مکن مکن که روا نیست بیگنه کشتن
مرو مرو که چراغی و دیده روشن
چو برگشادی از لطف خویشتن سر خم
دماغ ما ز خمار تو است آبستن
مبند آن سر خم را چو کیسه مدخل
که خانه گردد تاری به بستن روزن
چو آدمی به غم آماج تیر را ماند
ندارد او جز مستی و بیخودی جوشن
دو دست عشق مثال دو دست داوود است
که همچو موم همیگردد از کفش آهن
حدیث عشق هم از عشقباز باید جست
که او چو آینه هم ناطق است و هم الکن
دلا دو دست برآور سبک به گردن عشق
اگر چه دارد او خون خلق در گردن
ز خونبها بنترسد که گنجها دارد
که مرده زنده شود زان و وارهد ز کفن
گرفت خواب گریبان تو بپر سوی غیب
بگه ز غیب بیایی کشان کشان دامن
که تا تمام غزل را بگویمت فردا
که گل پگاه بچینند مردم از گلشن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان مضامین عشق و احساسات پیچیده انسانی میپردازد. شاعر به افرادی که بیگناه را میکشند هشدار میدهد که این عمل نادرست است. او عشق را به عنوان نیرویی قوی و تغییردهنده توصیف میکند که میتواند انسان را از غمها و دردها رهایی بخشد. همچنین، به تصویرسازی عشق و لحظات عاشقانه اشاره میکند که میتواند زندگی را دوباره زنده کند. در نهایت، شاعر به وعدهای از بیان زیباییها و احساسات در آینده اشاره میکند، به گونهای که گویی همه چیز به تدریج به کمال میرسد.
هوش مصنوعی: نکن این کار را؛ زیرا کشتن بیدلیل درست نیست. نرو، چرا که تو مانند چراغی هستی که نور میافشانی و چشمانت روشنی دارد.
هوش مصنوعی: وقتی تو از روی لطف خود را به ما نشان میدهی، سر ما که به خاطر عشق تو خم شده، مانند دلی پر از شوق و انتظار شده است.
هوش مصنوعی: سر خم را همچون دهانه کیسه نبند، چون ممکن است که با بستن آن، خانهای کوچک و تاریک ساخته شود.
هوش مصنوعی: انسان در برابر غم و دشواریها مانند هدفی است که تیرها به سویش پرتاب میشوند، و در این وضعیت تنها چیزی که برایش باقی میماند، حالت مستی و بیخودی است که شبیه به یک زره او را از آسیبها محفوظ میدارد.
هوش مصنوعی: دو دست عشق همچون دو دست داوود هستند که مانند موم زیر فشار و گرما فرم میگیرند.
هوش مصنوعی: برای درک حقیقت عشق، باید از کسی که در عشق تجربه دارد، کمک گرفت، زیرا او مانند آینه، هم میتواند سخن بگوید و هم در سکوت خود، معناهایی عمیق را منتقل کند.
هوش مصنوعی: ای دل، دو دستت را به دور عشق حلقه کن، هرچند که عشق خود بار خون مردم را به دوش میکشد.
هوش مصنوعی: از ترس بهای خونش به گنجهایش بیندیشد، زیرا مرده میتواند به زندگانی بازگردد و از کفن رهایی یابد.
هوش مصنوعی: به خواب تو افتاده و گرفتار شدهای، پس برو به عالم غیب و از آنجا بخواه تا تو را به سمت خود بکشاند و دامن تو را بگیرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که من تمام اشعار را برایت بگویم، فردا مردم از باغ گلها شکوفههای صبح را خواهند چید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فرو شکن تو مرا پشت و زلف بر مشکن
بزن تیغ دلم را ، بتیغ غمزه مزن
چو جهد سلسله کردی ز بهر بستن من
روا بود ، بزنخ بر مرا تو چاه مکن
بس آنکه روز رخ تو سیاه کردم روز
[...]
خدای داند بهتر که چیست در دل من
ز بس جفای توای بیوفای عهدشکن
چو مهربانان در پیش من نهادی دل
نبرد و برد دلم جز به مهربانی ظن
همی ندانست این دل که دل سپردن تو
[...]
ز تاب عنبر با تاب بر سهیل یمن
هزار حلقه شکست آن نگار عهدشکن
چه حلقه ای ؟ که معلق نهاد دام بلا
چه عنبری ؟ که معنبر نمود اصل فتن
گهی ز نافۀ مشکست ماه را زنجیر
[...]
هوا همی بنکارد بحله روی چمن
صبا همی بطرازد بدر شاخ سمن
سمن شکفته فراز چمن چو روی صنم
بنفشه خفته بزیر سمن چو پشت شمن
زمین بخندد هر ساعتی چو چهره دوست
[...]
چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن
کزین برفت نشاط و از آن برفت وسن
چنان بگریم کم دشمنان ببخشایند
چو یادم آید از دوستان و اهل وطن
سحر شوم ز غم و پیرهن همی بدرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.