بلبل نوائی میزند، ساقی بیار آن بلبله
تا بشکند ناموس را، این زاهد پر مشغله
راه حجاز و زاهدان، ما و می و کوی مغان
اینک صراحی زمزم و بزم گدایان قافله
گر طاق گردون بشکند، ور بیخ دوران برکند
بر من به یک جو زانکه من، نی باغ دارم نی گله
ای مدعی من فارغم، رو هر چه میخواهی بگو
در راه و رسم عاشقی، از دشمنان نبود گله
آن ساغر شاهانه را، بردار و بر دستم بنه
تا این دل دیوانه را از می بجنبد سلسله
چون وجد گیرد دامنم، خود را به بازار افکنم
افتند طفلان در پیام، عالم شود پر ولوله
از باده میل آتشین، در دیدهٔ مستی کشم
یک ره برای نیستی، بیرون روم زین مرحله
ای دف مگر تو عاشقی، ای نی مگر تو بیدلی
ور نه چرا با یکدگر، زاری کنید و غلغله
ناصر مگو این ماجرا، در پیش رندان گدا
قوتِ هُمایان کی رود، گنجشگ را در حوصله
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آن نبیذ غارجی با دوستان یکدله
گیتی به آرام اندرون، مجلس به بانگ و ولوله
افدی بنفس من بدت فیالمهد عنی غافله
لوقابلت شمسالضحی حارت و صارت آفله
ماهی ستاره زیورش هر هفت کرده پیکرش
هر هشت خلد از منظرش دیدم میان قافله
قلت ار حمینی هیت لک فالقلب فیالبلوی هلک
[...]
ای عاشقان ای عاشقان دیوانهام کو سلسله
ای سلسله جنبان جان عالم ز تو پرغلغله
زنجیر دیگر ساختی در گردنم انداختی
وز آسمان درتاختی تا رهزنی بر قافله
برخیز ای جان از جهان برپر ز خاک خاکدان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.