گنجور

 
سلمان ساوجی سیف فرغانی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها سلمان ساوجی مصرع یا بیتی از سیف فرغانی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸ :: سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳

    سلمان ساوجی (بیت ۷): شام هجران تو را، خود سحری نیست پدید - صبح امید مرا، همنفس شامی هست

    سیف فرغانی (بیت ۱): روز عمرم بزوال آمد وشب نیز رسید - شب هجران ترا خود سحری نیست پدید



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:دل به بوی وصل آن گل آب و گل را ساخت جا - ورنه مقصود آن گلستی گل کجا و دل کجا

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲:خواجه از فرط بزرگی همچو *** شد که دماغ - لاجرم بهر بزرگان *** نجنباند ز جا

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح سلطان اویس:ای غبار موکبت چشم فلک را توتیا - خیر مقدم، مرحبا «اهلاً و سهلاً» مرحبا

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در مدح دلشاد خاتون:آب آتش رنگ ده ساقی که می‌بخشد صبا - خاک را پیرانه سر پیرایه عهد صبا

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در مدح سلطان اویس:ای غبار موکبت چشم فلک را توتیا - خیر مقدم، مرحبا «اهلاً و سهلاً» مرحبا


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:دیدن روی تو را محرم نباشد چشم ما - دیده از جان ساخت باید دیدن روی ترا


  2. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲:ای که بر من می‌کشی خط و نمی‌خوانی مرا! - بر مثال نامه، بر خود چند پیچانی مرا؟


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹:کفر عشقت می کند منع از مسلمانی مرا - بند زلفت می کند جمع از پریشانی مرا

    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰:ای نبرده وصل تو روزی بمهمانی مرا - هیچت افتد کز فراق خویش برهانی مرا؟

    سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳:صاحب دیوان نظمم مشرف ملک سخن - عقل مستوفی لذتهای روحانی مرا


  3. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:اگر حُسن تو بگشاید، نقاب از چهره دعوی را - به گِل رضوان بر انداید، درِ فردوس اعلی را


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷:زهی با صورت خوبت تعلق اهل معنی را - ز نقش روی تو زینت نگارستان دنیی را

    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸:فرامش کرد جان تو تماشاگاه اعلی را - که خاکش دام دل باشد نگارستان دنیی را


  4. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:چشمه چشم من از سرو قدت یابد، آب - رشته جان من از، شمع رخت دارد، تاب

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:چشمم از پرتو خورشید رخت، گیرد آب - رویت از آتش اندیشه دل یابد تاب


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹:ای خطت سلسله یی بر قمر از عنبر ناب - وی دل و دیده ز سودای تو پرآتش و آب


  5. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:غمزه سرمست ساقی، بی‌شراب - کرد هشیاران مجلس را خراب


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸:ای خجل از روی خوبت آفتاب - روز من بی تو شبی بی ماهتاب


  6. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:عاشق سرمست را، با دین و دنیا کار نیست - کعبه صاحب‌دلان، جز خانه خمار نیست

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۳۶:ای جهانبشخ جوانبختی که اهل فضا را - جز جنابت در جهان امروز استظهار نیست


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹:در سمن با آن طراوت حسن این رخسار نیست - در شکر با آن حلاوت ذوق این گفتار نیست

    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰:دل زمن برد آنکه جان را نزد او مقدارنیست - یک جهان عشاق را دل برده ودلدار نیست


  7. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵:سرو را، پیش قدت، منصب بالایی نیست - ماه را، با رخ تو، دعوی زیبایی نیست


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷:چون ترا میل و مرا ازتو شکیبایی نیست - صبر خواهم که کنم لیک توانایی نیست


  8. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴:گر از تن جان شود معزول، عشقت جای آن دارد - که در ملک دلم عشقت، همان حکم روان دارد


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴:نگارا دل همی‌خواهد که عشقت را نهان دارد - ولیکن اشک را نطق است و رنگ رو زبان دارد


  9. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳:اسیر بند گیسویت، کجا در بند جان باشد - زهی دیوانه عاقل، که در بندی چنان باشد


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶:سعادت دل دهد آنرا که چون تو دلستان باشد - نمیرد تا ابد آنکس که او را چون تو جان باشد


  10. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷:گاه در مصطبه دردی کش رندم خوانند - گاه در خانقهم صوفی صافی دانند

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۸۰:شاها وزرایی که امینان امیرند - بی وجه مرا در پی خود چند دوانند


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴:عاشقان را که دل مرده زعشقت زنده است - تو چو جانی وهمه بی تو تن بی جانند


  11. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱:اگرم بر سر آتش بنشانی چون عود - نیست ممکن که برآید ز من سوخته دود

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:آن پری کیست که از عالم جان روی نمود؟ - وین چه حوری است که بر ما در فردوس گشود؟

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۸۷:چون سر چاه بلا باز شود بر یعقوب - حال پیراهن یوسف همه پوشیده شود


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۸:هرکه همچون من و تو از عدم آمد بوجود - همه دانند که از بهر سجود آمد و جود


  12. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰:مانده یک ذره از آن دل که هوای تو گزید - لله الحمد که آن ذره به خورشید رسید

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲:چه نویسم که دل از درد فراقت چه کشید؟ - یا ز نادیدنت این دیده غم دیده چه دید؟


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱:هرکرا داد سعادت بلقای تو نوید - تا ابد بر سر کویت بنشیند بامید

    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲:باز دریافتن دوست مرا چون خورشید - روشن است آینه دل بدم صبح امید

    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳:روز عمرم به زوال آمد و شب نیز رسید - شب هجران ترا خود سحری نیست پدید


  13. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰:وصلت به جان خریدن، سهل است، اگر برآید - جان می‌دهم درین پی باشد مگر برآید


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴:در شهر اگر زمانی آن خوش پسر برآید - ازهر دلی و جانی سوزی دگر برآید


  14. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷:چون تحمل می‌کند تن صحبت پیراهنش - چون کند افتاده است آن این زمان در گردنش؟


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳:چون برآمد آفتاب از مشرق پیراهنش - ماه رقاصی کند چون ذره در پیرامنش

    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۴:آن دلارامی که آرامی نباشد با منش - کرد شام عاشقان چون صبح روی روشنش


  15. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱:می‌کند غارت صبر و دل و دین سودایش - آنکه او هیچ ندارد، چه غم از یغمایش؟


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۱:تا چه معنیست در آن روی جهان آرایش - که دلم برد بدان صورت جان افزایش


  16. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:به مهر روی تو خواهم رسید، ذره مثال - نمی‌رسد به زمین پایم از نشاط وصال

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۱۸:پناه زمره اسلام تاج دولت و دین - زهی خرد ز وجود تو کسب کرده کمال


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳:ز روی پرده برافگن که خلق را عیدست - هلال ابروی تو همچو غره شوال


  17. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:آرزو دارم ز لعلش تا به لب جام مدام - وز سرم بیرون نخواهد رفتن این سودای خام


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۶:ای ز رویت پرتوی مرآفرینش را تمام - از وجود تست سلک آفرینش را نظام


  18. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲:ای آب آتش رنگ تو، بر باد داده خاک من - در آب و آتش هر دم از خاک درت باد ختن


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۵:ای از چو تو شیرین لبی صد شور در هر انجمن - آن را که آمد یاد تو چون من برفت از خویشتن


  19. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:دلا من قدر وصل او ندانستم تو می‌دانی - کنون دانستم و سودی نمی‌دارد پشیمانی


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۶:تعالی الله چه رویست آن بنزهت چون گلستانی - درو حسن آن عمل کرده که در فردوس رضوانی


  20. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵:چه می‌بری دل ما چون نگه نمی‌داری؟ - چه دلبری که نمی‌آید از تو دلداری؟

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۵۶:ز دور دایره این محیط پرگاری - نصیب من همه سرگشتگی است پنداری

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۹ - در مدح سلطان اویس:دمید گرد لب جوی خط زنگاری - بیاد و در قدح افکن شراب گلناری


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۵:ز بار عشق توام طالب سبکساری - ولی چه چاره که دولت نمی‌دهد یاری


  21. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:سری از سر نه ار با ما سر مهر و وفا داری - به ترک سر بگو آنگه بیا گر پای ما داری


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۶:تویی سلطان ملک حسن و چون من صد گدا داری - ترا کی برگ من باشد که چندین بی نوا داری


  22. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:ساقی ز جام مستی ما را رسان به کامی - تا ما ز کوی هستی، بیرون نهیم گامی


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۸:در حضرت تو کآنجاسلطان کند غلامی - عشقت بداد مارا جامی بدوست کامی

    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۹:ماه سعادتم را باشد شب تمامی - با تو گرم ببیند دشمن بدوستکامی


  23. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:هر که از روی تواضع بنهد پیشانی - پیش روی تو زهی روی و زهی پیشانی!


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۱:ای (که) تو جان جهانی و جهان جانی - گر بجان و بجهانت بخرند ارزانی

    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۲:در تن زنده یکی مرده بود زندانی - دل که او را نبود با تو تعلق جانی


  24. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۲:مبارک منزلی، کانجا فرود آید چو تو ماهی - همایون عرصه‌ای، کارد به سویش رخ چنین شاهی


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۸:نگاری کز رخ چون مه کند بر نیکوان شاهی - بهشتست او که اندر وی بیابی هرچه می خواهی


  25. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۳:مکن عیب من مسکین اگر عاشق شدم جایی - سر زلف سیه دیدم در افتادم به سودایی


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۹:مرا باز اتفاق افتاد عشق سرو بالایی - که حسنش مجلس افروزست و رویش عالم آرایی

    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۰:اگر خورشید و مه نبود برین گردون مینایی - تو از رو پرده برگیر و همی کن عالم آرایی

    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۱:زهی خورشید را داده رخ تو حسن و زیبایی - در لطف تو هرکس بر من نبندد گر تو بگشایی


  26. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴:کشیده کار ز تنهایم به شیدایی - ندانم این همه غم چون کشم به تنهایی


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۵:تو قبله دل و جانی چو روی بنمایی - بطوع سجده کنندت بتان یغمایی


  27. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵:چشم داریم که دلبستگی بنمایی - دل ما راست فرو بستگی، بگشایی


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۳:ای شده حسن ترا پیشه جهان آرایی - عادت طبع من از وصف تو شکرخایی


  28. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۸:پادشاها عالم از انصاف تو معمور شد - همچنین معموره‌اش را تا ابد معمور دار


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹:ای لبت نوشین زمن نیش فراقت دور دار - وز شراب وصل خود جان مرا مخمور دار


  29. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰۵:آنکه از کبر، یک وجب می‌دید - از سر خویش تا به افسر هور


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵:ای چو خورشید چشمه‌ای از نور - پرتو تو مباد از من دور


  30. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰۶:ای شهنشاهی که از بهر صلاح مملکت - آهنیت خود تاج سر شد و مرکب سریر


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۹:ای دل وجانم شده سلطان عشقت را سریر - از چنان سلطان بود این مملکت را ناگزیر


  31. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰۷:کرا مجال بود کز زبان همچومنی - حکایتی برساند به بارگاه وزیر


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۳:به نزد همت من خردی ای بزرگ امیر - امیر سخت‌دل سست‌رای بی‌تدبیر


  32. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۳۵:زاهد بگ آفتاب سلاطین شرق و غرب - دارای تاج بخش و خدیو جهان ستان


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۶:ای از خمار چشم تو آشوب در جهان - وی لعل مدح گفته لبت را بصد زبان


  33. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۴۳:حبذا صدر صفحه‌ای که به است - به همه بابی از بهشت برین


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۳:ای جمال تو رشک حورالعین - روح را کوی تست خلد برین


  34. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۴۷:صاحب سلطان نشان دستور اعظم شمس الدین - ای جلال رفعتت را اوج گردون پایگاه

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۳ - درمرثیه ی شاهزاده ی بیرام شاه:آسمان با سینه ی پر آتش و پشتی دو تا ه - شد به های های گریان بر سر بیرام شاه

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۴ - در مدح شیخ حسن نویان:منت ایزد را که ذات خسرو گیتی پناه - در پناه صحت است از فیبض الطاف اله


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۲:ای بگرد خرمن تو خوشه چین خورشید و ماه - ماه با روی تو نبود در محل اشتباه

    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۳:ای که اندر چشم مستت فتنه دارد خوابگاه - دل بزلفت داده ام کز فتنه باشد در پناه


  35. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:گفتم که مگر به اتفاق اصحاب - در موسم گل ترک کنم باده ناب


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱:در دیدن این مدینهٔ زمزم آب - از مکه اگر سعی کنی هست صواب


  36. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در مدح دلشاد خاتون:دلشاد باد، آنکه جهان در امان اوست - گردون پیر، بنده بخت جوان اوست


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰:آن عاشقی که طعمه عشق تو جان اوست - از بهره خوردن غم تو دل دهان اوست


  37. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در مدح غیاث الدین محمد:آن دم که باد صبح به زلفت گذر کند - مشک ختن به خون جگر چهره تر کند


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵:یار ار بچشم مست سوی ما نظر کند - دل پیش تیغ غمزه او جان سپر کند

    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶:اول نظر که سوی تو جانان نظر کند - عشق از دل تو دوستی جان بدر کند


  38. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در مدح سلطان اویس:سحرگهی که چمن، شمع لاله در گیرد - سمن به عزم صبوحی پیاله برگیرد


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷:بدل چه پند دهم تا دل از تو برگیرد - بجان چه چاره کنم تا رهی دگر گیرد


  39. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - در مدح سلطان اویس:زامروز تا به حشر بر ابنای روزگار - شکرانه واجب است به روزی هزار بار


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۵:گفتند ماه و خور که چو پیدا شد آن نگار - ما در حنای عزل گرفتیم دست کار


  40. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - در مدح امیر شیخ حسن:دجله عمری است، تر وتازه که خوش می گذرد - ساقیا می گذر عمر به عطلت مگذار!


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۰:پستهٔ آن بت شکّر لب شیرین گفتار - بسخن بر من شوریده شکر کرد نثار

    سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۲:چند گفتم که فراموش کنم صحبت یار - یاد او می دهدم رنگ گل و بوی بهار

    سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۳:ای بت سنگ دل و ای صنم سیم عذار - بر رخ خوب تو عاشق فلک آینه دار


  41. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - در مدح سلطان اویس:بسم نبود جفای رخ چو یاسمنش - بنفشه نیز گرفت است جانب سمنش


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۵:چو شدبخنده شکر بار پسته دهنش - شد آب لطف روان از لب چه ذقنش


  42. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ - در مدح غیاث الدین محمد:راه نجم چو مشرف کند ایوان حمل - عامل نامیه را باز فرستد به عمل


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰:ای که در باغ جمالست رخ تو چون گل - گل تو در سخن آورد مرا چون بلبل


  43. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۶ - درطلب آمرزش:منم ، که نیست شب و روز جز گنه کارم - گناهکار وامید عفو می دارم


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۱:بیک نظر دل خلقی همی برد یارم - بمن نگر که بدان یک نظر گرفتارم


  44. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - در مدح سلطان اویس:خوش نسیمی از چمن بر خاست بر خیز ای ندیم ! - خوش بر آور در هوای باغ یک دم چون نسیم


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۵:روز نوروزست وبوی گل همی آرد نسیم - عندلیب آمد که با گل صحبتی دارد قدیم


  45. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۷ - در مدح سلطان اویس:منت خدای را که به تعید ذو المنن - رونق گرفت شرع به پیرایهٔ سنن


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۲:ای باغ نیکویی گل روی ترا چمن - گل در چمن دریده ز شوق تو پیرهن


  46. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در مدح سلطان اویس:پیش از این ملکی که جمع را شد میسر بیش از این - شاه را اکنون به فیروزی است در زیر نگین

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در مدح خواجه شمس الدین زکریا:داغ ابروی تو دل پیوسته دارد بر جبین - نقش یاقوتت نگارد جان شیرین بر نگین

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۱ - در مدح شاه دوندی:ای زمین آستانت آسمان ملک و دین - آسمانی آسمان گر نقش بندد بر زمین


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۹:ای جمالت آیتی از صنع رب العالمین - باد بر روی تو از ایزد هزاران آفرین


  47. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲ - در مدح سلطان اویس:طراوتی است جهان را به فر فروردین - که هر زمان خجل است اسمان ز روی زمین


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۲:ایا چو فصل بهار از رخت جهانرا زین - رخ تو ثانی خورشید و ثالث القمرین


  48. سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۴ - درمدح دلشاد شاه :ای سرو گل عذار و مه آفتاب روی - ما را متاب در غم و از ما متاب روی


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۵:ای نو عروس حسن ترا آفتاب روی - مه را ز شرم عارض تو در نقاب روی


  49. سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰ - قطعه:شاهی که در بسیط زمین حکم نافذش - جذر اصم ز صخره صما شنیده‌اند


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۴:پیوستگان عشق تو از خود بریده‌اند - الفت گرفته با تو و از خود رمیده‌اند


  50. سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۳۹ - غزل:چه منزل است که خاکش نسیم جان دارد - هوای روح و شش راحت روان دارد


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳:کسی که عشق نورزد مگو که جان دارد - جزین حدیث نگوید کسی که آن دارد


  51. سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۹۴ - دوبیتی:آیا کراست زهره؟ آیا کراست یارا؟ - کر من برد به یارم این یک سخن که: «یارا؟


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶:رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را - تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما را

    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷:کی بنگرد برحمت چشم خوش تو ما را - نرگس همی نیارد اندر نظر گیا را


  52. سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰۵ - غزل:چمن شمع ز مرد ساق نرگس را چو بردارد - به سیمین مشعلی ماند که آن مشعل دو سر دارد


    سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰:کسی کز دل سخن گوید دمش چون جان اثر دارد - بپرس از وی که صاحب دل زعلم جان خبر دارد



sunny dark_mode