عروس عافیت آنگه قبول کرد مرا
که عمر بیشبها دادمش به شیربها
چو کشت عافیتم خوشه در گلو آورد
چو خوشه باز بریدم گلوی کام و هوا
خروس کنگرهٔ عقل پر بکوفت چو دید
که در شب امل من سپیده شد پیدا
چو ماه سی شبه ناچیز شد خیال غرور
چو روز پانزده ساعت کمال یافت ضیا
مسیح وار پی راستی گرفت آن دل
که باژ گونه روی بود چون خط ترسا
ز مرغزار سلامت دل مراست خبر
که هم مسیح خبر دارد از مزاج گیا
مرا طبیب دل اندرز گونهای کرده است
کز این سواد بترس از حوادث سودا
به تلخ و ترش رضا ده به خوان گیتی بر
که نیشتر خوری ار بیشتر خوری حلوا
اسیر طبع مخالف مدار جان و خرد
زبون چارزبانی مکن دو حور لقا
که پوست پارهای آمد هلاک دولت آن
که مغز بیگنهان را دهد به اژدرها
مرا شهنشه وحدت ز داغ گاه خرد
به شیب و مقرعه دعوت همی کند که بیا
از این سراچهٔ آوا و رنگ دل بگسل
به ارغوان ده رنگ و به ارغنون آوا
در این رصد گه خاکی چه خاک میبیزی
نه کودکی نه مقامر ز خاک چیست تو را؟
به دست آز مده دل که بهر فرش کنشت
ز بام کعبه ندُزدند مکّیان دیبا
به بوی نفس مکن جان که بهر گردن خوک
کسی نبرد زنجیر مسجد الاقصا
ببین که کوکبهٔ عمر خضر وار گذشت
تو بازمانده چو موسی به تیه خوف و رجا
پریر نوبت حج بود و مهد خواجه هنوز
از آن سوی عرفات است چشم بر فردا
به چاه جاه چه افتی و عمر در نقصان
به قصد فصد چه کوشی و ماه در جوزا
برفت روز و تو چون طفل خرمی آری
نشاط طفل نماز دگر بود عذرا
چو عمر دادی دنیا بده که خوش نبود
به صد خزینه تبذل به دانگی استقصا
دو رنگی شب و روز سپهر بوقلمون
پرند عمر تو را میبرند رنگ و بها
دو چشمهاند یکی قیر و دیگری سیماب
شب بنفشه وش و روز یاسمین سیما
تو غرق چشمهٔ سیماب و قیر و پنداری
که گرد چشمهٔ حیوان و کوثری به چرا
جهان به چشمی ماند در او سیاه و سپید
سپید ناخنه دار و سیاه نابینا
ببر طناب هوس پیش از آنکه ایامت
چهار میخ کند زیر خیمهٔ خضرا
به صور نیم شبی درفکن رواق فلک
به ناوک سحری بر شکن مصاف فضا
جهان به بوالعجبی تا کیت نماید لعب
به هفت مهرهٔ زرین و حقهٔ مینا
تو را به مهره و حقه فریفتند ایراک
چو حقه بیدل و مغزی چو مهره بی سر و پا
فریب گنبد نیلوفری مخور که کنون
اجل چو گنبد گل برشکافدت عمدا
ز خشک سال حوادث امید امن مدار
که در تموز ندارد دلیل برف هوا
چه جای راحت و امن است و دهر پر نکبت
چه روز باشه و صید است و دشت پر نکبا
مگو که دهر کجا خون خورد که نیست دهانش
ببین به پشه که زوبین زن است و نیست کیا
مساز عیش که نامردم است طبع جهان
مخور کرفس که پر کژدم است بوم و سرا
ز روزگار وفا هم به روزگار آید
که حصرم از پس شش ماه میشود صهبا
چه خوش بوی که درون وحشت است و بیرون غم
کجا روی که ز پیش آتش است و پس دریا
خوشی طلب کنی از دهر، ساده دل مردا
که از زکات ستانان زکات خواست عطا
سلاح کار خود اینجا ز بی زبانی ساز
که بی زبانی دفع زبانیه است آنجا
چو خوشه چند شوی صد زبان نمیخواهی
که یک زبان چون ترازو بوی به روز جزا
در این مقام کسی کو چو مار شد دو زبان
چو ماهی است بریده زبان در آن ماوا
خرد خطیب دل است و دماغ منبر او
زبان به صورت تیغ و دهان نیام آسا
درون کام نهان کن زبان که تیغ خطیب
برای نام بود در برش نه بهر وغا
زبان به مهر کن و جز بگاه لا مگشای
که در ولایت قالوابلی رسی از لا
دو اسبه بر اثر لا بران بدان شرطی
که رخت نفکنی الا به منزل الا
مگر معاملهٔ لا اله الا الله
درم خرید رسول اللهت کند به بها
زبان ثناگر درگاه مصطفی خوشتر
که بارگیر سلیمان نکوتر است صبا
ثنای او به دل ما فرو نیاید از آنک
عروس سخت شگرف است و حجله نا زیبا
سپید روی ازل مصطفی است کز شرفش
سیاه گشت به پیرانه سر، سر دنیا
فلک به دایگی دین او در این مرکز
زنی است بر سر گهوارهای بمانده دوتا
دمش خزینهگشای مجاهز ارواح
دلش خلیفهٔ کتاب علم الاسما
به پیش کاتب وحیش دوات دار، خرد
به فرق حاجب بارش نثار بار خدا
هزار فصل ربیعش جنیبه دار جمال
هزار فضل ربیعش خریطه دار سخا
زبان در آن دهن پاک گوئیا که مگر
میان چشمهٔ خضر است ماهیی گویا
دو شاخ گیسوی او چون چهار بیخ حیات
به هر کجا که اثر کرد اخرج المرعی
نه باد گیسوی او ز آتش بهار کم است
که آب و گل را آبستنی دهد ز نما
عروس دهر و سرور جهان نخواست از آنک
نداشت از غم امت به این و آن پروا
از این حریف گلو بر حذر گزید حذر
وز این ابای گلوگیر ابا نمود ابا
چهار یارش تا تاج اصفیا نشدند
نداشت ساعد دین یاره داشتن یارا
الهی از دل خاقانی آگهی که در او
خزینه خانهٔ عشق است در به مهر رضا
از آن شراب که نامش مفرح کرم است
به رحمت این جگر گرم را بساز دوا
ز هرچه زیب جهان است و هرکه ز اهل جهان
مرا چو صفر تهی دار و چون الف تنها
قنوت من به نماز و نیاز در این است
که عافنا و قنا شر ما قضیت لنا
مرا به منزل الا الذین فرود آور
فرو گشای ز من طمطراق الشعرا
یقین من تو شناسی ز شک مختصران
که علم توست شناسای ربنا ارنا
مرا ز آفت مشتی زیاد باز رهان
که بر زنای زن زید گشتهاند گوا
خلاص ده سخنم را ز غارت گرهی
که مولعاند به نقش ریا و قلب ریا
به روز حشر که آواز لاتخف شنوند
به گوش خاطر ایشان رسان که لابشری
چو کاسه باز گشاده دهان ز جوع الکلب
چو کوزه پیش نهاده شکم ز استسقا
اگر خسیسی بر من گران سر است رواست
که او زمین کثیف است و من سمای سنا
گر او نشسته و من ایستادهام شاید
نشسته باد زمین و ستاده باد سما
ور او به راحت و من در مشقتم چه عجب
که هم زمین بود آسوده و آسمان دروا
سخن به است که ماند ز مادر فکرت
که یادگار هم اسما نکوتر از اسما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان تجربیات و احساسات عاطفی و فلسفی شاعر میپردازد. شاعر از مشکلات زندگی، تضادهای آن و تأملات در مورد معنای واقعی خوشبختی و حقیقت صحبت میکند. او به موضوعاتی همچون عمر، عشق، کمال و درک وجود اشاره دارد و در عین حال هشدارهایی درباره خطرات دنیا و تمایلات نفسانی میدهد. همچنین، از ناپایداری و عدم اعتماد به دنیا سخن میگوید و دعا میکند که در مسیر الهی گام بردارد. شاعر از زبان به عنوان ابزاری برای بیان حقیقت و ارتباط با خداوند یاد میکند و بر اهمیت درک و دوری از حوادث ناگوار تأکید مینماید.
در کل، این شعر ترکیبی از عواطف عمیق و اندیشههای فلسفی است که به دقت نگاهی به شرایط انسانی و جستجوی حقیقت دارد.
هوش مصنوعی: عروس خوشبختی زمانی وجود من را پذیرفت که من عمر گرانبهایم را به بهای ناچیز فروختم.
هوش مصنوعی: وقتی عافیت و سلامتیام را به شکلی دلپذیر به دست آوردم، مانند خوشهای که در گلویم گیر کرده باشد، حس میکنم که با بریدن آن، راحتی و آسایشم را از بین میبرم و شیرینی زندگیام را تحت تأثیر قرار میدهم.
هوش مصنوعی: خروس با صدای بلند عقلش را بیدار کرد، وقتی که دید در شب آرزوها، صبح طلوع کرده و روشنی آغاز شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که ماه در شب سیام به کمترین حالت خود میرسد، خیال و تصور از خود بزرگبینی به حالت افت میآید. اما وقتی که ماه در شب پانزدهم به اوج میرسد، روز به کمال و روشنی خود میرسد.
هوش مصنوعی: دل کسی که با کمال صداقت و راستی زندگی میکند، مانند مسیح است. او به حقیقت و خوبی اهمیت میدهد، حتی اگر ظاهری متفاوت داشته باشد. در واقع، ظاهر کسی نمیتواند نشاندهندهٔ واقعیت درونی او باشد؛ مانند کسی که با ظاهری ناهنجار، قلبی پاک و راستین دارد.
هوش مصنوعی: در دشت سلامت، دل من از خبری آگاه است که حتی مسیح هم از حال و وضعیت گیاهان باخبر است.
هوش مصنوعی: طبیب دل به من نصیحتی کرده که از این مشکلات و اتفاقات ناگوار بترسم.
هوش مصنوعی: در زندگی باید به تلخیها و شیرینیها راضی باشی، زیرا اگر همیشه به دنبال لذتهای بیشتر باشی، فقط درد و رنج بیشتری نصیبت میشود.
هوش مصنوعی: به دام طبع مخالف نیفت و جان و عقل خود را بیارزش نکن. صرفاً به دنبال زیباییهای ظاهری و ملاقات با چهرههای دلربا نباش.
هوش مصنوعی: شخصی آمد که به خاطر یک تکه پوست، زندگی کسانی را به خطر انداخت که بیگناه و بیدفاع بودند.
هوش مصنوعی: من را پادشاه یکتایی با درد و رنجی که بهخاطر خرد دارم، بهسمت شیب و قرعهکشی فرامیخواند و دعوت میکند که بیایم.
هوش مصنوعی: از این مکان پر از صدا و رنگ دل خود را جدا کن و به دنیای جدیدی از رنگ و نوا برو.
هوش مصنوعی: در این دنیا که پر از مشکلات و ناامیدی است، چه افکاری در سر داری؟ نه اینکه در ابتدا مانند کودکی ساده دل باشی و نه اینکه به مقام و منزلتی فکر کنی، چرا که در نهایت همه ما از خاکیم و به خاک برمیگردیم.
هوش مصنوعی: دل خود را به دست آز نسپار، زیرا که مردم مکه پارچهای باارزش را از بام کعبه دزدیدند.
هوش مصنوعی: به خاطر بوی نفس خود، جانت را به خطر نینداز، زیرا هیچکس برای آزادی خودش زنجیر مسجد الاقصی را مثل زنجیر آهوی کثیف نمیبرد.
هوش مصنوعی: عمر خضر که به کمال و پختگی رسیده، به سرعت سپری شده است. تو هنوز مانند موسی در بیابان ماندهای و در دو حس ترس و امید غرق هستی.
هوش مصنوعی: زمان مناسک حج به پایان رسیده، اما هنوز مهد خواجه در دوردستهاست و به فردا چشم دوخته است.
هوش مصنوعی: به جایی گرفتار شدهای که مقام و اعتبارت در خطر است و زمان نیز به سرعت در حال سپری شدن است. چرا به دنبال درمانی هستی در حالی که وضعیتت بهبود نمییابد و در زمان خاصی قرار داری که ممکن است خوب پیش نرود؟
هوش مصنوعی: روز به پایان رسید و تو مانند کودکی شاد و خوشحال هستی. شادی کودکانهات در این حال و هوا وجود دارد اما نماز دوباره مقدس و پاک است.
هوش مصنوعی: وقتی که عمر را به دنیا دادهای، چیزهای خوب را طلب کن که خوشایند نیست، چون با صرف هزینههای زیاد هم به دست نمیآید.
هوش مصنوعی: زندگی تو تحت تأثیر دو نوع رنگ و حال و هوای مختلف روز و شب است، و این تغییرات مانند یک بوقلمون، بر عمر تو تأثیر میگذارد و به ارزش و اهمیت تو شکل میدهد.
هوش مصنوعی: دو چشمی وجود دارد که یکی تاریک و متمایز همچون قیر است و دیگری روشن و درخشان همچون جیوه. در شب، چهرهای بنفش مانند دارد و در روز، چهرهاش به زیبایی یاسمن میدرخشد.
هوش مصنوعی: تو در دنیای مادی و در چالشهای آن غرق شدهای و فکر میکنی که در محیطی روحانی و پاک به سر میبری.
هوش مصنوعی: جهان مانند یک چشم است که در آن رنگها به صورت تضاد سیاه و سفید دیده میشوند؛ این چشم دارای ناخنهایی سفید و سیاه است و در واقع نابینا به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: پیش از اینکه خوابها و آرزوهای تو به سرانجام برسند و تو را در تنگنا قرار دهند، باید هرگونه تمایل و خواستهای را به کناری بگذاری.
هوش مصنوعی: چشمانداز آسمان را در نیمه شب با زیبایی و نور سحر بیارایید؛ مانند تیرکی که فضا را میشکافد و به جستجوی زیبایی میآید.
هوش مصنوعی: جهان تا چه زمانی به بازی و ظواهر فریبنده ادامه خواهد داد، در حالی که تنها با هفت مهره زرین و یک حقهٔ زیبا سرگرم است؟
هوش مصنوعی: ای ارک، تو را با نیرنگ و ترفند فریب دادند، همچنان که حقهای که نه دل دارد و نه مغز، یا مهرهای که بیسر و پا است.
هوش مصنوعی: فریب ظواهر دنیا را نخور، چرا که مرگ به ناگاه و به عمد به سراغ تو میآید و تو را از زندگی جدا میکند، همانطور که گل در زیر گنبد نیلوفری پژمرده میشود.
هوش مصنوعی: در سالهای سخت و پرچالش، نباید به امید آرامش و امنیت باشیم، چون در فصل گرم تابستان، برف و سرما وجود ندارد که نشانهای از آرامش باشد.
هوش مصنوعی: زندگی در کنار طبیعت و در مکانهای آرام و امن چقدر دلچسب است، در حالی که دنیا پر از مشکلات و سختیهاست و روزگار ما را به چالش میکشد.
هوش مصنوعی: نگو که زمانه کجا طعمهاش را میخورد، چون دهانش را نمیبینی. به پشه نگاه کن که با نیشش میزند، ولی هیچ مقام و جایگاهی ندارد.
هوش مصنوعی: از لذتها دلخوش نباش که دنیا به طبیعتش بیرحم است و در جستجوی خوشیها مواظب باش، زیرا ممکن است در پس آنها خطرهایی پنهان باشد.
هوش مصنوعی: در روزگاری وفاداری ممکن است که بعد از شش ماه، حصر من به شراب تبدیل شود.
هوش مصنوعی: چه زیباست آن عطر و بویی که در دل ترس و در بیرون غم وجود دارد، کجا میتوانی بروی که جلو آن آتش است و پشتش دریا؟
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از زندگی خوشی بخواهی، باید بدانی که سادهدلانی که از کسانی که خودشان چیزی ندارند، درخواست کمک و خیر میکنند، در حقیقت از چیزی که خود نمیتوانند بدهند، انتظار عطا دارند.
هوش مصنوعی: در اینجا به این نکته اشاره میشود که وقتی از کلام و زبان استفاده نمیکنیم، میتوانیم با آرامش بیشتری به خواستههای خود برسیم. در واقع، بیان نکردن بعضی چیزها میتواند بهترین راه برای مقابله با مشکلات و چالشهای زبانی باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که خوشهای از دانایی و تجربه به دست میآوری، دیگر نیازی به دهها زبان یا روش برای بیان آن نداری؛ بلکه کافی است که یک زبان درست و متعادل، مانند ترازویی، داشته باشی تا در روز معاد و حساب و کتاب نهایت استفاده را از آن ببری.
هوش مصنوعی: در این موقعیت، کسی که مانند مار دو زبان دارد، حالتی مانند ماهی دارد که زبانش بریده شده است و در این مکان آرامش ندارد.
هوش مصنوعی: خرد مانند یک سخنران است که قلب را خطاب میکند و ذهن، مانند منبری است که زبانش تیزتر از شمشیر و دهانش آرامتر از نیام است.
هوش مصنوعی: زبانت را در دهانت پنهان نگهدار، چون تیغ یک سخنران فقط برای نام و مقام است و نه برای جدل و جنجال.
هوش مصنوعی: زبانت را در مهر و محبت نگهدار و در مواقع خاص آن را باز کن، زیرا در سرزمین زبانسحرانگیز، کلام بیجا نیکو نیست.
هوش مصنوعی: دو تا اسب را به خاطر بیخیالی و بیدقتی، بر اساس شرطی که میگوید نباید به هیچ جا بروی مگر به خانه، آماده کردهاند.
هوش مصنوعی: آیا جز این است که تنها گفتن "لا اله الا الله" میتواند تو را به مقامی برساند که رسول خدا (ص) تو را خریداری کند؟
هوش مصنوعی: زبان کسی که به ستایش و مدح پیامبر (مصطفی) میپردازد، شیرینتر و دلانگیزتر از بارهای خوب سلیمان است.
هوش مصنوعی: ستایش و تمجید او به دل ما نمینشیند، زیرا عروس زیبایی در جلوست و جایگاهش چندان زیبا نیست.
هوش مصنوعی: روزی که آغاز آفرینش بود، جلوه سپید و روشن مصطفی (ص) ظاهر شد. به خاطر مقام و فضیلت او، دنیا در پیری و کهنسالی خود به رنگ سیاه درآمده است.
هوش مصنوعی: حاکمیت آسمان به مانند مادری است که در حال پرورش دین اوست، و در این مرکز جهان، به مانند گهوارهای که دو طرف آن باقیمانده، به آرامی و مراقبت به آن رسیدگی میکند.
هوش مصنوعی: نفسش مانند خزانهای است که درهایش به روی روحها گشوده میشود و دلش توانایی رهبری و مدیریت علم نامها را دارد.
هوش مصنوعی: به کاتب وحی که در پیشگاه اوست دوات را بده، چرا که خرد و اندیشه در برابر او به مانند بارش رحمت خداوند نازل میشود.
هوش مصنوعی: بهار هزاران جلوه از زیبایی دارد و در هر فصلش ویژگیهای زیادی از سخاوت و بخشش را میتوان دید.
هوش مصنوعی: زبان در دهن کسی که پاک و زیبا سخن میگوید، مانند ماهیای است که در چشمه خضر شنا میکند و میتواند نکات عمیق و دلنشینی را بیان کند.
هوش مصنوعی: دو شاخ گیسوی او مانند چهار ریشهای است که حیات را به هرجا که برساند، رشد و سرسبزی را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: نه وزش باد در گیسوان او از حرارت بهار کاسته میشود و نه خاک و آب توانایی ایجاد زیبایی را از دست میدهند.
هوش مصنوعی: عروس روزگار و فرمانروای دنیا به خاطر نداشتن غم و نگرانی برای مردم، از هیچ چیزی نخواست.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی از نزدیک شدن به کسی که ممکن است به او آسیب برساند، خودداری میکند. او از خطراتی که ممکن است در ارتباط با این فرد وجود داشته باشد، دوری میکند و از مواجهه با مشکلات احتمالی پرهیز میکند. به عبارت دیگر، او با احتیاط عمل میکند و سعی دارد از بروز مشکلات جلوگیری کند.
هوش مصنوعی: چهار یار او تا زمانی که به مقام رضایت نرسیدند، ساعد دین نمیتواند چندان امیدی به داشتن یار داشته باشد.
هوش مصنوعی: خداوندا، تو از حال خاقانی آگاه باش که در قلبش گنجینهای از عشق نهفته است و او منتظر لطف و محبت توست.
هوش مصنوعی: از آن نوشیدنی خوشمزهای که به نام مفرح کرم شناخته میشود، به کمک رحمتش، این جگر گرمم را درمان کن.
هوش مصنوعی: از هر چیزی که زیبایی و جذابیت دارد و از هر کسی در دنیا که ارزشمند است، مرا خالی و تهی کن، و چون حرف الف، به تنهایی و بدون هیچ وابستگی بگذار.
هوش مصنوعی: دعای من در نماز و درخواست از خدا این است که ما را از شر هر آنچه که بر ما مقدر شده حفظ کند و عافیت عطا نماید.
هوش مصنوعی: مرا تنها به خانه کسانی برسان که در آنجا زندگی میکنند و از من اجازه بگیر تا سخنوری شاعران را بشنوی.
هوش مصنوعی: شک و تردید را کنار بگذار، زیرا شناخت تو از معشوق، نشانهای از علم و آگاهیات است. ای خدا، به ما نشان بده!
هوش مصنوعی: مرا از بلای دستهای زیاد رها کن، زیرا گواهانی بر زنا و خیانت زنان جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: سخن من را از دست افرادی که به فریب و تزویر علاقهمندند، نجات بده.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، صدای "نترس" را میشنوند و به آنها منتقل میشود که هیچ کس غیر از خداوند وجود ندارد و هیچ موجودی در آن روز نمیتواند به کمک آنها بیاید.
هوش مصنوعی: مانند کاسهای که برای خوردن باز شده، دهان کسی از گرسنگی باز میشود. گویی که کوزهای را جلو گذاشتهای و شکماش به خاطر تشنگی میسوزد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخل و سختگیری به خرج دهد، نگران نباشید زیرا او در موقعیت نادرستی قرار دارد و من در جایگاه باارزشی هستم.
هوش مصنوعی: اگر او نشسته و من ایستادهام، شاید زمین او را نشسته نگهداشته و آسمان مرا ایستاده حفظ کرده است.
هوش مصنوعی: اگر او در آرامش به سر میبرد و من در سختی و مشقت هستم، چه جای تعجبی است که در این وضعیت، زمین برای یکی راحت باشد و آسمان برای دیگری تنگ و دشوار.
هوش مصنوعی: بهتر است که سخنهایی را به یادگار بگذاریم که از اندیشهمان به یاد داریم، چرا که این یادگارها از نامهای زیباتر و ارزشمندتر هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا
به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی
دل مرا عجب آید همی ز کار هوا
که مشکبوی سلب شد ز مشکبوی صبا
ز رنگ و بوی همی دانم و ندانم از آنک
چنین هوا ز صبا گشت یا صبا ز هوا
درخت اگر عَلَم پرنیان گشاد رواست
[...]
بتی بروی چو لاله شکفته بر دیبا
تنم اسیر بلا کرد و دل اسیر هوا
دلم بصحبت او همچو پشت او شده راست
تنم ز فرقت او همچو زلف اوست دو تا
بدست دارد تیر و بغمزه دارد تیر
[...]
شب آمد و غم من گشت یک دو تا فردا
چگونه ده صد خواهد شد این عنا و بلا
چرا خورم غم فردا وزآن چه اندیشم
که نیست یک شب جان مرا امید بقا
چو شمع زارم و سوزان و هر شبی گویم
[...]
ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما
به دلبری دل ما را همی زنی یغما
چو تو نگار دل افروز نیست در خَلُّخ
چو تو سوار سرافراز نیست در یغما
غنوده همچو دل تنگ ماست دیدهٔ تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.