف، نه تحفظ، نه وقار
با تو در خانه بود تا تویی اندر خانه
هم به گلزار بود تا تو اندرگلزار
ور به زندان فکنندت به مثل آنجا نیز
مونس روز غم تست و انیس شب تار
لیک در صحبت مخلوق تو را ترک کند
هست عذرشکهبهٔک دل نسزد عشق دویار
او حکیمست و فقیه است و طبیبست و ادیب
کیمیاوی و رباضی، فلکی و معمار
واعظ و زاهد و صنعتگر و نقاش و خطیب
حاسب و کاتب و خطاط و سپاهی و سوار
داند اسرار نباتات و علاج حیوان
که بود اهل گل و اهل مل و اهل شکار
گر ز جغرافی پرسی به تو بنماید راست
عرض و طول و جهت و مردم هر شهر و دیار
گر ز تاریخ بپرسی بنماید تاریخ
ور ز اشعار بپرسی بسراید اشعار
نکنی گر سخنی از سخنانش را فهم
بر تو تکرار کند گر تو بخواهی صد بار
همه خط داند از چینی و از سنسکریت
پهلوی و گرگ و مصری و خط مسمار
ور ز انساب ملل خواهی گوید به تو باز
ز آریایی و ز سامی و ز حامی و تتار
اینچنین دوست کتابست از او روی متاب
این چنین یار کتابست ازو دست مدار
به چنین شاهد زیبا به بطالت منگر
بشنو از من به کس او را به امانت مسپار
ور امانت بسپردیش ازو چشم بپوش
دیگری خواه ز بازار و به جایش بگذار
لله الحمد که در خانهٔ ما حرفی نیست
که بهار است و کتابست و کتابست و بهار
با چنین حال شدم حبس، ز من عبرت گیر
ای که با خلقی محشوربه لیل وبه نهار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به اهمیت و سختی نشستن در کنار مردم و معاشرت با آنها اشاره میکند. او میگوید که اگر میخواهی از دغدغه و رنج آزاد شوی، بهتر است به تنهایی نشینی و مانند یک صوفی زندگی کنی. شاعر به دوست وفاداری اشاره میکند که بدون اینکه از تو چیزی بپرسد، همیشه کنارت است و در هر حالتی با تو همدردی میکند. این دوست مانند کتابی است که هر اطلاعاتی را که بخواهی به تو میدهد. او میگوید که چنین دوستی را نباید به سادگی از دست داد، زیرا واقعی و نادر است. در نهایت، شاعر تأکید میکند که زندگی در کنار مردم گرچه رنجآور است، اما در عین حال پربار و آموزنده است.
هوش مصنوعی: اگر در جستجوی رنج و زحمت هستی، باید با مردم باشی؛ زیرا زندگی در جمع میتواند هم سختی و هم رحمت به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از نگرانیها و سختیهای زندگی آزاد شوی، بهتر است با مردم ارتباط نداشته باشی و همچون یک صوفی در خانه بمانی.
هوش مصنوعی: با کسی دوست باش که بدون این که از تو چیزی بپرسد، به تو چیزی نگوید، مگر اینکه خودت سوال کنی.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی سخن بگویی، کسی با تو صحبت خواهد کرد، اما اگر ساکت بمانی و چیزی نگویی، او هم در کنارت سکوت خواهد کرد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از او بخواهی، به تو میدهد و هر سوالی که از او بپرسی، در هر موضوعی پاسخ گوید.
هوش مصنوعی: او نه دربارهی دیگران صحبت میکند و نه در غیبتشان میپردازد. نه از کسی خبری میگیرد و نه رازها را فاش میکند.
هوش مصنوعی: هرگاه تو در خواب هستی، او نیز در خواب خواهد ماند و زمانی که تو بیدار میشوی، او هم بیدار خواهد بود.
هوش مصنوعی: به قدری با هم نزدیک و صمیمی هستند که نیازی به احترام گذاشتن، تظاهر یا رعایت حال یکدیگر ندارند و میتوانند بدون هیچ گونه تشریفاتی، احساسات واقعی خود را ابراز کنند.
هوش مصنوعی: هر جا که تو باشی، آنجا همچون گلزار زیباست. حضور تو، جایی که هستی، را به فضایی دلانگیز و جذاب تبدیل میکند.
هوش مصنوعی: اگر تو را به زندان ببرند، همچنان آنجا نیز یار و مونس غم روزها و همراه شبهای تاریک تو است.
هوش مصنوعی: اگر در جمع مخلوق باشی، عشق به معشوق در دل تو کمرنگ میشود. این کمرنگ شدن دلایل و بهانههایی دارد که نمیتوان آن را دوست داشتن حقیقی نامید.
هوش مصنوعی: او فردی دانشمند و آگاه است و در زمینههای فقه، طب، شعر و ادب، علم کیمیا، ریاضیات، نجوم و معماری تخصص دارد.
هوش مصنوعی: در این جمله به گروهی از افراد اشاره شده است که هر کدام در حرفه و کاری خاص مشغول به فعالیت هستند. واعظ، زاهد و خطیب به جنبههای دینی و سخنرانی مربوط میشوند. صنعتگر و نقاش به هنر و صنایع دستی اشاره دارند. حاسب و کاتب به حسابداری و نوشتن مرتبط هستند. همچنین سپاهی و سوار به نظامیگری و جنگیدن اشاره دارند. در کل، این جمله تنوع و تفاوت در حرفهها و کارهای مختلف را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: او به خوبی میداند که گیاهان چه رازهایی دارند و چگونه میتوان به حیوانات کمک کرد. او کسی است که با گلها، زنبورها و شکار آشنایی دارد.
هوش مصنوعی: اگر از جغرافیا سوال کنی، به تو به دقت عرض و طول جغرافیایی، جهتها و مردم هر شهر و دیار را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر از تاریخ بپرسی، تاریخ به تو نشان میدهد و اگر از اشعار بپرسی، اشعار برایت خواهند سرود.
هوش مصنوعی: اگر نتوانی از سخنان او چیزی را درک کنی، او بارها و بارها همان را برایت تکرار میکند، اگر تو بخواهی.
هوش مصنوعی: همه میدانند که خطهای مختلفی وجود دارد، از جمله خط چینی، سنسکریت، پهلوی، گرگ و مصری، و همچنین خط مسمار.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی در مورد نژادها و گروههای مختلف انسانی صحبت کنی، میتوانم درباره آریاییها، سامیها، حامیها و تاتارها اطلاعاتی به تو ارائه دهم.
هوش مصنوعی: دوست مثل یک کتاب است، از او روی برگردان نکن. این چنین یار، همانند کتاب است، پس دست از او برندار.
هوش مصنوعی: به این زیبایی که در مقابلت است، بیفایده نگاه نکن. به من گوش بده و او را به کسی دیگر نسpar.
هوش مصنوعی: اگر امانتی به کسی سپردی و او به آن خیانت کرد، از او چشم بپوش و کسی دیگر را از بازار انتخاب کن و به جای او قرار بده.
هوش مصنوعی: خوشبختانه در خانهٔ ما هیچ کسیر و حرفی وجود ندارد. همواره از بهار و کتاب صحبت میشود و این دو مورد به محور گفتگوهایمان تبدیل شدهاند.
هوش مصنوعی: با این وضعیت، من در بند و گرفتار شدم. ای کسی که با مردم همراهی میکنی، از حال من یاد بگیر که چگونه در شب و روز زندگی میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گر شود بحر کف همت تو موج زنان
ور شود ابر سر رایت تو توفان بار
بر موالیت بپاشد همه در و گوهر
بر اعادیت ببارد همه شخکاسه و خار
ای ز کار آمده و روی نهاده به شکار
تیغ و تیر تو همی سیر نگردند ز کار
گاه تیغ تو بر آرد ز سر دشمن گرد
گاه تیر تو بر آرد ز بر شیر دمار
هیبت تیغ تو و تیر تو دارد شب و روز
[...]
دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار
نه چنان مست بغایت ، نه بغایت هشیار
طربی در دل آن ماه نو آیین زنبیذ
اثری در سر آن لعبت زیبا رخسار
از خم زلفش برگ سمنش غالیه پوش
[...]
بوستانبانا امروز به بستان بدهای؟
زیر آن گلبن چون سبز عماری شدهای؟
آستین برزدهای دست به گل برزدهای؟
غنچهای چند ازو تازه و تر بر چدهای؟
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
[...]
هرکه در پیش تو بر خاک بمالد رخسار
ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار
دگران گر به قدم بر سر کوی تو روند
من به سر بر سر کوی تو روم مجنونوار
سلطنت غیر تو کس را نسزد ز انکه به لطف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.