گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

ای شعلهٔ طور طور پر نور از تو

وی مست به نیم جرعه منصور از تو

هر شیئ جهان جهان منشور از تو

من از تو و مست از تو و مخمور از تو

اوحدالدین کرمانی

گر نفس شود تمام مقهور از تو

عقلت گوید که چشم بد دور از تو

ور نجم هداش بر تو باشد باشی

آن بدر که خورشید برد نور از تو

ناصر بخارایی

ای شرم زده غنچهٔ مستور از تو

حیران و خجل نرگس مخمور از تو

گل با تو کجا برابری یارد کرد

کو رنگ ز مه دارد و مه نور از تو

حافظ

ای شَرم‌زده غنچه‌ی مَستور از تو

حیران و خِجِل، نرگسِ مَخمور از تو

گُل با تو برابری کجا یارَد کرد؟

کـ‌او نور زِ مَه دارد و مَه نور از تو!

میرداماد

ای راحت سینه سینه رنجور از تو

وی قبله دیده دیده مهجور از تو

با دشمن من ساخته ای دوراز من

وزدروی تو سوخته ام دور از تو

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه