دلت خاقانیا زخم فلک راست
که آن چوگان جز این گویی ندارد
ز جیب مه قوارهات زیبد از سحر
که بابل چون تو جادویی ندارد
ازین هر هفت کردهٔ هفت دختر
چو طبعت چرخ بانویی ندارد
خرد بوسد سر کلکت که چون او
عرابی نطق هندویی ندارد
به شروان گر کرم رنگی نمیداشت
به باب الباب هم بویی ندارد
به دامن گرچه دریا دارد اما
گریبانش نم جویی ندارد
چو کشتی شو عنان از پاردم ساز
ازین دریا که لولویی ندارد
ندارد موکبی کایام در وی
ردیف هر سگ آهویی ندارد
نگوئی کز چه معنی بشکنندت
که شمک آهو آهویی ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زخمها و مشکلات زندگی اشاره دارد. شاعر با استفاده از استعارهها و تشبیهها، به زیبایی و جادوگری شخصیت اصلی، که به نظر میرسد دختری خاص و منحصر به فرد است، پرداخته است. او به مقایسه با دیگران میپردازد و میگوید که هیچکس به اندازه او خاص و جالب نیست. همچنین به زیبایی و ویژگیهای منحصر به فردش اشاره میشود که در دیگران وجود ندارد. در نهایت، شاعر نگران است که ممکن است این دختر آسیب ببیند و او را توصیه میکند که در زندگی خود به دنبال چیزهای بینظیر باشد.
هوش مصنوعی: دل تو زخمی از ظلمت روزگار است و این بازی دنیا هیچ چارهای جز این ندارد.
هوش مصنوعی: از جیب مه، قامت زیبای تو بیشتر به سحر میماند، زیرا بابل هیچ جادو و جذابیتی چون تو ندارد.
هوش مصنوعی: در این بیت به این نکته اشاره میشود که از هر یک از هفت دختر، توان و صفات خاصی وجود دارد، اما هیچکدام از آنها به اندازهٔ قدرت و شجاعت یک زن از چرخ طبیعت برخوردار نیستند. به عبارتی، قدرت و بزرگی زن به گونهای است که نمیتوان آن را با خصوصیات دیگر دختران مقایسه کرد.
هوش مصنوعی: عقل و خرد تو را تکریم میکند، زیرا مانند او کسی که فقط به زبان غیر فارسی صحبت میکند، وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر شروان رنگ و زیبایی خاصی نداشت، حتی در ورودی شهر هم بویی از魅ین نداشت.
هوش مصنوعی: اگرچه دریا در دامان خود دارد، اما در گریبانش آبی نیست که جستجو کند.
هوش مصنوعی: به مانند کشتی، کنترل را از دستانم بگیر و مرا از این دریا که خطرناک نیست، هدایت کن.
هوش مصنوعی: سراپایش بر سر هر خیابانی، به اندازهی یک سگ، شبیه آهویی نیست.
هوش مصنوعی: نگو که به چه دلیلی تو را خواهند شکستن، زیرا که زیبایی و لطافت تو نظیری ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل از گیتی وفاجویی ندارد
که گیتی از وفا بویی ندارد
به دلجویان ندارد طالع ایام
چه دارد پس که دلجویی ندارد
وفا از شهربند عهد رسته است
[...]
زمانه چون تو دلجویی ندارد
فلک مثل تو مهرویی ندارد
بنامیزد نسیمی کان تو داری
گل سوری ازان بویی ندارد
چو بدخویی کند چشم تو با من
[...]
چو چشمت هیچ آهوئی ندارد
که چشمت هیچ آهوئی ندارد
خجل شد از گل روی تو لاله
که رنگی دارد و بوئی ندارد
از آن دارد سر اندر پیش نرگس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.