گنجور

 
سیف فرغانی

فرامش کرد جان تو تماشاگاه اعلی را

که خاکش دام دل باشد نگارستان دنیی را

منه رخت اندرین ویران که در خلد برین رضوان

بشارت می دهد هردم بتو فردوس اعلی را

بخارستان دنیا در مکن با هر خس آمیزش

که دولت بهر تو دارد پر از گل باغ عقبی را

تو اندر تیه دنیایی چو اسراییلیان حیران

عجب باشد که نفروشی بتره من وسلوی را

برو علم پیمبر را مسلمان وار تابع شو

که ترسایان ز جهل خود خدا گفتند عیسی را

بدستار و بدراعه نباشد قیمت عارف

که عزت زآستین نبود ید بیضای موسی را

چو ابراهیم اگر مردی بت آزر شکن، تا کی

چو صورت بین بی معنی پرستی نقش مانی را

برسم صورت آرایان برای چشم رعنایان

چو تو پیراهنی شستی نجس شد جامه تقوی را

اگر تو ترک جان نکنی کمال او نگردد کم

وگر حاجی بزی نکشد چه نقصان عید اضحی را

مکن چون طالب دنیا جهان صورت آبادان

که در ویرانی صورت بیابی گنج معنی را

ورای دوست اندر دل بت است ای خواجه محوش کن

که اندر کعبه نپسندد مسلمان لات و عزی را

مکن گر شاه و سلطانی بظلم و جور ویرانی

که تا اکنون اثر مانده است عدل آباد کسری را

چو رهبر نیست ای ره رو تمسک کن بشعر من

چو در ره قایدی نبود عصا چشم است اعمی را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

ز زلفت زنده می‌دارد صبا انفاس عیسی را

ز رویت می‌کند روشن خیالت چشم موسی را

سحرگه عزم بستان کن صبوحی در گلستان کن

به بلبل می‌برد از گل صبا صد گونه بشری را

کسی با شوق روحانی نخواهد ذوق جسمانی

[...]

مولانا

بیا ای موسیی کز کف عصا سازی تو افعی را

به فرعونان خود بنما کرامت‌های موسی را

به یکدم ای بهار جان، کنی سرسبز عالم را

ببخشی میوهٔ معنی درخت خشک دعوی را

بده هر میوه را بویی، روان کن هر طرف جویی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سیف فرغانی

زهی با صورت خوبت تعلق اهل معنی را

ز نقش روی تو زینت نگارستان دنیی را

درین ویرانه قالب ندارد جانم آرامی

که دل بردی بدان صورت سراسر اهل معنی را

مرا روی تو محبوبست همچون مال قارون را

[...]

سلمان ساوجی

اگر حُسن تو بگشاید، نقاب از چهره دعوی را

به گِل رضوان بر انداید، درِ فردوس اعلی را

وگر سروِ سر افرازت، ز جنّت، سایه بردارد

دگر برگ سر افرازی، نباشد شاخ طوبی را

بهار عالم حُسنت، جهان را تازه می‌دارد

[...]

نسیمی

بهشت و حور، بی وصلت، حرام است اهل معنی را

کزان وصل تو مقصود است مشتاق تجلی را

قیامت گر بیندازی ز قامت سایه طوبی

به زیر سایه بنشانند اهل روضه، طوبی را

جمالت گرنه در جنت نماید جلوه ای هر دم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه