ای که بر من میکشی خط و نمیخوانی مرا!
بر مثال نامه، بر خود چند پیچانی مرا؟
راندهاند روز ازل، بر ما بناکامی، قلم
نیستم، کام دل آخر تا به کی رانی مرا؟
در سر زلف تو کردم، عمر و آن عمر عزیز
سر به سر بر باد رفت، اندر پریشانی مرا
میدهم جان تا بر آرم با تو یکدم، چون کنم
هیچ کاری بر نمیآید، به آسانی مرا
همچو عود از من برآمد دود، تا کی دم دهی؟
آتشی بنشان بر آتش، چند بنشانی مرا؟
مرد سودایت نبودم، کردم و دیدم زیان
وین زمان سودی نمیدارد، پشیمانی مرا
از ازل داغ تو دارم، بر دل و روز ابد
کس نگیرد ظاهراً، با داغ سلطانی مرا
کرده بودم ترک ترکان کمان ابرو و باز
میبرند از ره به چشم شوخ و پیشانی مرا
بندهای باشد تو را سلمان گران باشد که آن
یک قبول حضرت خود، داری ارزانی مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر با احساساتی عمیق درباره عشق و ناکامی است. شاعر به معشوق خود میگوید که او را درک نمیکند و احساساتش را نمیخواند، مانند نامهای که پیچیده و ناشناخته باقی مانده است. او به حسرت و افسوس از داغی که از عشق میکشد اشاره میکند و میگوید که روزهای عمرش در پریشانی و غم سپری شده است. شاعر از ناتوانی خود در جلب توجه و مهر معشوق شکایت دارد و به آتش اشتیاقش که سودی برایش نداشته، اشاره میکند. او در نهایت از ترک عشق و ناامیدی خود سخن میگوید و به عدم پذیرش خود در برابر معشوق اشاره میکند. شعر حاکی از اندوه، عشق نادیده و تلاش برای جلب عشق است.
هوش مصنوعی: تو که با ناز و غمزه به من بیاعتنا هستی و حرفهایم را نمیفهمی! چرا مانند یک نامه که به دورش چند بار میپیچند، مرا در پیچ و خمهای افکار و احساساتت گنجاندهای؟
هوش مصنوعی: در آغاز، از ما دوری و ناکامی جدا شده است. من نمیتوانم از خودم دفاع کنم، تا چه زمانی میخواهی از من دوری کنی و مرا بیخود بیهدف رها کنی؟
هوش مصنوعی: من عمر گرانبهای خود را در فکر و خیال زلفهای تو گذراندم و همین عمر در هم و برهمی و آشفتگی سپری شد.
هوش مصنوعی: من تمام وجودم را فدای لحظهای با تو میکنم، اما چهطور میتوانم این کار را انجام دهم؟ هیچ چیزی برایم آسان نیست.
هوش مصنوعی: من همچون عود که از خود دود تولید میکند، از من هم چیزی خارج میشود. تا کی باید نفس بکشی؟ آتشی را بر آتش دیگر بگذار، تا کی میخواهی مرا در این وضعیت نگهداری؟
هوش مصنوعی: من عاشق تو نبودم، اما تجربهام نشان داد که نتیجهای جز ضرر نداشت. حالا هم که در این زمان، هیچ فایدهای برای پشیمانی من وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از زمانهای قدیم، من دلی پر از حسرت برای تو دارم و هیچکس نمیتواند به وضوح خشمی را که بر دل من نشسته است، درک کند. این درد سلطنتی بر دلم همچنان باقی مانده است.
هوش مصنوعی: من در گذشته به زیبایی و جذابیت چهرهی دختران ترک، با ابروهای کمانمانند و نگاه فریبندهشان، دلبسته بودهام و اکنون از راه چشمان بازیگوش و پیشانی دلربا، مرا مجذوب خود کردهاند.
هوش مصنوعی: یک بندهای مانند سلمان برای تو ارزش زیادی دارد، زیرا او محبت و قبول پروردگار را به من عطا کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خداوندی که چون در بزم بنشانی مرا
از بلا و محنت ایام برهانی مرا
حق خدمت دارم اندر دولت تو سالها
گر کس دیگر نمیداند همی دانی مرا
تا قیامت فخر من باشد که اندر بزم خویش
[...]
آخر ای ماه پری پیکر، که چون جانی مرا
در فراق خویشتن چندین چه رنجانی مرا؟
همچو الحمدم فکندی در زبان خاص و عام
لیک خود روزی بحمدالله نمیخوانی مرا
ای که در خوبی به مه مانی چه کم گردد زتو
[...]
ای نسیم صبحدم بگذر بخاک درگهی
کز غبارش چشم جان گشتست نورانی مرا
درگه آنکس که تصدیقش کند قاضی عقل
گر کند دعوی که میزیبد جهانبانی مرا
آصف ثانی علاء ملک و دین کز احتشام
[...]
کفر عشقت می کند منع از مسلمانی مرا
بند زلفت می کند جمع از پریشانی مرا
آن صفا کز کفر عشقت در دلم تأثیر کرد
هرگز آن حاصل نیاید زین مسلمانی مرا
پادشاه عشق اسیرم کرد و گفتا بعد ازین
[...]
بر مثال نامه بر خود چند پیچانی مرا
چون قلم تا کی به فرق سر بگردانی مرا
چند بفریبی به تقریر و به تحریرم دگر
این چنین نادان نِیَم آخر تو می دانی مرا
شاهبازِ وصل ما در دست تو قدری نداشت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.