بخ بخ ای بخت و خه خه ای دل دار
هم وفادار و هم جفا بردار
من تو را زان سوی جهان جویان
تو بدین سو سرم گرفته کنار
طفل میخواندمت، زهی بالغ
مست میگفتمت، زهی هشیار
من تو را طفل خفته چون خوانم
که تویی خواب دیدهٔ بیدار
یا شبانگه لقات چون دانم
تو چنین تازه صبح صادق وار
دست بر سر زنی گرت گویم
کن بهین عمر رفته باز پس آر
ور تو خواهی در اجری امسال
آوری خط محو کردهٔ پار
هر چه بخشم به دست مزد از من
نپذیری و بس کنی پیکار
من ز بیکاری ارچه در کارم
به سلاح تو میکنم پیکار
سر نیزه زد آسمان در خاک
که تویی آفتاب نیزه گذار
شهره مرغی به شهر بند قفس
قفس آبنوس لیل و نهار
طیرانت چو دور فکرت من
بر ازین نه مقرنس دوار
عهد نامهٔ وفات زیر پر است
گنج نامهٔ بقات در منقار
دانه از خوشهٔ فلک خوردی
که به پرواز رستی از تیمار
تشنه دارند مرغ پروازی
که چو سیراب گشت ماند از کار
تو ز آب حیات سیرابی
که چو ماهی در آبی از پروار
هدهدی کز عروس ملک مرا
خبر آور تویی و نامه سپار
گلبن تازهای و نیست تو را
چون گل نخل بند تیزی خار
شاه باز سپید روزی از آنک
شویی از زاغ شب سیاهی قار
اینت شه باز کز پی چو منی
صید نسرین کردهای نهمار
که مرا در سه ماه با دو امام
به یکی سال دادهای دیدار
دو امام زمان، دو رکن الدین
دو قوی رکن کعبهٔ اسرار
به موالات این دو رکن شریف
هم تمسک کنم هم استظهار
که به عمر دراز هست مرا
خدمت هر دو رکن پذرفتار
آری این دولتی است سال آورد
چه عجب سال دولت آرد بار
دو فتوح است تازه در یک وقت
دو لطیفه است سفته در یک تار
هر دو رکن جهان مرد میاند
آدمی مجتبی و عیسی یار
هر دو رکن افسر وجود آرای
هر دو رکن اختر سعود نگار
شدم از سعد اتصال دو رکن
خالالسیر ز آفت اشرار
این چو رکن هوا لطافت پاش
و آن چو رکن زمین خلافت دار
وهم این رکن چون مقوم روح
چار ارکان جسم را معیار
کلک آن رکن چون مهندس عقل
پنج دکان شرع را معمار
این زخوی حاکمی ملک عصمت
و آن ز ری عالمی فلک مقدار
نام خوی زین چو روی ری تازه
کار ری ز آن چو نقد خوی به عیار
روی این در ری آفتاب اشراق
خوی او در خوی او رمزد آثار
رکن خوی حبر شافعی توفیق
رکن ری صدر بوحنیفه شعار
با وجود چنین دو حجت شرع
ری و خوی کوفه دان و مصر شمار
هاری از حلم رکن خوی در تب
هان خوی سردش آنک آب بحار
ری از آن رکن مصر ریان است
اوست ریان ز علم و هم ناهار
این حدیث نبی کند تلقین
وان علوم رضی کند تکرار
مجلس هر دو رکن را خوانند
کعب احبار و کعبهٔ اخبار
هر دو فتاح و رمز را مفتاح
هر دو سردار و علم را بندار
دو علی عصمت و دو جعفر جاه
این یکی صادق آن دگر طیار
وز سوم جعفر ار سخن رانم
بر مک از آن خویش دارد عار
هر دو از هیبت و هبت به دو وقت
همچو گل خاضع و چو مل جبار
هر دو برجیس علم و کیوان حلم
هر دو خورشید جود و قطب وقار
خود بر این هر دو قطب میگردد
فلک شرع احمد مختار
شرع را زین دو قطب نیست گزیر
که فلک راست بر دو قطب مدار
هر دو چون کوه و گنج خانهٔ علم
هر دو بحر از درون ول زخار
بحر در کوه بین کنون پس از آنک
کوه در بحر دیدهای بسیار
هر دو زنبور خانهٔ شهوات
کرده غارت چو حیدر کرار
چون علی کاینه نگاه کند
دو علی بین به علم وحی گزار
هر دو رکنند راعی دل من
عمر آن بین مراعی عمار
این به تبریز ز آب چشمهٔ خضر
کرده جلاب جان و من ناهار
آن بری قالب مرا چو مسیح
داد تریاک و روح من بیمار
این مرا زائر، آن مرا عائذ
این مرا مخلص، آن مرا دل دار
چه عجب کامده است ذو القرنین
به سلام برهمنی در غار
بر در پیر شاه مرو گشای
ارسلان آمد و ندادش بار
شاه سنجر شدی به هر هفته
به سلام دو کفش گر یک بار
شمس نزد اسد رود مادام
روح سوی جسد رود هموار
ذره را آفتاب بنوازد
گر برش قدر نیست در مقدار
کنم از حمد و مدح این دو امام
ری و خوی را ز محمدت دو ازار
به خدایی که هم ز عطسهٔ خوک
موش را در جهان کند دیدار
که کرمشان به عطسه ماند راست
کید الحمد واجب آخر کار
گرچه قبله یکی است خاقانی
روی و خوی دان دو قبلهٔ زوار
ربع مسکو ز شکر پر کردی
هم نشد گفته عشری از اعشار
من به ری مکرمی دگر دارم
بکر افلاک و حاصل ادوار
صدر مشروح صدر تاج الدین
کوست صدر صدور و فخر کبار
چون خط جود خوانی از اشراف
چون دم زهد رانی از اخیار
تاج را طوق دار و مملو کند
مالک طوق و مالک دینار
تیر گردون دهان گشاده بماند
پیش تیغ زبانش چون سوفار
خلف صالح امین صالح
که سلف را به ذات اوست فخار
حبر اکرم هم اسطقس کرم
نیر اعظم، آیت دادار
هو روح الوری و لاتعجب
فالیواقت مهجة الاحجار
دل پاکش محل مهر من است
مهر کتف نبی است جای مهار
مهر او تازیم ز مصحف دل
چون ده آیت نیفکنم به کنار
تاج دین جعفر و امین یحیی است
این بهین درج و آن مهینه شمار
تاج دین صاعد و امین عالی است
سر کتاب و افسر نظار
هست امین چار حرف و تاج سه حرف
بسم بین هر سه حرف والله چار
این یمین مراست جای یمین
وان یسار مراست حرز یسار
شمس ملک آمد و ظلال ملوک
عید گوهر شد و هلال تبار
امدح العید والهلال معا
بقریض نتیجة الافکار
مذ رایت الهلال فی سفری
صرت افدی اهلة الاسفار
تا به رویش گرفتهام روزه
جز به یادش نکردهام افطار
کنت بالری فاستقت غللی
من غوادی سحابهٔ مدرار
و ارتفاعی به فیض همته
کارتفاع الریاض بالامطار
لوقضی بالنوال لی وطرا
قضیت بالثناله اوطار
زنده مانداز تعهد چو منی
نام او بالعشی و الابکار
آهو ار سنبل تتار چرید
نه به مشک است زنده نام تتار
تاری از رای او چو بغداد است
از عزیزی به کرخ ماند خوار
بل که تاز آن عزیز ری مصر است
خوار صد قاهره است و قاهره خوار
اوست عیسی و من حواری او
که حیاتم دهد به حسن جوار
خود ندارد حواری عیسی
روز کوری و حاجت شب تار
خصم خواهد که شبه او گردد
شبه عیسی کجا رود بر دار
نیک داند که فحل دورانم
دلم از چرخ ماده طبع افکار
نشکند قدر گوهر سخنم
نظم هر دیو گوهر مهذار
سگ آبی کدام خاک بود
که برد آب قندز بلغار
منم امروز سابق الفضلین
نتوان گفت لاحقند اغیار
که غبار براق من بر عرش
میرود وین خسان حسود غبار
این جدل نیست با نوآمدگان
که ز دیوان من خورند ادرار
بل مرا این مراست بار قدما
که مجلی منم در این مضمار
همه دزدان نظم و نثر مننند
دزد را چو ننهد محل نقار
لیک دزدی که شوختر باشد
بانگ دزدان برآورد ناچار
لیک غماز اوست نطق چنانک
عطسهٔ دزد و سرفهٔ طرار
گرچه حاسد به خاطرم زنده است
خاطرم کشت خواهد او را زار
مار صد سال اگر که خاک خورد
عاقبت خورد خاک باشد مار
این قصیده ز جمع سبعیات
ثامنه است از غرایب اشعار
از در کعبه گر درآویزند
کعبه بر من فشاندی استار
زد قفانبک را قفائی نیک
وامرء القیس را فکند از کار
کردم اطناب و گفتهاند مثل
حاطب اللیل مطنب مکثار
آخر نامه نام تاج کنم
که عسل باشد آخر انهار
هست طومار شکل جوی به خلد
چار جوی بهشت از این طومار
مردم مطلق است از آن نامش
آخر است از صحیفة الاذکار
عذر من بین در آخر قرآن
لفظ الناس را مکن انکار
تا به روز قیام یاد تو باد
واهب الروح، وارث الاعمار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به وصف و تمجید از دو امام معصوم (علی و جعفر) میپردازد و ویژگیها و صفات آنها را با زبان زیبا و شاعرانه به تصویر میکشد. شاعر از عشق و وفاداری به این دو شخصیت بزرگ الهی سخن میگوید و نقش آنها را در تقویت دین و هدایت انسانها مورد تأکید قرار میدهد. نیز به تمثیلها و تصاویری ظریف از آسمان و زمین، علم و حلم، و سایر مفاهیم عمیق عرفانی پرداخته است. در نهایت، شاعر به دعا و آرزوی توفیق برای خدمت به این دو رکن دین اشاره میکند و امید دارد که یاد آنها در روز قیامت زنده باقی بماند.
هوش مصنوعی: ای بخت خوش و دلدار عزیز، تو هم وفاداری و هم میتوانی سختی را تحمل کنی.
هوش مصنوعی: من در جستجوی تو از آن سوی دنیا هستم و امروز احساس میکنم که تو را در کنار خود دارم.
هوش مصنوعی: به تو میگفتم کودک، اما اکنون با کمال میل و شور و شعف بزرگ و بالغی شدهای. به تو میگفتم که هشیار و آگاه هستی.
هوش مصنوعی: من تو را مانند کودکی خوابیده تصور میکنم، در حالی که تو خود بیدار و رؤیاهایی در سر داری.
هوش مصنوعی: ای شبان، چگونه میتوانم در تاریکی شب تو را ملاقات کنم، در حالی که تو همچون صبحی تازه و روشنایی بخش هستی؟
هوش مصنوعی: اگر به زنی دست بگذاری و بگویی بهترین لحظات عمر رفتهات را به من بازگردان، تا چه حد میتوانی این را از او بخواهی؟
هوش مصنوعی: اگر بخواهی، میتوانی در این سال، خطی که محو شده است را دوباره به یادگار بیاوری.
هوش مصنوعی: هر چه که من به تو بدهم، تو هیچ گونه از من قبول نمیکنی و فقط به مبارزه ادامه میدهی.
هوش مصنوعی: اگرچه در کار خود مشغول هستم و بیکار نیستم، اما به خاطر تو و برای تو به مبارزه میپردازم.
هوش مصنوعی: آسمان مانند نوک نیزه به زمین میکوبد و تو همان خورشید هستی که در آنجا درخشش داری.
هوش مصنوعی: مرغی معروف در میان مردم، گرفتار در قفسی از چوب درخت آبنوس، که شب و روز او را در آن نگه میدارند.
هوش مصنوعی: پرندگان شما وقتی از فکر من دور میشوند، دیگر به این شکل به دور نمیچرخند.
هوش مصنوعی: عهد و پیمانی که به پایان زندگی من مربوط میشود، در زیر پر من محفوظ است و گنجینهای از زندگی جاودان در چنگ من است.
هوش مصنوعی: تو از خوشهٔ سرنوشت بهرهبردهای و به آرامش و آزادی رسیدهای.
هوش مصنوعی: مرغ پروازی که از تشنگی رنج میبرد، وقتی که سیراب شد، دیگر به کار خود ادامه نمیدهد و متوقف میشود.
هوش مصنوعی: تو از آب حیات سیراب هستی، مانند ماهیای که در آب پرورش یافته و زندگی میکند.
هوش مصنوعی: تو ای هدهد که خبر عروس پادشاه را برای من آوردی و نامه را نیز به من سپردی.
هوش مصنوعی: باغی تازه و زیبا هستی، اما هیچکس به زیبایی و طراوت تو مانند گل نخل نمیرسد و کسی هم اشارهای به تیرگی و زخمهای اطراف تو ندارد.
هوش مصنوعی: یک روز، شاهین سفید که نشانگر روز و روشنی است، از زاغ سیاه شب فاصله میگیرد و به سوی روشنی میرود. این تصویر به نوعی نمایانگر پیروزی نور بر تاریکی و حرکت به سمت روشنایی است.
هوش مصنوعی: ای شیریندلی که به دنبال کسی مانند من میگردی، گل نسرین را به دام انداختهای.
هوش مصنوعی: تو در طی سه ماه، با دو امام، به من فرصتی دادهای که به اندازه یک سال دیدار داشته باشم.
هوش مصنوعی: دو فرد مهم و کلیدی در دین و اصول مذهبی، مانند دو پایهای هستند که ساختار اصلی کعبهٔ اسرار را استوار نگه میدارند.
هوش مصنوعی: من به این دو پایه بزرگ و ارزشمند، هم پناه میبرم و هم از آنها یاری میطلبم.
هوش مصنوعی: من در طول عمرم به خدمت هر دو رکن اصلی کاملاً متعهد و آمادهام.
هوش مصنوعی: این حقیقت دارد که این کشور به اندازهای ثروتمند و پرنعمت است که به وفور نعمت و برکت میبخشد، و جالب است که در سالهای متمادی، ثبات و فراوانی را به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: در یک زمان، دو پیروزی جدید به دست آمده است و همزمان، دو نکته و ظرافت ناب نیز در یک لحظه وجود دارد.
هوش مصنوعی: دو عنصر اصلی جهان، مردان هستند؛ یکی آدمی به نام مجتبی و دیگری عیسی که دوست یکدیگرند.
هوش مصنوعی: دو عنصر اصلی وجود، زیور و زینت هستند که هر یک به نوعی درخشش و روشنی خاص خود را دارند.
هوش مصنوعی: در اثر ارتباط با سعد، به دو رکن مهم پیوستم و مانند نشانهای از سیمرغ، از خطرات و آسیبهای افراد بد دور شدم.
هوش مصنوعی: این به نوعی به دو جنبه از وجود انسان اشاره دارد: یکی جنبهی لطیف و روحانی که شبیه به آسمان و هواست و دیگری جنبهی ملموس و زمینی که به عنوان قدرت و مسئولیت در زمین شناخته میشود. آنچه در آسمان هست، نشاندهندهی لطافت و ظرافت است و آنچه در زمین است، نشان از حکمرانی و مدیریت دارد.
هوش مصنوعی: وهم، همانطور که یک اصل مهم برای روح محسوب میشود، در واقع میتواند به عنوان معیاری برای ارکان جسم نیز به شمار آید.
هوش مصنوعی: آن کیست که با مهارت و اندیشهاش، پی به ساخت و ساز اصول دین میبرد و به مانند معمار، پنج بخش اساسی آن را میسازد؟
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که یکی از ویژگیهای حاکمیت در دنیای روحانی، پاکی و معصومیت است و دیگری تأثیراتی است که از جهان آسمانی بر افراد و موجودات میگذارد. به طور کلی، اشارهای به تأثیراتی که قدرت و مقام در جهان بر معنویات و روح انسانها دارد، دارد.
هوش مصنوعی: نام نیک و چهرهی زیبا مثل ری تازه است، و شخصی که به خود ارزش و اعتبار میدهد، مانند یک طلا با خلوص بالا است.
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و درخشش خاصی اشاره شده که از وجود او ساطع میشود. این درخشش و جلوهگری به نوعی نمایانگر عمق شخصیت و ویژگیهای درونی اوست که به نوعی در هنر و آثارش نمود پیدا کرده است. به این معنی که وجود او از جذابیتی برخوردار است که بر همه چیز پیرامونش تأثیر میگذارد و این آثار، نشانههای آن درخشش هستند.
هوش مصنوعی: شخصیت تو مانند ویژگیهای اعتقادی و فکری افرادی است که پیشوای دین و علم محسوب میشوند. توفیق تو در زندگی و موفقیتهای معنوی همچون ستونهایی است که از آراء و دیدگاههای بزرگترین فقیهان برآمدهاند.
هوش مصنوعی: با وجود چنین دلایل و نشانههای روشن، میتوان به طور قطع به شهرهای ری، خوی، کوفه و مصر اشاره کرد.
هوش مصنوعی: از صبر و بردباری خود دست نکش، زیرا که در مواجهه با سختیها و مشکلات، باید آرامش خود را حفظ کنی. در حقیقت، آرامش و صبر در مواجهه با طوفانهای زندگی، همچون آب آرامی در دریاهاست که میتواند به تو کمک کند.
هوش مصنوعی: ری در واقع نماد و نمایانگر علم و دانش است و از طرفی به خاطر تصوری که از ناهار دارد، به او لقب ریان داده شده است. به این معنا که ری به واسطه دانش و آگاهیاش، درخور ستایش و توجه قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: این سخن پیامبر به ما آموزش میدهد و آن علوم مورد رضایت، بارها تکرار میشود.
هوش مصنوعی: در این مجلس، هم کعب احبار و هم کعبهٔ اخبار را مورد توجه قرار میدهند.
هوش مصنوعی: هر دو به دروازهها و کلیدها دسترسی دارند و هر دو رهبر و علمدار هستند.
هوش مصنوعی: دو علی که یکی از آنها معصوم و دیگری دارای علم و مقام است، و دو جعفر که یکی از آنها راستگو و دیگری پرندهای بلندپرواز است.
هوش مصنوعی: اگر من دربارهی جعفر سوم صحبت کنم، باید از آن خودم شرمنده باشم.
هوش مصنوعی: هر دو در دو زمان مختلف، به خاطر وقار و عظمت خود، مانند گلی خاضع و نازک، و مانند ملکهای قدرتمند و با جلال هستند.
هوش مصنوعی: هر دو به عنوان نمادهای دانش و بردباری هستند و به مانند دو خورشید درخشان از generosity و آرامش برخوردارند.
هوش مصنوعی: فلک بر اساس قانون و قانونگذاری پیامبر اکرم (ص) میچرخد و هر دو قطب هستی تحت تأثیر این قوانین هستند.
هوش مصنوعی: شرع و قوانین دین از دو محور اصلی خارج نمیشود، زیرا همانطور که زمین به دور دو قطب میچرخد، زندگی نیز تحت تأثیر این اصول قرار دارد.
هوش مصنوعی: هر دو مانند کوه هستند و خانهای پر از علم دارند، هر دو مانند دریا از عمق خود غنی و پربارند.
هوش مصنوعی: به دریا در کوه نگاه کن، حالا که کوه را در دریا دیدهای!
هوش مصنوعی: در اینجا دو زنبور به مثابه افرادی هستند که به دنیا و خوشیهای آن علاقهمند شده و از لذتهای دنیوی بهرهمند میشوند. این افراد با شجاعت و قدرت، مانند حیدر کرار، به دنبال خواستههای خود هستند و زندگی خود را در این مسیر پر از شهوات و آرزوها میگذرانند.
هوش مصنوعی: وقتی علی به طرز عمیق و دقیق نگریست، به دو خصلت بزرگ که در دانش و آگاهی به حقیقت وجود دارد، پی برد.
هوش مصنوعی: هر دو آنها نگهبان دل من هستند و من در این زندگی میگردم و به این نگاه میکنم که چه چیزی برای من بنا و عمر میآورد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و نشاطی اشاره دارد که از آب چشمهٔ خضر در تبریز ناشی میشود. این آب جان تازهای به انسان میبخشد و مانند یک ناهار دلپذیر است که روح را شاداب میکند.
هوش مصنوعی: شما چنان مرا تحت تأثیر قرار دادی که مانند مسیح، زندگی و روح من را از بیماری نجات میدهی.
هوش مصنوعی: این شخص مرا زائر میداند، و آن شخص به من پناه میآورد. یکی از آنان به من اخلاص و صداقت میدهد، و دیگری دلباختهام است.
هوش مصنوعی: به چه شگفتی، ذو القرنین به سلام بر یک برهمن در غار آمده است.
هوش مصنوعی: در کنار در قدیمی پادشاه، ارسلان آمد اما هیچ کمکی به او نشد و بار او را نپذیرفتند.
هوش مصنوعی: شاه سنجر هر هفته به دیدار فرستادهای میرود، حتی اگر یک بار هم باشد که او را سجده و احترام کند.
هوش مصنوعی: شمس همیشه در کنار اسد است و روح به سمت جسد روانه میشود و این مسیر هموار است.
هوش مصنوعی: اگرچه ذرهای کوچک است و دارای ارزش زیادی نیست، اما اگر آفتاب به آن محبت کند و آن را گرم کند، به خاطر وجود آن محبت، احساس اهمیت میکند.
هوش مصنوعی: من در ستایش و توصیف این دو امام از ری و خوی، از پیامبر تو، دو هزار بار شکرگزاری میکنم.
هوش مصنوعی: به خدایی که حتی در اثر عطسه خوک، موش را در جهان میبیند.
هوش مصنوعی: کرم آنها به تاثیر عطسهی دیگری باقی ماند و در نهایت سپاسگزاری و شکرگزاری واجب شد.
هوش مصنوعی: هرچند که همه به یک سمت نماز میخوانند، خاقانی، تویی و نیازی به دانستن دو زوایه جداگانه نیست.
هوش مصنوعی: تو ربع مسکو را از شکر پر کردی، اما حتی یک دهم از ارزش عشق را هم نتوانستی بگویی.
هوش مصنوعی: من در ری شخصیتی برجسته و نیکو دارم که تا به آسمانها و ثمرات زمانها پیش رفته است.
هوش مصنوعی: صدر مشروح، که نامش تاج الدین است، اصلیترین شخص در میان دیگران است و به عنوان فخر بزرگان شناخته میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که سخن از بخشش و کرم نیکوکاران و بزرگان به میان میآید، مثل اینکه نیازمندان و دلسوختگان در حال سخن گفتن از صفات نیکو آنها هستند.
هوش مصنوعی: تاج را به گردنی میآویزند و مال را پر میکنند، اما صاحب طوق و صاحب پول کسی است که واقعاً بر امور تسلط دارد.
هوش مصنوعی: سرنوشت یا تقدیر همیشه بر تمامی وقایع حاکم است و هیچ چیز نمیتواند آن را تغییر دهد. در این میان، زبان که نماد بیان و حقیقت است، میتواند به شدت تأثیرگذار باشد و همچون تیغ بر روابط و گفتگوها عمل کند. در واقع، قدرت و تاثیر کلام بهقدری زیاد است که ممکن است همواره در برابر محیط و شرایط، حرفهای سرنوشت را به چالش بکشد.
هوش مصنوعی: خلفی که شایسته و قابل اعتماد است، همانند نسل قبلی خود که به خاطر ویژگیهایش در خور اعتبار است.
هوش مصنوعی: این بیت به فضیلت و مقام بالای حضرت محمد (ص) اشاره دارد و میگوید که او بزرگترین مظهر کرم و رحمت الهی است و نشاندهنده عظمت خالق است.
هوش مصنوعی: او روح همه موجودات است و تعجب نکن، زیرا این اندیشه میتواند به دل سنگها نیز نَفَس بکشد.
هوش مصنوعی: دل پاک او جایی است که محبت من در آن جا دارد؛ محبت او به مانند محبت پیامبر است که در جایگاه هدایت و کنترل باشد.
هوش مصنوعی: عشق او را همچون صفحهای از دل خود نگه میدارم و هرگز نمیگذارم این احساس به فراموشی سپرده شود.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که دین و مقام معنوی جعفر و یحیی به عنوان شخصیتهایی برجسته و قابل احترام در نظر گرفته میشود. این دو نفر به عنوان بهترین نمادها و شخصیتها در دینی که به آن تعلق دارند شناخته میشوند و اهمیت آنها در جامعه و تاریخ قابل توجه است.
هوش مصنوعی: تاج دین درخشان و معتبر است و مانند سر یک کتاب و تاجی بر بالای آن به نظر میآید.
هوش مصنوعی: چیزی که قابل اعتماد است، چهار حرف دارد و واژهای که به عنوان نماد قدرت و عظمت است، سه حرف دارد. در میان این سه حرف، به خدا سوگند، چهار حرف دیگر نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: این دست راست من، محل و مکانی است برای پیشرفت و قدرت، و آن دست چپ من، محافظت و نگهبانی از آنچه دارم است.
هوش مصنوعی: شمس به معنای خورشید و نمایانگر روشنی و زندگی است، آمدن او به معنای ظهور نور و خوشحالی است. ظلال ملوک به سایههای پادشاهان اشاره دارد که در این لحظه به روز عید تبدیل شدهاند. گوهر و هلال نیز نماد زیبایی و طراوت هستند. بنابراین، این متن بیانگر ورود یک انرژی مثبت و سرشار از شادی و زیبایی است که در زندگی مردم تاثیرگذار است.
هوش مصنوعی: به جشن و ماه نو درباره همدیگر میپردازم و شعر میسرایم، که نتیجه اندیشههایم است.
هوش مصنوعی: وقتی ماه را در سفر دیدم، دیگر به خاطر سفرهای چندبارهام بیصبرانه به تماشای ماه مینشینم.
هوش مصنوعی: هر زمانی که به چهرهاش نگاه کردهام، تنها به یاد او افطار کردهام و روزهام را شکستهام.
هوش مصنوعی: من در دامن زمین مانند گلی هستم که از باران مداوم سحابِ رحمت، سیراب میشود.
هوش مصنوعی: ارتفاع و رفعت به خاطر همت و تلاش تو، مانند افزایش باغها به وسیله باران است.
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت به من اجازه دهد که آرزوهایم را برآورده کنم، من هم با صداقت به ستایش زیباییها و دشواریها خواهم پرداخت.
هوش مصنوعی: در اینجا گوینده به این موضوع اشاره میکند که تعهد و وفاداری او به شخصی خاص باعث استمرار و ماندگاریاش شده است. او نام آن شخص را در شب و صبح به یاد میآورد، نشان دهنده اهمیت و جایگاه خاص او در زندگیاش است.
هوش مصنوعی: اگر آهو در عطر سنبل گشت و گذار کند، به خاطر عطر مشک نیست، بلکه به خاطر شهرت و نام تتار است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نظر و تفکر او مانند بغداد در حال نابودی و زوال است و همچنین درباره کسی از نزدیکانش صحبت میکند که در محله کرخ، احساس ذلت و بیاحترامی میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر آنکه او عزیز و گرامی است، هرچند که صدها قاهره و شهر بزرگ وجود دارد، اما تمام آنها در برابر او به حاشیه میروند.
هوش مصنوعی: او مانند عیسی است و من پیرو او هستم؛ او به من زندگی میبخشد و مرا با خوبی و مهربانی خود سرشار میکند.
هوش مصنوعی: هیچ یک از حواریون عیسی در روز سختی و نیاز در شب تارکی به او کمک نمیکنند. این جمله به نوعی اشاره دارد که در زمانهای سخت و دشوار، هیچ کس که به او اعتماد کردهایم، نمیتواند به ما یاری رساند.
هوش مصنوعی: دشمن میخواهد که مانند او شود، اما همانطور که عیسی بر دار رفت، او چگونه میتواند برود؟
هوش مصنوعی: او خوب میداند که من در این دوره با چه احساسی زندگی میکنم و چطور افکارم تحت تأثیر چرخش زندگی قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: سخن من مانند گوهر با ارزش است و هرگونه بیاحترامی به آن، باعث میشود که نادرستی و بیارزشی در آن از بین برود.
هوش مصنوعی: سگ آبی کجا بود که آب قندز بلغار را ببرد؟ این شعر به نوعی به جستجوی چیزهای دور از دسترس و غیرواقعی اشاره دارد و نشاندهندهی ناپایداری و فریبندگی برخی آرزوها و اوهام است.
هوش مصنوعی: من امروز از فضائل و ویژگیهای خود سخن میگویم و نمیتوانم بگویم که دیگران در این مورد با من برابرند.
هوش مصنوعی: غبار درخشان من به عرش میرسد، اما این افراد حسود تنها غبار را میبینند.
هوش مصنوعی: این بحث و جدل با تازهواردان نیست، چرا که آنها از نوشتههای من تنها به حرفهای بیارزش و زشت اتکا میکنند.
هوش مصنوعی: من در این میدان علم و دانش، نقش و جایگاهی دارم که تجربههای بزرگتر و پیشینیانم به من منتقل شده است و من ادامهدهنده راه آنها هستم.
هوش مصنوعی: همهی کسانی که مینویسند یا شاعری میکنند، در واقع دزدانی هستند که از افکار و الهامهای دیگران بهره میبرند. اما وقتی دزدی به جایی میرود که دیگران از آن پنهان هستند، هیچکس متوجه نمیشود که او چه کارهایی انجام میدهد.
هوش مصنوعی: اما دزدی که حالت شوخی و طنز بیشتری داشته باشد، ناگزیر فریادش به گوش دیگر دزدان خواهد رسید.
هوش مصنوعی: اما سخن او مانند عطسه یک دزد و سرفهی یک آدم حیلهگر است که نشانگر وجود اوست.
هوش مصنوعی: هرچند که حسادت و کینه در دلم وجود دارد، اما این احساسات میتوانند به خودی خود مرا آزار دهند و به تباهی برسانند.
هوش مصنوعی: اگر مار صد سال هم در خاک بماند، در نهایت به خاک تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: این شعر از مجموعهای از اشعار نادیده و عجیب است که شامل هفت شعر دیگر نیز میشود.
هوش مصنوعی: اگر از در کعبه هم بیرونم کنند، کعبه همچنان بر من سایه میافکند.
هوش مصنوعی: شخصی که در کارش خبره و با استعداد است، به خوبی و مهارت عمل میکند و در عین حال توانایی دارد که دیگران را نیز از مسیر خود منحرف کند.
هوش مصنوعی: من زیاد صحبت کردم و برخی گفتهاند که مثل حاطب شب، سخنور پرحرف و حدیث هستم.
هوش مصنوعی: در پایان نامه، نام تاج را مینویسم که مانند عسل، شیرین و گوارا باشد.
هوش مصنوعی: درختان به شکل طوماری در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و جوی آب بهشتی از این طومار عبور میکند.
هوش مصنوعی: مردم به طور کلی به نام آن اشاره دارد که در پایان ذکرها از آن یاد میشود.
هوش مصنوعی: من را در پای در، به خاطر آیه «الناس» در آخر قرآن، عذر و بهانه نکن.
هوش مصنوعی: تا روز قیامت یاد تو همیشه زنده است، ای بخشنده زندگی و وارث همه عمرها.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رخش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.