شمارهٔ ۶۵ - نیز در مدح عضدالدوله امیر یوسف سپاهسالار برادر سلطان محمود گوید
همی نسیم گل آرد بباغ بوی بهار
بهار چهر منا! خیز و جام باده بیار
اگر چه باده حرامست ظن برم که مگر
حلال گردد بر عاشقان بوقت بهار
خدای، نعمت، مارا ز بهر خوردن داد
بیا و نعمت او را ز ما دریغ مدار
چه نعمتست به از باده باده خوارانرا
همین بسست و گر چند نعمتش بسیار
بخاصه اکنون کز سنگ خاره لاله دمید
ز لاله کوه چو دیبای لعل شد هموار
ز گلبنان شکفته چنان نماید باغ
که میر پره زدستی بدشت بهر شکار
امیر ما عضد دولت و مؤید دین
درامید بزرگان وقبله احرار
بزرگواری کاندر میان گوهر خویش
پدیدتر زعلم در میان صف سوار
مبارزی که بمردی و چیره دستی و رنگ
چنو یکی نبود در میان بیست هزار
دومرد زنده نماند که صلح تاند کرد
در آن حصار که او یک دو تیر برد بکار
بروی باره اگر برزند ببازی تیر
ز سوی دیگر تیرش برون شود زحصار
سلاح در خور قوت هزار من کندی
اگر نیابد او را ز بهر بازی یار
کمان اورا بینی فتاده پنداری
مهینه شاخی افتاده از مهینه چنار
چنو سوار نیارد نگاشتن به قلم
اگر چه باشد صورتگری بدیع نگار
ز دور هر که مراورا بدید یکره گفت
زهی سوار نکو طلعت نکو دیدار
ز خوب طلعتی و از نکو سواری کوست
ز دیدنش نشود سیر دیده انظار
نکو لقا و نکو عادت و نکو سخنست
نکو خصال و نکو مذهب و نکو کردار
درم کشست و کریمی که در خزانه او
درم نیابد چندانکه بر کشد زوار
درم که بر همه شاهان بزرگ دارد قدر
بر امیر ندارد به ذره ای مقدار
اگر بیابد روزی هزار تنگ درم
هزار و صد بدهد کارش این بود هموار
مرا غم آید اگر چه مرا دلیست فراخ
زمال دادن و بخشیدن بدان کردار
چنان ملک را بایدکه باشدی هر روز
خزانه پردرم و پر سلیح و پر دینار
چو خرج خویش فزونتر زدخل خویش کند
ز زر وسیم خزانه تهی شود ناچار
دگر که نام نکو یافته ست، و نام نکو
نکوتر از گهر نابسوده صد خروار
شریفتر زان چیزی بود که محتشمان
همی کنند بهر جای فضل او تکرار
بزرگتر زان چیزی کجا بود که ازو
همی رسد ز دل و دست او به دستگزار
هر آنچه من ز کریمی و فضل او گویم
کنند باور و بر من نباید استغفار
رسد ز خدمت او بی خطر بجاه و خطر
کند ز خدمت او بی یسار ملک و یسار
مرا بخدمتش امروز بهترست از دی
مرا بدولتش امسال خوشترست از پار
هزار سال زیاد این بزرگوار ملک
عزیز باد و عدو را ذلیل کرده وخوار
خجسته بادش نوروز و همچنان همه روز
بشادکامی برکف گرفته جام عقار
همیشه در بر او کودکی چو لعبت چین
همیشه مونس او لعبتی چو نقش بهار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعرامیزی درباره بهار و جشن نوروز است که به زیباییهای طبیعت و نعمتهای الهی اشاره دارد. شاعر از نسیم بهار و زیبایی گلها صحبت میکند و نوشیدن شراب را در این فصل حلال میداند، به رغم اینکه در اصل حرام است.
او به شکوفههای لاله و رنگ لعل کوه اشاره کرده و زیبایی باغها را در بهار توصیف میکند. سپس به ستایش امیر و ویژگیهای فوقالعادهاش میپردازد و از شجاعت، مردانگی و بزرگواری او و دیگران صحبت میکند.
شاعر به خوبی بر اهمیت نیکی، سخاوت و ویژگیهای اخلاقی تاکید دارد و آرزو میکند که این بزرگوار همیشه در خوشی باشد و روزگارش مبارک با باده و شادی سپری شود.
هوش مصنوعی: نسیم ملایمی میوزد که بوی گلها را به باغ میآورد و بهار را به تصویر میکشد. ای زیبای بهار! برخیز و جام باده را بیاور.
هوش مصنوعی: هرچند نوشیدن شراب ممنوع است، اما شاید در فصل بهار برای عاشقان، این ممنوعیت برداشته شود و نوشیدن آن حلال شود.
هوش مصنوعی: خداوند نعمتهایی به ما عطا کرده است که برای استفاده و بهرهبرداری از آنهاست، پس بیایید ما هم از نعمتهای او دریغ نکنیم و آنها را در اختیار دیگران قرار دهیم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نوشیدن شراب برای عیاشان و خوشگذرانان، یک نعمت بزرگ و کافی است، حتی اگر نعمتهای دیگری نیز وجود داشته باشد. در واقع، لذت بردن از شراب به اندازهای ارزشمند است که نیازی به چیزهای دیگر نیست.
هوش مصنوعی: بهخصوص در حال حاضر که از دل سنگهای سخت، لالهها سر برآوردهاند، دامنه کوه مانند پارچهای سرخ و زیبا به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: باغی که از کوه لبنان شکوفا شده، به قدری زیباست که گویی یک شاهزاده با دستان خود به دشت رفته تا شکار کند.
هوش مصنوعی: امیر ما، که حامی دولت و پشتیبان دین است، در دل بزرگان مقام و احرار به عنوان امام توجه و فرماندهی دارد.
هوش مصنوعی: بزرگمنشی و فضل انسان در درون او بیشتر از دانش و آگاهیاش در میان دیگران مشهود است.
هوش مصنوعی: مبارزی که در شجاعت و مهارت بینظیر بود، در میان بیست هزار نفر هیچ همتایی نداشت.
هوش مصنوعی: دو مرد در یک قلعه به جنگ پرداختند و هیچکدام از آنها زنده نماندند. این نبرد نشان میدهد که در چنین نبردی، حتی اگر یکی از آنها تیرهای بیشتری هم به کار بگیرد، باز هم نتیجهای جز مرگ و نابودی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر در میدان نبرد، تیر بیفتد و به هدف نرسد، تیر دشمن از آن سوی دفاع به سمت او پرتاب خواهد شد و به هدف میخورد.
هوش مصنوعی: اگر سلاحی به اندازه هزار من قوی باشد، اما آن را در بازی دوست نبیند، به کار نمیآید.
هوش مصنوعی: اگر کمان او را ببینی که افتاده، فکر میکنی که شاخهای از درخت چنار افتاده است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم به صورت ساده بگوییم، اینجا میگوید که هیچ کس به اندازهی یک سوارکار ماهر نمیتواند زیبایی و مهارت را به تصویر بکشد. حتی اگر فردی هنرمند باشد و به خوبی نقاشی کند، اما نمیتواند زیبایی واقعی را با قلمش منتقل کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از دور مرا دید، بیدرنگ گفت: چه سواری با روی زیبا و ملاقات دلانگیز!
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به زیبایی و جذابیت شخصی دارد که همچنان که به خوبی چهره و سوارکاری خوب او اشاره میکند، همگان نمیتوانند از نگاه کردن به او سیر شوند و همواره جذابیتش آنها را مجذوب میکند.
هوش مصنوعی: دیدار نیکو، رفتار نیکو، گفتار نیکو، ویژگیهای نیکو، اعتقادات نیکو و کردار نیکو همه ارزشمند و پسندیدهاند.
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از شخصی است که بخشنده و بزرگوار است، اما در عین حال نیازمند است. او از گنجینهاش چیزی نمییابد که بتواند نیازهای خودش را برطرف کند و آنقدر نسبت به دیگران سخاوتمند است که نمیتواند به جمعآوری مال بپردازد. این وضعیت نشان میدهد که ممکن است فردی نسبت به دیگران مهربان باشد، ولی خودش در مضیقه باشد.
هوش مصنوعی: مال و دارایی من که بر تمام شاهان بزرگ ارزش دارد، برای یک امیر به اندازه یک ذره هم اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به ثروت زیادی دست یابد و در ازای آن، چیزی بیشتر از آنچه که بهدست آورده است بدهد، نشاندهندهٔ گرایش او به آسانگیری و سِمَت او در زندگی است.
هوش مصنوعی: غم و اندوه به دل میآید، حتی با وجود اینکه دلم بزرگ و مهربان است؛ زیرا عمل بخشیدن و کمک کردن به دیگران برای من اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: برای حکمرانی که میخواهد کشورش در امنیت و رفاه باشد، ضروری است که هر روز خزانهاش پر از ثروت، سلاح و منابع مالی باشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی هزینههایش بیشتر از درآمدش باشد، ناگزیر داراییاش خالی میشود.
هوش مصنوعی: کسی که نام خوشی را به دست آورده، این نام خوش، از ارزش و زیبایی بسیار برخوردار است و بینهایت باارزشتر از طلا و جواهرات خام و ناپخته است.
هوش مصنوعی: چیزی بزرگتر و باارزشتر از آن وجود ندارد که افراد محترم و باوقار در هر جا به تجلیل و یادآوری فضائل او بپردازند.
هوش مصنوعی: چیزی بزرگتر از آن وجود ندارد که از دل و دست انسان به دیگران منتقل شود.
هوش مصنوعی: هر چیزی که من درباره بزرگی و بخشندگی او بگویم، مردم آن را قبول میکنند و نیازی به عذرخواهی از من نیست.
هوش مصنوعی: از خدمت او بیهیچ دغدغهای مقام و منزلت به دست میآید، و از خدمت او بدون داشتن ثروت و دارایی، قدرت و ثروت حاصل میشود.
هوش مصنوعی: امروز خدمت کردن به او برای من بهتر است از دیروز، و امسال به زیانی که در دولت او دارم، خوشتر است از پارسال.
هوش مصنوعی: این بزرگوار هزار سال در حکومت خود سرافراز و عزیز خواهد بود و دشمنانش را خفيف و ذلیل خواهد کرد.
هوش مصنوعی: نوروز شادی بخش باشد و همچنین هر روز دیگر، که در این روز خوشحال و سرشار از کامیابی باشیم و جامی پر از شراب در دست داشته باشیم.
هوش مصنوعی: همیشه در کنار او، کودکی مانند عروسکی خوشچهره است و همیشه همراه او، بازیچهای شبیه شکوفههای بهاری وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر گل آرد بار آن رخان او، نه شگفت
هر آینه چو همه میخورد گل آرد بار
به زلف کژ ولیکن به قد و قامت راست
به تن درست ولیکن به چشمکان بیمار
مدیح تا به بر من رسید عریان بود
ز فرّ و زینت من یافت طیلسان و ازار
چنین نماید شمشیر خسروان آثار
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار
به تیغ شاه نگر، نامهٔ گذشته مخوان
که راستگویتر از نامه تیغ او بسیار
چو مرد بر هنر خویش ایمنی دارد
[...]
قوی کننده دین محمد مختار
یمین دولت محمود قاهر کفار
چو بازگشت به پیروزی از در قنوج
مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار
هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین
[...]
فغان ز دست ستمهای گنبد دوار
فغان ز سفلی و علوی و ثابت و سیار
چه اعتبار بر این اختران نامعلوم
چه اعتماد بر این روزگار ناهموار
جفای چرخ بسی دیده اند اهل هنر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.