زاهد به کعبه با سر و دستار میرود
این مست بین که روی به دیوار میرود
زان شاخ گل شکیب من زار میرود
زین دست و تازیانه دل از کار میرود
آسودهاند مردهدلان از سؤال حشر
این اعتراض با دل بیدار میرود
منصور سر گذاشت درین راه، برنگشت
زاهد درین غم است که دستار میرود
در کاهش وجود به جان سعی میکند
چون خامه هرکه از پی گفتار میرود
کاری به ذوق بوسهربایی نمیرسد
دلهای شب نسیم به گلزار میرود
کار خوشی است شغل محبت ولی چه سود
کز حسن کار دست و دل از کار میرود
ترسانده است چشم ترا و هم بیجگر
ورنه برهنه گل به سر خار میرود
روشنگر وجود بود آرمیدگی
آیینه است آب چو هموار میرود
این آن غزل که مولوی روم گفته است
«این نفس ناطقه پی گفتار میرود»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و احوال زاهدی میپردازد که به سمت کعبه میرود. در عین حال، شاعر به وضعیت روحی و احساسی خود و دیگران اشاره دارد، نشان میدهد که حتی در میان تلاشها و جستجوها، دلها در کار خود سردرگماند. زاهد، در تلاش برای رسیدن به کمال و عشق واقعی، به فقدان احساسات و خواب غفلت اشاره میکند. در پایان، اشارهای به غزلی از مولوی و اهمیت بیداری و آگاهی وجود دارد. به طور کلی، شعر به تناقضات میان جستجوی معنوی و غفلتهای انسانی میپردازد.
هوش مصنوعی: زاهد با ظاهری آراسته و قیافهای مرتب به کعبه میرود، اما این مست که حالت خاصی دارد و در عالم دیگری است، به دیوار پشت به کعبه میرود. یعنی در حالی که ظاهر افراد از نظر مذهبی مهم به نظر میآید، در واقع حال و روحیات واقعی افراد را نمیتوان تنها از ظاهرشان تشخیص داد.
هوش مصنوعی: از آن شاخه گل، شکیبایی من به شدت در حال زوال است، و از این دست و تازیانه، دل من نیز از کار میافتد.
هوش مصنوعی: افراد بیخیال و بیتفاوت از پرسش درباره روز قیامت راحت و آسودهاند، اما این سؤال در دل کسانی که بیدار و هوشیارند، همچنان فعال و معترض باقی میماند.
هوش مصنوعی: منصور در این مسیر قدم گذاشت و دیگر برنگشت. این غم زاهد است که در دستار او از بین میرود.
هوش مصنوعی: در تلاش است تا وجود خود را کاهش دهد، همانطور که قلم وقتی به دنبال نوشتن میرود، روی کاغذ حرکت میکند.
هوش مصنوعی: دلهای عاشق توانایی درک زیبایی و لذت بوسه را ندارند و در زمانی که شب و نسیم به گلزار میروند، به جاذبههای زیبای طبیعت توجه میکنند.
هوش مصنوعی: کار محبت و عشق کار زیبا و خوشایندی است، اما چه فایده که از روی زیبایی و خوبی آن، دست و دل آدمی از کار و تلاش باز میماند.
هوش مصنوعی: چشمان تو آنقدر ترسناک هستند که همه را میترسانند، در حالی که اگر قلبی نداشتی، گلها به راحتی میتوانستند بر روی خارها بروند.
هوش مصنوعی: نیکوکاران و روشنگران وجود مانند آینهای هستند که آرامش و صفای خود را به دیگران میبخشند. همانطور که آب به آرامی و بدون مانع حرکت میکند.
هوش مصنوعی: این نفس سخنگو در حال بیان حرفهایی است و به سوی گفتار حرکت میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشمم چو بر سر گل و گلزار میرود
اندیشه در پی دل و دلدار میرود
در وقت نوبهار سوی جلوهگاه گل
از خار کمتر است که بییار میرود
در گلستان هر آنکه رود بیجمال دوست
[...]
بلبل نگر که جانب گلزار میرود
گلگونه بین که بر رخ گلنار میرود
میوه تمام گشته و بیرون شده ز خویش
منصوروار خوش به سر دار میرود
اشکوفه برگ ساخته نهر نثار شاه
[...]
رندی به راه عشق سبکبار میرود
کاول قدم به خانهٔ خمار میرود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.