ما نه زان محتشمانیم که ساغر گیرند
و نه زان مُفلِسَکان که بُزِ لاغر گیرند
ما از آن سوختگانیم که از لذّت سوز
آب حیوان بِهِلند و پیِ آذر گیرند
چو مه از روزنِ هر خانه که اندر تابیم
از ضیا شبصفتان جمله رهِ در گیرند
ناامیدان که فلک ساغرِ ایشان بشکست
چو ببینند رخ ما طرب از سر گیرند
آن که زین جرعه کِشد جمله جهانش نکِشد
مگر او را به گلیم از برِ ما برگیرند
هر کی او گرم شد این جا نشود غرّهٔ کس
اگرش سردمزاجان همه در زر گیرند
در فروبند و بده باده که آن وقت رسید،
زردرویان تو را، که می احمر گیرند
به یکی دست میِ خالصِ ایمان نوشند
به یکی دستِ دگر پرچمِ کافر گیرند
آب ماییم به هر جا که بگردد چرخی
عود ماییم به هر سور که مجمر گیرند
پسِ این پردهٔ ازرق صنمی مهروییست
که ز نورِ رخش انجم همه زیور گیرند
ز احتراقات و ز تربیع و نحوست برَهند
اگر او را سحری گوشهٔ چادر گیرند
تو دورای و دودلیّ و دلِ صاف آنها راست
که دل خود بهلند و دل دلبر گیرند
خمش ای عقلِ عطارد! که در این مجلسِ عشق
حلقهٔ زهره بیانت همه تسخر گیرند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وضعیت انسانی اشاره دارد که نه به زهد و پارسایی محتشمان میپردازد و نه به فقر و پریشانی مفلسان. گویا شاعر خود را در میان سوختگان و عاشقانی مییابد که از لذت عشق رنج میبرند و با این حال، به دنبال نور و زیبایی هستند.
شاعر از عشق و طرب صحبت میکند و به وضعیت ناامیدان اشاره میکند که وقتی به چهره عشق نگاه میکنند، دوباره شاد میشوند. او بیان میکند که برخی از افراد باید برای رسیدن به عشق و شادی، به صورت جمعی به سمت آن بیایند.
شعر به جریان زندگی و عشق میپردازد و میگوید که ممکن است افراد مختلف با عقاید یا وضعیتهای متفاوت، هر کدام روشی برای درک و پذیرش عشق داشته باشند. در نهایت، شاعر به عقل و منطق میگوید که در این مجلس عشق، نباید به تفکر سنگین پرداخته شود، چرا که عشق و جمال خود برتری دارد.
هوش مصنوعی: ما نه از آن شخصیتهای باوقار هستیم که به دنبال نوشیدنی و عیشونوش بروند و نه از آن تنگدستانی که برای یک بُز لاغر خود را به زحمت بیندازند.
هوش مصنوعی: ما از جمله افرادی هستیم که برای رسیدن به خوشبختی و زندگی جاودان، از لذتی که آب حیات به ما میدهد، دست میکشیم و به دنبال آتش و چالشهای زندگی میرویم.
هوش مصنوعی: وقتی که مانند ماه از روزنههای هر خانه نور میتابیم، همه شبزندگان در مسیر ما گرفتار میشوند.
هوش مصنوعی: ناامیدان وقتی میبینند که ما با شادابی و نشاط به آنها نگاه میکنیم، میتوانند شکسته شدن آمال و آرزوهایشان را فراموش کرده و دوباره شاد شوند.
هوش مصنوعی: کسی که از این نوشیدنی بنوشد، هیچ چیز جز او را تحتتأثیر قرار نخواهد داد، مگر اینکه او را با چادر یا گلیم از نزد ما دور کنند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در اینجا احساس گرمی و شوق کند، نباید به کسی دیگر فخر بفروشد؛ حتی اگر همه افراد سردمزاج به مال و ثروت دست یابند.
هوش مصنوعی: در میانهی شادمانی و خوشگذرانی، زمانی فرا میرسد که چهرههای اندوهگین و غمگین به تو روی خواهند آورد. پس بیدرنگ بادهی دلچسب را سر بکش و خود را سرگرم کن.
هوش مصنوعی: برخی افراد ایمان خالص و ناب را مینوشند و به حقیقت میرسند، در حالی که دیگران دست به پرچم کفر میزنند و از عقاید نادرست پیروی میکنند.
هوش مصنوعی: ما مانند آب هستیم که هر جا که برود و بچرخد، ما هم همراه آن خواهیم بود. مانند عود هم هستیم که در هر جایی که آتش بگیرد و دود کند، حضور خواهیم داشت.
هوش مصنوعی: پشت این پردهٔ آبی، معشوقهای با چهرهای زیبا و درخشان است که نور چهرهاش، ستارگان را نیز زینت میبخشد.
هوش مصنوعی: اگر از آتشسوزیها و مشکلات و بدچلانیها بر تن او غمی بارد، شاید در گوشه چادرش خواب خوشی به او دست دهد.
هوش مصنوعی: تو در تردید و نوسان هستی، اما دلهای پاک آنها اینگونهاند که دل خود را رها میکنند و دل محبوب را در دست میگیرند.
هوش مصنوعی: ای عقلِ خردمند، ساکت باش! زیرا در این محفل احساسات، ستارهٔ زیبا همه را به تمسخر میگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
وقت آن است که مستان طرب از سر گیرند
طره شب ز رخ روز همی برگیرند
مطربان را و ندیمان را آواز دهید
تا سماعی خوش و عیشی به نوا در گیرند
راویان هر نفسی تهنیتی نو خوانند
[...]
ای خدایی که چو حاجات به تو برگیرند
هر مرادی که بودشان همه در بر گیرند
جان و دل را چو به پیک در تو بسپارند
جان باقی خوش شاد معطر گیرند
بندگانند تو را کز تو تویشان مقصود
[...]
خاک شو تا ز بهارت به گل تر گیرند
مرده شو تا به سر دست ترا بر گیرند
با فلک کار ندارند سبک پروازان
بیضه مرغان سرایی به ته پر گیرند
دامن افشان ز فلکها بگذر چون مردان
[...]
دانی از چیست که مردم ره محشر گیرند
تا در آن معرکه ...بگی از سر گیرند
پایمرد ار شودم دست ولایت به خدای
نگذارم که سر از خشت لحد برگیرند
تشنگان ستمت زندگی از سر گیرند
کامی از تیغ تو در نوبت دیگر گیرند
بر سر خاک شهیدان قدمی نه که مباد
دامن پاک تو در دامن محشر گیرند
پادشاهان سر راه تو گرفتند به عجز
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.