چند در پرده دل باده گلنار زنیم
ای خوش آن روز که می بر سر بازار زنیم
چه کند با دل دریایی ما عشق مجاز
چه قدر جوش به یک مشت خس و خار زنیم
نشد از سبحه و زنار گشادی ما را
دست چون زلف مگر بر کمر یار زنیم
سایه با شهپر اقبال هما گستاخ است
خیز تا دست در آن طره طرار زنیم
بیشتر زان که گذاریم درین راه قدم
گوهر آبله را بر محک خار زنیم
چون سررشته آهنگ به دست دگری است
تا به کی ناخن بیهوده بر این تار زنیم
دل پریشان و پریشانتر ازو زلف حواس
به چه جمعیت خاطر در گفتار زنیم
سخت ازین عالم افسرده به تنگ آمده ایم
نان خود چند چو خورشید به دیوار زنیم
دهن تیشه فرهاد به خون شیرین شد
به چه امید دگر تیشه به کهسار زنیم
تا گشودیم نظر، رزق فنا گردیدیم
چون شکوفه به زمین پیش که دستار زنیم
رشته جاذبه مهر به خاک افتاده است
چند چون شبنم گل خیمه به گلزار زنیم
صائب این آن غزل مرشد روم است که گفت
خاک در دیده این عالم غدار زنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر شوریده احوال شاعر را درباره عشق و زندگی نشان میدهد. شاعر از ناامیدی و تنگدستی خود میگوید و به زیباییای اشاره دارد که در گذشته وجود داشته است. او به چگونگی ارتباط عشق مجاز و دل دریاییاش میپردازد و اعتراض میکند که در دنیای سخت و بیرحم زندگی چه باید بکند. در نهایت، از تأمل در سرنوشت و ناپایداری وجود آدمی سخن میگوید و به چالشهای زندگی اشاره دارد. شاعر احساس میکند که تلاشها و آرزوهایش به نتیجه نرسیده و با حسرت به روزهایی که میتوانستند زیبا باشند، مینگرد.
هوش مصنوعی: مدتهاست که در دل خود شراب عشق را پنهان کردهایم. روزی خوش خواهد آمد که این نعمت را با کمال افتخار به نمایش بگذاریم و در دل بازار به دیگران نشان دهیم.
هوش مصنوعی: عشق مجازی چه تأثیری بر دل پرشور و وسیع ما دارد؟ چقدر میتوانیم با یک مقدار ناچیز از بیارزشی و اندوه، خود را به جوش و خروش بیاوریم؟
هوش مصنوعی: ما نمیتوانیم با تسبیح و زنجیر خود را رها کنیم، مگر اینکه دستمان را به دور کمر محبوب بیندازیم.
هوش مصنوعی: سایهای که به واسطهی شانس و خوشبختی شکل گرفته، جسور و شجاع است. بیا تا با هم به آن روی زیبا نزدیک شویم و آن را درآغوش بکشیم.
هوش مصنوعی: در این مسیر که قدم میگذاریم، بیشتر از آنچه فکر میکنیم، مشکلات و موانع را امتحان خواهیم کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که کنترل و هدایت کارها به دست دیگری است، چرا ما بیهوده خود را درگیر جزئیات کنیم؟
هوش مصنوعی: دل ما آشفته است و آشفتهتر از موهای تو، پس چه ضرورتی دارد که در گفتار خود حواس را جمع کنیم؟
هوش مصنوعی: در این دنیا از ناامیدی و خستگی به ستوه آمدهایم، چرا که حتی برای به دست آوردن نانمان، ناچاریم آن را با بیفکری به دیوار پرتاب کنیم.
هوش مصنوعی: فرهاد که به خاطر عشق شیرین تیشه به کوه میزد، حالا زبانش به خون شیرین آلوده شده و دیگر امیدی برای ادامهی این کار ندارد. در واقع، او دیگر نمیتواند با انگیزه و شوق به کارش ادامه دهد.
هوش مصنوعی: وقتی به دنیای اطرافمان نگاه کردیم، متوجه شدیم که زندگیمان به سرعت در حال از بین رفتن است، مثل شکوفهای که بر روی زمین سقوط میکند، پیش از آنکه بتوانیم دستاویزی برای خود فراهم کنیم.
هوش مصنوعی: رشته ارتباط و محبت به زمین افتاده است. چگونه میتوان همچون شبنم بر گل، در میان گلها سرسبزی و زیبایی ایجاد کرد؟
هوش مصنوعی: صائب به زیبایی میگوید که این غزل از معلمی در روم است که اظهار کردهایم باید بر اثر خیانتهای این دنیا، خاک را به چشم بزنیم. این بیان نشان میدهد که چگونه باید با ناکامیها و فریبهای زندگی کنار بیاییم و مسأله را سادهتر کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خاک زر می شود اندر کف اخوان صفا
خاک در دیده این عالم غدار زنیم
همین شعر » بیت ۱۲
صائب این آن غزل مرشد روم است که گفت
خاک در دیده این عالم غدار زنیم
روز آن است که ما خویش بر آن یار زنیم
نظری سیر بر آن روی چو گلنار زنیم
مشتری وار سر زلف مه خود گیریم
فتنه و غلغله اندر همه بازار زنیم
اندرافتیم در آن گلشن چون باد صبا
[...]
فال فرخنده بیایید به دیدار زنیم
برقی از شمع تجلّی به شب تار زنیم
بر رخ غیر ببندیم در خلوت دل
کوری مدعیان بادهٔ اسرار زنیم
ور شود در سر مستی تهی از باده کدو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.