زین تنگنای وحشت اگر باز رستمی
خود را به آستان عدم باز بستمی
گر راه بر دمی سوی این خیمهٔ کبود
آنگه نشستمی که طنابش گسستمی
ور دست من به چرخ رسیدی چنان که آه
بند و طلسم او همه درهم شکستمی
گر ناوک سحرگه من کارگر شدی
شک نیستی که گردهٔ گردون بخستمی
این کارهای من که گره در گره شده است
بگشادمی یکایک اگر چیره دستمی
جستم میان خلق سلامت نیافتم
ور بوی بردمی به کران چون نشستمی
امروز شوخ چشمان آسوده خاطرند
من شوخ چشم نیستم ای کاش هستمی
از آسمان بیافتمی هر سعادتی
گر زین نحوس خانهٔ شروان بجستمی
خائیدهٔ دهان جهانم چو نیشکر
ای کاش نیشکر نیمی من کبستمی
خاقانی گهر سخنم ور نبودمی
از جورهای بد گهران باز رستمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۷
امروز شوخ چشمان آسوده خاطرند
من شوخ چشم نیستم ای کاش هستمی
«امروز شوخ چشمان آسوده خاطرند
من شوخ چشم نیستم ای کاش هستمی»
گر من ز بند عشقت تو یکروز رستمی
باقی عمر با دل خرم نشستمی
ور چشم دلفریب تو داری بدی مرا
بازار سحر جادوی بابل شکستمی
مستی غمزه تو ز بس نغز کآمدم
[...]
گر من به قرب جستن روی تو چُستمی
یک شب ز قید زلف تو چون باد جستمی
برگشتمی چو قطره به پهلو، همه جهان
در آب و خاک گوهر وصل تو جُستمی
قدّم که بود چون الف، اکنون شده است نون
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.