گنجور

 
صائب تبریزی

نیم ز پرسش محشر به هیچ باب خجل

که خود حساب نمی گردد از حساب خجل

نکرد تربیت عشق در دلم تاثیر

چو تخم سوخته گردیدم از سحاب خجل

چنین که من خجل از سایلم ز بی برگی

ز تشنگان نبود موجه سراب خجل

ز سنگ ناوک ابرام بر نمی گردد

گدا نمی شود از سختی جواب خجل

پس ازتمام شدن ازچه روی می کاهد

ز نور عاریه گر نیست ماهتاب خجل

دهد گشودن لب انفعال نادان را

که هست خانه مفلس ز فتح باب خجل

ز خط به چشم هوسناک شد جهان تاریک

که کور فهم شد زود ازکتاب خجل

نظاره اش به نظر اشک گرم می آرد

شد از عذار تو از بس که آفتاب خجل

جواب آن غزل حافظ است این صائب

که کس مباد ز کردار ناصواب خجل

 
 
 
حافظ

به وقت گُل شدم از توبهٔ شراب خَجِل

که کَس مباد ز کِردارِ ناصَواب خَجِل

صائب تبریزی

همین شعر » بیت ۹

جواب آن غزل حافظ است این صائب

که کس مباد ز کردار ناصواب خجل

حافظ

به وقت گل شدم از توبهٔ شراب خجل

که کس مباد ز کردار ناصواب خجل

صلاح ما همه دام ره است و من زین بحث

نیم ز شاهد و ساقی به هیچ باب خجل

بود که یار نرنجد ز ما به خلق کریم

[...]

ابن حسام خوسفی

ایا ز تاب جمال تو آفتاب خجل

ز عطر سنبل زلف تو مشک ناب خجل

ز دانه های دهان تو در دهانه ی لعل

در اندرون صدف لؤلؤ خوشاب خجل

نقاب چهره برافکن که پرده دار چمن

[...]

حزین لاهیجی

زهی ز صبح بناگوشت آفتاب خجل

ز خط غالیه سای تو، مشک ناب خجل

به دل خیال تو آمد شبی و منفعلم

که میزبان شود از کلبهٔ خراب خجل

دلم ز وعده بر آتش فکندی و رفتی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه