شمارهٔ ۱۱۲ - در پند و اندرز و ستایش رکن الدین مفتی خوی و رکن الدین عالم ری و تاج الدین رازی ابن امین الدین
الصبوح الصبوح کامد کار
النثار النثار کامد یار
کاری از روشنی چو آب خزان
یاری از خرمی چو باد بهار
چرخ بر کار و یار ما به صبوح
میکند لعبتان دیده نثار
جام فرعونی اندرآر که صبح
دست موسی برآرد از کهسار
در سفال خم آتشی است که هست
عقل حراق او و روح شرار
در کف از جام خنگ بت بنگر
بر رخ از باده سرخ بت بنگار
خاصه کایام بست پردهٔ کام
خاصه دوران گشاد رشتهٔ کار
مرغ دل یافت دانهٔ سلوت
برق می سوخت کشتهٔ تیمار
بار مشک است و زعفران در جام
پس خط جام چون خط طیار
کو تذوران بزم و کوثر جام
کز سمن زار بشکفد گل زار
این این الکؤس والا قداح
این این الشموس و الاقمار
به مغان آی تا مرا بینی
که ز حبل المتین کنم زنار
عقل اگر دم زند به دست میش
چون زره بر دهان زنم مسمار
خوانچه کن سنت مغان میآر
وز بلورین رکاب میبگسار
عجب است این رکاب و میگویی
کآمد از ماه نو شفق دیدار
میکشد عقل را به زیر رکاب
چون رکاب گران کشند احرار
آفتاب ار سوار شد بر شیر
هست می شیر آفتاب سوار
جرعهای گر به آسمان بخشی
شود از خفتگی زمین کردار
ور زمین را دهی ز می جرعه
گردد از مستی آسمان رفتار
میکند در طبایع اربع
ظلمات ثلاث را انوار
ساقی آرد گه خمار شکن
فقع شکرین ز دانهٔ نار
نار به نقل چون شراب خوریم
نقل ما نار بینی از لب یار
تیغ خونین کشد می کافر
زخمه گوید که جاهد الکفار
گر به مستی رسی و می نرسد
نرسد دست بر می بازار
بر فلک شو ز تیغ صبح مترس
که نترسد ز تیغ و سر عیار
بر فلک خوانچه کن به دولت می
ز اختران خواه نز خم خمار
ماه نو کن قدح چو هست توان
وز شفق گیر می چو هست یسار
ها ثریا نه خوشهٔ عنب است
دست برکن ز خوشه می بفشار
مار کز روی زهد خاک خورد
ریزد از کام زهر جان او بار
نحل کاب عنب خورد بر تاک
آرد از لب شراب نوش گوار
مثل جام و پارسایان هست
لب دریا و مرغ بوتیمار
پارسا را چه لذت از عشرت
خنفسا را چه کار با عطار
هر که جوید محال ناممکن
هست ممکن که نیست زیرک سار
لیکن ار کس حریف پنداری
عقل طعن آورد بر این پندار
یا اگر گوئی اهل دل کس هست
گویدت دل خطاست این گفتار
گر تو در وهم همدمی جویی
در ره جست گم کنی هنجار
به خطائی که بگذرد در وهم
عاقلان را سزاست استغفار
دوستکانی به هفت مردان بخش
سر به مهرش کن و به خضر سپار
از زکات سر قدح گاهی
جرعهای کن به خاکیان ایثار
بس بس ای دل ز کار آب که عقل
هست از آب کار او بیزار
مدت لهو را غم است انجام
بادهٔ نیک را بد است خمار
هر طرب را مقابل است کرب
هر یمین را برابر است یسار
سنگ را آب بردمد ز شکم
آب را سنگ درفتد به زهار
یک فرح را هزار غم ز پس است
که پس هر فرح غم است هزار
هر چه زین روی کعبتین یک و دوست
بر دگر روی او شش است و چهار
گاو عنبر فکن برهنه تن است
خر بربط بریشمین افسار
دل تصاویر خانهٔ نظر است
شهد الله نبشته گرد عذار
حرز عقل است مرهم دل ریش
تیغ روز است صیقل شب تار
چون رباب است دست بر سر عقل
از دم وصل تو تظلم دار
همچو دف کاغذینش پیراهن
همچو چنگش پلاس بین شلوار
باده را بر خرد مکن غالب
دیو را بر فلک مکن سالار
چند خواهی ز آهوی سیمین
گاو زرین که میخورد گلنار
گر بود ز آن می چو زهرهٔ گاو
خاطر گاو زهره شیر شکار
هم ز می دان که شاه باز خرد
کبک زهره شود به سیرت سار
از من آموز دم زدن به صبوح
دم مسغفرین بالاسحار
جام کیخسرو است خاطر من
که کند راز کائنات اظهار
سلسبیل حلال خور زین جام
وز حمیم حرام شو بیزار
فیض ابن السحاب خور چو صدف
حیض ابن العنب بجا بگذار
شیر پستان شیر خوردستی
حیض خرگوش پس مخور زنهار
ز آب رنگین حجاب عقل مساز
شعلهٔ نار پیش شیر میار
بول شیطان مکن به قاروره
پیش چشم طبیب عقل مدار
عیش اسلاف در سفال مدان
گل سیراب در سراب مکار
لهو و لذت دو مار ضحاکند
هر دو خون خوار و بیگناه آزار
عقل و دین لشکر فریدونند
که برآرند از دو مار، دمار
گرچه خاقانی اهل حضرت نیست
یاد دربانش هست دست افزار
نیست چون پیل مست معرکه لیک
عنکبوتی است روی بر دیوار
سار مسکین که نیست چون بلبل
رومی ارغنون زن گلزار
لاجرم شاید ار به رستهٔ بید
زنگی چار پاره زن شد سار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالات و احساسات نشأت گرفته از می و باده پرداخته و به عواطف انسانی و زندگی روزمره اشاره میکند. شاعر از زیباییها و لذتهای زندگی، محبت و دوستی سخن میگوید و در عین حال به مسائل عمیقتری از جمله غمها و دشواریها نیز پرداخته است. او میگوید که زندگی سرشار از شادی و غم است و با وجود لذتهایی که میتوان از زندگی برد، هر شادی به نوعی با غم همراه است.
شاعر همچنین به آداب میگساری و نکات مرتبط با آن میپردازد و به تاثیرات می بر فکر و روح آدمی اشاره میکند. او با ذکر داستانهای مختلف و تمثیلها، در نهایت به اهمیت شناخت خود و دنیا و دوری از خیالات پوچ میپردازد و به حقیقت وجودی انسان و ارتباط آن با لذات و ناپایداریهای زندگی اشاره دارد.
بهطور کلی، شعر نمایانگر تعادل میان لذت و درد، عقل و جنون، و درک عمیق از زندگی است.
هوش مصنوعی: صبح، صبح، همگی در حال خاموشی و سکوت هستند، مانند تو که در خاموشی و سکوت به یاد محبوبم هستم.
هوش مصنوعی: کاری که در روشنی انجام میشود مانند آب خزان است، و یاری که به ما میرسد شبیه به خوشی و نشاط باد بهار است.
هوش مصنوعی: زندگی ما با چرخ و فلک در حال گذر است و یار ما در صبح، به دلشکستگی بازی میکند و عشقش را نثار میکند.
هوش مصنوعی: کاسهای از شراب بیاور که صبح، دست موسی از کوه بیرون میآید.
هوش مصنوعی: درون سفال، آتشی وجود دارد که عقل مانند شعلهای در آن میسوزد و روح به عنوان انرژی تند و شعلهور به آن کمک میکند.
هوش مصنوعی: به این فکر کن که در دستانت جامی از نوشیدنی قرار دارد و به چهرهٔ معشوقی خیره شو که بر اثر نوشیدنی قرمز به زیباییاش افزوده شده است.
هوش مصنوعی: خصوصاً زمانی که پردهٔ آرزو بسته شده و در آن دوران، رشتهٔ کارها گشوده میشود.
هوش مصنوعی: پرندهٔ دل، دانهٔ آرامش را پیدا کرد و در این حال، عشقش مانند آتشی روشن به درخشیدن ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: جام پر از مشک و زعفران است، پس خطی که بر دور جام است، مانند خط پرندهای است که در حال پرواز است.
هوش مصنوعی: کجاست آن مهمانی که جام کوثر در آن سرو میزند و از باغ سمن، گلهای زیبا میشکفد؟
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی اشاره دارد به جامها و میخوارگی، و همچنین به خورشیدها و ماهها. به نوعی میتوان گفت که صحبت از شگفتیها و لذتهای زندگی است که با زیبایی طبیعی و نوشیدنیهای خوشمزه در ارتباط است.
هوش مصنوعی: به میپرستان ملحق شو تا مرا ببینی که با قدرت و استحکام به زندگیام سامان میدهم.
هوش مصنوعی: اگر عقل من حرفی بزند، مثل این است که زرهای به دهان گاو بگذارم تا نتواند صحبت کند.
هوش مصنوعی: سفرهای مانند مغها بیانداز و از جام بلورین بنوش.
هوش مصنوعی: این رکاب چه عجیبی است و تو میگویی که از ماه نو آمده است، مانند شفق که به دیدار میآید.
هوش مصنوعی: عقل را به زیر فشار قرار میدهد، همانطور که اگر رکاب سنگینی وجود داشته باشد، آزادیخواهان را زیر فشار میزند.
هوش مصنوعی: اگر خورشید بر شیر سوار شود، یعنی اگر قدرت و عظمت خورشید بر شیر (نماد قدرت و شجاعت) چیره شود، آن شیر هم تبدیل به شیر قدرت خورشید خواهد شد. به عبارتی، زمانی که قدرتی بزرگ بر چیزی دیگر مستولی شود، آن چیز تحت تأثیر آن قدرت بزرگ قرار میگیرد و به نوعی عظمت و اعتبار آن را به دوش میکشد.
هوش مصنوعی: اگر جرعهای از آب که به آسمان میرسد، به زمین بخشیده شود، زمین از خواب و بیحرکتی بیدار میگردد و به زندگی و تحرک میآید.
هوش مصنوعی: اگر زمین را به می نوشانده دهی، از اثر مستی، آسمان نیز به رفتاری متفاوت و غیرعادی در میآید.
هوش مصنوعی: در میان چهار نوع طبیعت، سه نوع تاریکی را نورها روشن میکنند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و شکرینتری را به ما بده که از دانههای انار تهیه شده است و میتواند خمار ما را برطرف کند.
هوش مصنوعی: به مانند شرابی که از انگور ساخته میشود، میوه درخت نارنج را میخوریم. وقتی لب یار را ببینی، از دست او چگونه نارنج میچسبد به دل.
هوش مصنوعی: سلاحی که به دست کافر است، با خون سرشته شده و او با فریاد میگوید که به مبارزه با کافران میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر به حال شادی و مستی رسیدی اما به شراب دسترسی نداشتی، نباید دستت به میفروشی برسد.
هوش مصنوعی: از آسمان بالا برو و از تیغ صبح نترس، چرا که تیغ و سر کسی که به دلاوری معروف است، نگران چیزی نیست.
هوش مصنوعی: به آسمان، سفرهای برپا کن که از نعمتهای خوشبختی و ستارگان پر باشد؛ از خم شراب هم نیازی نیست.
هوش مصنوعی: به هنگام ماه نو، وقتی که هنوز قدرت دارد، قدح را پر کن و از غروب آفتاب می، به خوبی بنوش.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به زیبایی و ارزشمندی ستارهها و چیزهای عالی اشاره میکند و میگوید که آنچه که در دست توست، مانند خوشهٔ انگور نیست که بتوانی آن را بچینی و بفشاری. بنابراین، بهتر است که از تلاش برای به دست آوردن آنچه در دسترس نیست، دست بکشی و به دنبال چیزهایی باشی که واقعاً ارزشمندند.
هوش مصنوعی: مار که به خاطر زهد و پرهیزش از خاک تغذیه میکند، در پایان از دهانش زهر میریزد که جان او را میگیرد.
هوش مصنوعی: زنبور عسل از انگور میخورد و بر درخت انگور مینشیند و از لبِ آن شراب خوشمزه مینوشد.
هوش مصنوعی: لب دریا به مانند جامی است که در آن معرفت و حکمت جمع شده و مرغ بوتیمار، که نماد کسی است که از این دانش بهره نمیبرد، در این فضا قرار دارد. به طور کلی، این تصویر بیانگر تضاد بین دانشمندان و هنجارهای انسانی است.
هوش مصنوعی: انسان پارسا و راستین از لذتهای دنیایی برخوردار نیست و برای او این مسائل اهمیت ندارد؛ در عوض، کسی که در جستجوی pleasures superficial است، هیچ ارتباطی با عطار و معنویات ندارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال غیرممکنها باشد، ممکن است به دستاوردهایی برسد که برای دیگران غیرقابل تصور است.
هوش مصنوعی: اما اگر کسی را دوست داری که از عقل خود فراتر برود، عقل به این تصور خرده خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: اگر بگویی که کسی اهل دل است، او به تو خواهد گفت که این سخن نادرست است.
هوش مصنوعی: اگر در خیال خود به دنبال همدمی هستی، در مسیر جستجو ممکن است اصول و قوانین را از یاد ببری.
هوش مصنوعی: اگر اشتباهی پیش بیاید، عاقلها سزاوارند که برای آن طلب بخشش کنند.
هوش مصنوعی: دوستانی به هفت مردان بده تا به محبت و ارادت به او خدمت کنند و او را به خضر بسپارند.
هوش مصنوعی: گاهی از شراب درون قدح، کمی بنوش و آن را با خاکیها تقسیم کن و به آنها محبت کن.
هوش مصنوعی: ای دل، دیگر از آب کاری نکن، چون عقل از کار آب دلسرد است.
هوش مصنوعی: مدت سرگرمی همیشه به زودی به پایان میرسد و نوشیدن شراب خوب هم نتیجهاش میتواند بد باشد.
هوش مصنوعی: هر شادی و لذتی در زندگی، به نوعی با مشکلات و دردها همراه است و هر سمت و طرف، همیشه یک طرف مقابل هم دارد.
هوش مصنوعی: آب میتواند سنگ را نرم کند و از شکافهایش عبور کند، اما هنگامی که سنگ در آب قرار میگیرد، به تدریج به پایین میافتد.
هوش مصنوعی: هر شادیای که تجربه میکنیم، به دنبال خود هزار غم و نگرانی به همراه دارد. به عبارت دیگر، هر خوشحالی در زندگی با مشکلات و اندوههای زیادی همراه است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از روی آن کعبه باشد، یک (و یکتایی) دارد و دوست به سمت دیگری، شش است و چهار.
هوش مصنوعی: در اینجا به حیواناتی اشاره شده که یکی از آنها، گاو، نماد قدرت و عظمت است و دیگری، خر، که نماد ضعف و بندگی است. همچنین، به لوازم و زینتهای خاصی اشاره میشود که بر روی خر قرار دارد. به طور کلی، این عبارت به تضاد بین دو نوع موجود زنده و ویژگیهای آنها میپردازد.
هوش مصنوعی: دل همچون تصویری از خانهٔ دیدار است، که در آن زیباییهای خداوند به وضوح نقش بستهاند.
هوش مصنوعی: آگاهی و فکری که به ما کمک میکند آسیبهای قلب را التیام بخشد، مانند تیغی است که در نور روز به تیزی خود میدرخشد و در تاریکی شب به ما کمک میکند تا بر مشکلات غلبه کنیم.
هوش مصنوعی: دست بر سر عقل گذاشتن به این معناست که آدم در شرایطی قرار میگیرد که نمیتواند به درستی فکر کند. در اینجا، استعاره از رباب نشاندهندهی حالتی است که عشق و وصال معشوق آدم را دچار غفلت و سختی میکند. بنابراین، به نوعی در این وضعیت، شخص به نوعی شکایت میکند و از درد و رنجی که به خاطر عشق میکشد، میگوید.
هوش مصنوعی: لباس او مانند دفتری کاغذی و همچون ساز چنگ، پارچهای بیکیفیت و ساده است.
هوش مصنوعی: نقص و ضعف را بر عقل حاکم نکن؛ همچنان که شیطان را بر آسمان مسلط نکن.
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی از آن آهو با رنگ نقرهای و آن گاو با رنگ طلا که گل انار میخورد، درخواست کنی؟
هوش مصنوعی: اگر آن می مانند زیبایی زهره، ذهن و دل گاو هم جستجوگر شکاری شیر خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر کسی با خرد باشد و علم و دانش را بشناسد، میتواند از دنیای رقابت و خطرات سالک و باطل پرهیز کند و به معنای واقعی زندگی کند.
هوش مصنوعی: از من بیاموز که چگونه در وقت سحر، در حالی که مسکینان و توبهکنندگان به درگاه خدا روی میآورند، به نور بیداری و آگاهی درآیم و به دعا و طلب بخشش بپردازم.
هوش مصنوعی: دل من مانند جام کیخسرو است، که میتواند اسرار جهان را آشکار کند.
هوش مصنوعی: به شیرینی و طراوت دوشابه ی اسلامی بیندیش و از لذاتی که ناپاک و ممنوعاند، دوری کن.
هوش مصنوعی: باران بهاری را مانند مرواریث که درون صدف پیداست، بر زمین بریز و خوشههای انگور را در جایی باقی بگذار.
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به خطرات و عواقب ناشی از مصرف چیزهای نادرست یا ممنوع اشاره میکند. به طور کلی میتوان گفت که شخص باید از چیزهایی که ممکن است به او آسیب برسانند، پرهیز کند. به عبارتی دیگر، از انتخابهای نابجا باید دوری کرد تا دچار مشکل نشد.
هوش مصنوعی: از آب رنگین استفاده نکن که عقل و درک تو را تحت تأثیر قرار دهد، و شعلهٔ آتش را در حضور شیر نیاور.
هوش مصنوعی: هرگز در برابر پزشک و عقل خود، از شیطنت و فریبکاری دست برندار.
هوش مصنوعی: زندگی نیاکان را در چیزهای کمارزش نبین، چون گلهای تازهحیات در آبهای توهمی و ناواقعی نمیتوانند زنده بمانند.
هوش مصنوعی: تفریح و لذت، مانند دو مار خطرناک هستند که هر دو میتوانند آسیبزننده و مخرّب باشند، بدون اینکه به ظاهری بیگناه به نظر برسند.
هوش مصنوعی: عقل و دین مانند سپاهیان فریدون هستند که بر دو مار غلبه میکنند و آنها را از پای در میآورند.
هوش مصنوعی: اگرچه خاقانی از درگاه آن بزرگوار نیست، اما یاد دربان او در دلش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند فیل نیرومند و سرحال در میدان جنگ نیست، اما در عوض، مانند عنکبوتی است که بر دیوار نشسته است.
هوش مصنوعی: سار بینوا مانند بلبل رومی که در باغ گلی آواز میخواند، نیست.
هوش مصنوعی: بنابراین، اگر پرندهای به درخت بید زنگی نزدیک شود، ممکن است به چهار بخش تقسیم شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رخش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.