ما سر و پنجه و قوت نه از این جان داریم
ما کر و فر سعادت نه ز کیوان داریم
آتش دولت ما نیست ز خورشید و اثیر
سبحات رخ تابنده ز سبحان داریم
رگ و پی نی و در آن دجله خون می جوشیم
دست و پا نی و در آن معرکه جولان داریم
هفت دریا بر ما غرقه یک قطره بود
که به کف شعشعه جوهر انسان داریم
چه کم ار سر نبود چونک سراسر جانیم
چه غم ار زر نبود چون مدد از کان داریم
بوهریره صفتیم و به گه داد و ستد
دل بدان سابقه و دست در انبان داریم
اهرمن دیو و پری جمله به جان عاشق ماست
چونک در عشق خدا ملک سلیمان داریم
در چه و حبس جهان گرچه رهین دلویم
چند یعقوب دل آشفته به کنعان داریم
شمس تبریز شهنشاه همه مردان است
ما از آن قطب جهان حجت و برهان داریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۵
چه کم ار سر نبود چونک سراسر جانیم
چه غم ار زر نبود چون مدد از کان داریم
صائب این آن غزل عارف روم است که گفت
چه غم ار زر نبود، چون مدد از کان داریم
هر چه احسان تو داده است به ما آن داریم
ما چه داریم ز خود تا ز تو پنهان داریم
می رسد واجبی ما ز نهانخانه غیب
ما چه شرمندگی از عالم امکان داریم
چشم رغبت نگشاییم به سی پاره ماه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.