صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷: این جوابِ آن غزل صائب، که میگوید اسیر - خواب چون گردد گران، بیدار میسازد مرا
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸: باده چون زور آورد هشیار میسازد مرا - خواب چون گردد گران بیدار میسازد مرا
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۵: جواب آن غزل مولوی است این صائب - که چشم بند کند سحرهاش بینا را
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳: کجاست کان شه ما نیست لیک آن باشد - که چشم بند کند سحرهاش بینا را
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۸: این آن غزل سعدی است صائب که همیفرمود - میگویم و بعد از من گویند به دورانها
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴: گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش - میگویم و بعد از من گویند به دورانها
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۳: گردش چشم که حیرانم ز هوشش برده بود؟ - کاین غزل از خامه صائب عجب مستانه ریخت
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸: از ره هوش و دل و جان ای سعیدا گوش دار - کاین غزل از خامهٔ صائب عجب مستانه ریخت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۹: صائب این آن غزل حضرت سعدی است که گفت - عشقبازی دگر و نفس پرستی دگرست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶: هر کسی را نتوان گفت که صاحبنظر است - عشقبازی دگر و نفسپرستی دگر است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۸: این آن غزل که سعدی و ملای روم گفت - موری نه ای و ملک سلیمانت آرزوست
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴: بر درگهی که نوبت ارنی همی زنند - موری نهای و ملک سلیمانت آرزوست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۹: این خوش غزل ز فیض سعیدای نقشبند - صائب ز بحر دل به انامل رسیده است
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴: این خوش غزل به جذب سعیدای نقشبند - صائب ز بحر دل به انامل رسیده است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶۰: صائب خموش چون نشود پیش اهل حال؟ - آنجا مجال دم زدن جبرئیل نیست
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹: قصاب قول صائب دانا بگو که گفت - اینجا مقام پر زدن جبرئیل نیست
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴۰: چون صدف مهر خموشی نزند بر لب خویش؟ - سخن صائب پاکیزهگهر میگذرد
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » تضمین ابیاتی از غزل صائب: مستمع باش «وفایی» که پی ذکر حسین - «سخن صائب پاکیزه گهر می گذرد»
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴۰: پای بر چرخ نهد هرکه ز سر میگذرد - رشته چون بیگره افتد ز گهر میگذرد
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » تضمین ابیاتی از غزل صائب: سرِ خود دید چو بر دامن آن شه حُرّ گفت - «رشته چون بی گره افتد زگهر می گذرد»
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴۰: پای بر چرخ نهد هرکه ز سر میگذرد - رشته چون بیگره افتد ز گهر میگذرد
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » تضمین ابیاتی از غزل صائب: آخرین گفته ی نور دل لیلا این بود - «پای بر عرش نهد هر که زسر می گذرد»
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴۰: دل دشمن به تهیدستی من میسوزد - برق از این مزرعه با دیدهٔ تر میگذرد
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » تضمین ابیاتی از غزل صائب: «دل دشمن به تهی برگی من می سوزد» - «برق از این مزرعه با دیده ی تر می گذرد»
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴۰: جگر شیر نداری سفر عشق مکن - سبزه تیغ در این ره ز کمر میگذرد
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » تضمین ابیاتی از غزل صائب: «جگر شیر نداری سفر عشق مکن» - «سبزه ی تیغ در این ره ز کمر می گذرد»
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴۰: در چنین فصل که نم در قدح شبنم نیست - خار دیوار تو را آب ز سر میگذرد
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » تضمین ابیاتی از غزل صائب: زینب از حرف جگر سوز برادر می گفت - «چاردیوار مرا آب ز سر می گذرد»
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰۵: صائب این آن غزل عارف روم است که گفت - چون عیان جلوه دهد چهره، گمان برخیزد
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۱: من گمانم تو عیان پیش تو من محو به هم - چون عیان جلوه کند چهره گمان برخیزد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰۶: صائب این آن غزل مرشد روم است که گفت - عید بگذشت و همه خلق پی کار شدند
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۴: عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند - زیرکان از پی سرمایه به بازار شدند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱۲: درین زمانه که امید دست چربی نیست - مگر چراغ ز خود روغنی برون آرد
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۲: به طور آن غزل صائب است این جویا - مگر چراغ ز خود روغنی برون آرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸۵: جواب آن غزل است این که گفت عارف روم - تو نازنین جهانی کجا توانی کرد؟
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۹: ولیکن این صفت ره روان چالاکست - تو نازنین جهانی کجا توانی کرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵۸: این آن غزل که سعدی شیراز گفته است - مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - توحید: نابرده رنج گنج میسر نمیشود - مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۷۱: صائب این آن غزل حافظ شیرین سخن است - کای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹: ای صبا نَکهَتی از خاکِ رَهِ یار بیار - بِبَر اندوهِ دل و مژدهٔ دلدار بیار
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳۴: می زند آتش به عالم، حرف روی او مگو - می کنی قایم قیامت را، ازان بالا مپرس
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۳: سیدا این آن غزل باشد که صایب گفته است - می کنی قایم قیامت را از آن بالا مپرس
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴۳: صائب این آن غزل خواجه نظیری است که گفت - هر که برهان طلبد قول تو برهان تو بس
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶: بر تو حسن سخن امروز «نظیری » ختم است - هرکه برهان طلبد قول تو برهان تو بس
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۷۳: این جواب آن که می گوید حکیم غزنوی - ای سنایی خواجه جانی غلام تن مباش
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۴: ای سنایی خواجهٔ جانی غلام تن مباش - خاک را گر دوست بودی پاک را دشمن مباش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۸۶: صائب این آن غزل خواجه کمال است که گفت - سرو دیوانه شده است از هوس بالایش
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۵: سرو دیوانه شدست از هوسی بالایش - می رود آب که زنجیر نهد بر پایش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵۳: این آن غزل که حافظ شیراز گفته است - زان بحر قطره ای به من خاکسار بخش
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵: ای آن که رَه به مشربِ مقصود بُردهای - زین بحر، قطرهای به منِ خاکسار بخش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۴۸: جواب آن غزل حافظ است این صائب - که کس مباد ز کردار ناصواب خجل
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵: به وقت گُل شدم از توبهٔ شراب خَجِل - که کَس مباد ز کِردارِ ناصَواب خَجِل
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۸۶: در نمود نقشها بیاختیار افتادهام - مهره مومم به دست روزگار افتادهام
غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲: این جواب آن غزل غالب که صائب گفته است - «در نمود نقشها بیاختیار افتادهام»
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۶۱: این جواب آن غزل صائب که سعدی گفته است - گر بهار آید و گر باد خزان آسودهایم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳: ما به روی دوستان از بوستان آسودهایم - گر بهار آید وگر باد خزان آسودهایم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۶۷: صائب این آن غزل حافظ والا گهرست - که درین بحر کرم غرق گناه آمدهایم
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶: لنگرِ حِلمِ تو ای کِشتیِ توفیق کجاست؟ - که در این بحرِ کَرَم غرقِ گناه آمدهایم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۷۸: صائب این آن غزل عارف روم است که گفت - چه غم ار زر نبود، چون مدد از کان داریم
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵۱: چه کم ار سر نبود چونک سراسر جانیم - چه غم ار زر نبود چون مدد از کان داریم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۸۲: صائب این آن غزل مرشد روم است که گفت - خاک در دیده این عالم غدار زنیم
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴۶: خاک زر می شود اندر کف اخوان صفا - خاک در دیده این عالم غدار زنیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۸۶: این غزل آن غزل خواجه نظیری است که گفت - سینه بر برق گشاییم و جگر تازه کنیم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۴: سوی این بادیه هرگز نوزیدست نسیم - سینه بر برق گشاییم و جگر تازه کنیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۹۲: این غزل آن غزل خواجه نظیری است که گفت - تا سر شیشه می وا نشود وانشویم
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۰: مهر بر لب چو سر کیسه ممسک زده ایم - تا سر شیشه می وانشود، وانشویم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۱۶: این آن غزل سعدی شیراز که فرمود - خرما نتوان خورد ازین خار که کشتیم
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷: خرما نتوان خوردن از این خار که کشتیم - دیبا نتوان کردن از این پشم که رشتیم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۲۳: خدایا قطره ام را شورش دریا کرامت کن - دل خون گشته و مژگان خونپالا کرامت کن
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹۳: زبان نکتهسنجی همچو صائب بخش جویا را - خدایا قطرهام را شورش دریا کرامت کن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۵۸: صائب این آن غزل مرشد روم است که گفت - بشکن شاخ نبات و دل ما را مشکن
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹۱: بلبل از عشق ز گل بوسه طمع کرد و بگفت - بشکن شاخ نبات و دل ما را مشکن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۸۱: صائب این آن غزل عارف روم است که گفت - نقد خود را سره کن عیب ترازوی مکن
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹۲: روی را پاک بشو عیب بر آیینه منه - نقد خود را سره کن عیب ترازوی مکن
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۰۸: این غزل آن غزل خواجه سنایی است که گفت - خنده گریند همی سوختگان در بر تو
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰: خنده گریند همی لاف زنان بر در تو - گریه خندند همی سوختگان در بر تو
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۹۳: شرمی از حافظ شیراز نداری صائب؟ - این چنین تیغ زبان آختهای یعنی چه؟
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۰: سخنت رمزِ دهان گفت و کمر سِرّ میان - وز میان تیغ به ما آختهای یعنی چه؟
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۹۴: صائب این آن غزل مرشد روم است که گفت - ای خداوند یکی یار جفاکارش ده
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷۷: ای خداوند یکی یار جفاکارش ده - دلبری عشوه ده سرکش خون خوارش ده
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۱۱: صائب این آن غزل حافظ مشکین نفس است - بشنو ای خواجه اگر زان که مشامی داری
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۸: بوی جان از لب خندان قدح میشنوم - بشنو ای خواجه اگر زان که مشامی داری
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۱۲: صائب جواب آن غزل مولوی است این - کای گوهر فزوده ز دریا چگونهای؟
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸۷: ای جان تو در گزینش جانها چه میکنی - وی گوهری فزوده ز دریا چگونهای