آن عاشقی که طعمه عشق تو جان اوست
از بهره خوردن غم تو دل دهان اوست
همچون رهست پی سپر کاروان درد
از قالب آن پلی که بر آب روان اوست
آن کو بجست و جوی تو پا در رکاب کرد
لطف تو تا بحضرت تو همعنان اوست
آن محتشم که او نبود مایه دار عشق
هر چیز را که سود شمارد زیان اوست
وآنکس که هیچ ندارد بغیر تو
آنجا که هیچ جای نباشد مکان اوست
آن صادقی که بهر تو روزی بتیغ عشق
خود را بکشت زندگی دل نشان اوست
وآنکو بعقل خویش ترا وصف می کند
تو دیگری و هر چه بگوید گمان اوست
وصاف حسنت ار بسخن بگذرد ز عرش
بی منتهای وصف تو حد بیان اوست
در وصف تو که بهره ما زآن حکایتیست
آنکس فصیح تر که خموشی زبان اوست
وصلت پیام داد شبی سیف را و گفت
زآنجا که حسن منطق و لطف بیان اوست
بحریست عشق و چون بکنارش رسی منم
هر جا تو از میان بدر افتی کران اوست
من کیستم که همچو منی را خبر بود
زآن سر که در میان تو و در میان اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیرایهٔ لباس معانی بیان اوست
سرمایهٔ اساس ایادی بنان اوست
ملت سپهر و طلعت او آفتاب اوست
دولت جهان و همت او آسمان اوست
چرخ ، ارچه گردنست ، مطیع زمام اوست
[...]
آن نازنین که عیسی دلها زبان اوست
عود الصلب من خط زنار سان اوست
بس عقل عیسوی که ز مشکین صلیب او
زنار بندد ارچه فلک طیلسان اوست
هر دم لبش به خنده برآید مسیح نو
[...]
دلشاد باد، آنکه جهان در امان اوست
گردون پیر، بنده بخت جوان اوست
خورشید هست فلکه زرین خیمهاش
جرم هلال، ماهچه سایبان اوست
دولت کنیزکی است ز ایوان حضرتش
[...]
آن ترکمان پسر که دل ما نشان اوست
زابرو و غمزه تیر بلا بر کمان اوست
صاحبدلان به راه وفا خاک گشته اند
گو خوش بران که رخش جفا زیر ران اوست
ما در میان غصه چو موییم ازان کمر
[...]
شاهی که چرخ حلقه بگوش از کمان اوست
روی زمین به پشت کمان از امان اوست
سهم السعادتی که قرین ظفر بود
در قبضه کمان سعادت قران اوست
زاغ کمان اوست همایی که از شرف
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.