گنجور

 
مولانا

اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد

نشاط و عیش به باغ بقا توانی کرد

اگر به آب ریاضت برآوری غسلی

همه کدورت دل را صفا توانی کرد

ز منزل هوسات ار دو گام پیش نهی

نزول در حرم کبریا توانی کرد

درون بحر معانی لا نه آن گهری

که قدر و قیمت خود را بها توانی کرد

به همت ار نشوی در مقام خاک مقیم

مقام خویش بر اوج علا توانی کرد

اگر به جیب تفکر فروبری سر خویش

گذشته‌های قضا را ادا توانی کرد

ولیکن این صفت ره روان چالاکست

تو نازنین جهانی کجا توانی کرد

نه دست و پای اجل را فرو توانی بست

نه رنگ و بوی جهان را رها توانی کرد

تو رستم دل و جانی و سرور مردان

اگر به نفس لئیمت غزا توانی کرد

مگر که درد غم عشق سر زند در تو

به درد او غم دل را دوا توانی کرد

ز خار چون و چرا این زمان چو درگذری

به باغ جنت وصلش چرا توانی کرد

اگر تو جنس همایی و جنس زاغ نه‌ای

ز جان تو میل به سوی هما توانی کرد

همای سایه دولت چو شمس تبریزیست

نگر که در دل آن شاه جا توانی کرد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۹۵۹ به خوانش محسن لیله‌کوهی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

همین شعر » بیت ۷

ولیکن این صفت ره روان چالاکست

تو نازنین جهانی کجا توانی کرد

صائب تبریزی

جواب آن غزل است این که گفت عارف روم

تو نازنین جهانی کجا توانی کرد؟

صائب تبریزی

اگر وطن به مقام رضا توانی کرد

غبار حادثه را توتیا توانی کرد

جهان ناخوش اگر صد کدورت آرد پیش

ز وقت خوش همه را باصفا توانی کرد

ز سایه تو زمین آفتاب پوش شود

[...]

اقبال لاهوری

درون لاله گذر چون صبا توانی کرد

بیک نفس گره غنچه وا توانی کرد

حیات چیست جهان را اسیر جان کردن

تو خود اسیر جهانی کجا توانی کرد

مقدر است که مسجود مهر و مه باشی

[...]

غروی اصفهانی

اگر به شرط مروت وفا توانی کرد

گذر به صفۀ اهل صفا توانی کرد

به همت ار بروی برتر از نشیمن خاک

به زیر سایه هزاران هما توانی کرد

به جد و جهد چه عنقا برو به قلۀ قاف

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه