خاقانیا ز دلسبکی سرگران مباش
کاو هرکه زادهٔ سخن توست، خصم توست
گرچه دلت شکست ز مشتی شکستهنام
بر خویشتن شکستهدلی چون کنی درست؟
چون منصفی نیابی، چه معرفت چه جهل
چون زال زر نبینی، چه سیستان چه بست
مسعود سعد نه سوی تو شاعری است فحل
کاندر سخنش گنج روان یافت هرکه جست
بر طرز عنصری رود و خصم عنصری است
کاندر قصیدههاش زند طعنههای چست
آتش ز آهن آمد و زو گشت آهن آب
آهن ز خاره زاد و از او گشت خاره سست
فرزند عاق ریش پدر گیرد ابتدا
فحل نبهره دست به مادر برد نخست
حیف است این ز گردش ایام چاره نیست
کاین ناخنه به دیدهٔ ایام ما برست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی نقد اجتماعی و فرهنگی است. شاعر به خاقانی هشدار میدهد که از سبکسری و سرگشادی بپرهیزد و بر اصول خود ثابت قدم باشد. او تاکید میکند که افرادی که از او سخن میگویند، اگر دشمن او هستند، در واقع دشمن هنر او هستند و نشان میدهد که انسان باید نسبت به دلشکستگیها و ناکامیها صبور باشد. شاعر به مقایسههای تاریخی و ادبی نیز میپردازد و به مسائلی مانند عدم شناخت منصفانه و آسیبهای ناشی از سرنوشت اشاره میکند. در نهایت، او بر این نکته تاکید میکند که زمان همواره در حال گردش است و باید مراقب بود که تجربههای تلخ، قدرت و آثار هنری ما را تحتالشعاع قرار ندهد.
هوش مصنوعی: ای خاقان، از دل سبکی خود دلسرد نباش؛ زیرا هر کسی که از سخن تو زاده شده باشد، دشمن توست.
هوش مصنوعی: اگرچه دل تو به خاطر کسانی که نامشان خراب است، شکسته شده، اما چطور میتوانی وقتی خودت دلشکستهای، به خودت رسیدگی کنی؟
هوش مصنوعی: اگر منصفی پیدا نکنی، فرقی نمیکند که چیزی را بشناسی یا نشناسی؛ وقتی زال زر، پسر رستم، را نبینی، فرقی نمیکند که به سیستان بروی یا بست.
هوش مصنوعی: مسعود سعد، شاعر بزرگی است که در اشعارش گنجینهای از دانایی وInsight را پیدا کرده است. هر کسی که به دنبال درک و شناخت عمیقتری از کلمات و معانی باشد، میتواند به ارزش این شعرها پی ببرد.
هوش مصنوعی: این شخص به روش و طرز خاصی در شعرهایش میپردازد و از زبان تند و بیان مؤثری برای انتقاد از رقبایش استفاده میکند.
هوش مصنوعی: آتش از آهن به وجود آمد و باعث ذوب شدن آن شد. آهن از سنگ معدن به دست میآید و این باعث میشود که سنگ معدن تضعیف شود.
هوش مصنوعی: فرزند نادانی که به پدرش بیاحترامی میکند، در آغاز به کمبودهای پدر دامن میزند و به مادرش نیز آسیب میزند.
هوش مصنوعی: این روزها به خاطر گذر زمان، نمیتوان کاری کرد و افسوس که این زخمهای زمان بر چشمان ما باقی مانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از ستیهش تو همه مردمان به مست
دعویت صعب منکر و معنیت سخت سست
ایام وَرد و موسم عید پیمبرست
گیتی ز بوی هر دو سراسر معطرست
گلزارها به آمدن آن مزین است
محرابها به آمدن این منوّر ست
آن مونس و حریف می و نَقل مجلس است
[...]
ای آن که هر چه بایدت از بخت نیک هست
هرگز مباد در جاه تو شکست
تا از قضا پدید شد آثار هست و نیست
پیدا نشد ذات تو از نیست هیچ هست
معلوم شد مگر که تو از نسل آدمی
[...]
کور و کر و دراز و سطبر است و سرنگون
سرگرد و بن قوی و سیه پوش و احمر است
طناز و پر هراس و چو پستانست در لباس
کناس و دیر آس و میانش رگ آور است
نامش قضیب و خوره و کالم بدان و ایر
[...]
هربنده ای که ایزد بی یار یار اوست
بی شک و شبهه در دو جهان کار کار اوست
آن بی نیاز بنده نواز لطیفه ساز
کز هر سوئی که در نگری کار و بار اوست
ازچرخ بی قرار و زمین قرار گیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.