گنجور

 
صائب تبریزی

سرو من طرح نو انداخته‌ای یعنی چه؟

جامه را فاخته‌ای ساخته‌ای یعنی چه؟

تو که از شرم به مشاطه نمی‌پردازی

یک جهان آینه پرداخته‌ای یعنی چه؟

تو که در خانه ز شوخی ننشینی هرگز

خانه در ملک کسان ساخته‌ای یعنی چه؟

شیر در بیشه خشم تو جگر می‌بازد

رنگ چون بی‌جگران باخته‌ای یعنی چه؟

عالمی زیر و زبر کردی و از پرکاری

علم زلف نگون ساخته‌ای یعنی چه؟

تشنه خون منی همچو صراحی در دل

دست در گردنم انداخته‌ای یعنی چه؟

تیر بر سینه اهل نظر انداخته‌ای

بعد از آن سینه سپر ساخته‌ای یعنی چه؟

گرد پاپوش نیفشانده به صحرای وطن

باز طرح سفر انداخته‌ای یعنی چه؟

شرمی از حافظ شیراز نداری صائب؟

این چنین تیغ زبان آخته‌ای یعنی چه؟