میکند غارت صبر و دل و دین سودایش
آنکه او هیچ ندارد، چه غم از یغمایش؟
گر دل و جان من دلشده بودی بر جای
کردمی در دل و جان جای چو بودی رایش
رقم هستی من عاقبت از لوح وجود
برود لیک بماند اثر سودایش
لایق ضرب محبت نبود هر قلبی
که ز اخلاص حکایت نکند سیمایش
خواب ما را ز خیالش بنمود اسبابی
بعد از آن روز ندیدیم بخواب آسایش
دست در دامن او میزنم و میکشمش
تا به رغم سر من سر ننهد در پایش
عجب آن است که در بزم ریاحین گل را
زیر شمشاد نشانند و تو بر بالایش
در پی باد صبا چند رود سرگردان
دل به بوی شکن طره عنبر سایش
که خبر یابد از آمد شدن پیک نسیم
که ز بوی سر زلف تو کند رسوایش
غم عشق تو چه خوش میخورد اولی خونم
که به پالودهام از دیده خون پالایش
هر که امروز به خلوت نفسی با تو نشست
غالبا رغبت جنت نبود فردایش
در شب تیره زلفت دل سلمان گم شد
شمعی از چهره بر افروز و رهی بنمایش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به غارت شدن دل و دینش به واسطه عشق میپردازد و میگوید کسی که هیچ ندارد، نباید نگران دزدیده شدن چیزی باشد. او میگوید اگر دل و جانش به عشق معشوقش میرسید، جایگاه خاصی در دل و جان او پیدا میکرد. با این حال، ردپای عشق او بر صفحه وجودش باقی خواهد ماند. شاعر به محبت اشاره میکند و میگوید که هر دلی شایسته این عشق نیست مگر آنکه از اخلاص حکایت کند. او از خواب بیخیالی یاد میکند و میگوید که به عشقش دل بسته است و همچنان به دنبال معشوق میگردد. در این اشعار، تأکید بر عواطف و حالات درونی عشق و غم ناشی از آن به وضوح حس میشود. این عشق چنان عمیق است که شاعر را در خلوت و جمع به یاد معشوق و احساساتش مشغول کرده است. در پایان، او از گم شدن دلش در تاریکی زلف معشوق یاد میکند و خواستار روشنایی و راهنمایی از چهره اوست.
هوش مصنوعی: کسی که هیچ چیزی ندارد، چه جای نگرانی از دست دادن دارد؟ او با زیباییهایش قلب و دین را میدزدد و این امر باعث از بین رفتن صبر و آرامش میشود.
هوش مصنوعی: اگر دل و جان من همانند تو دلداده بودند، در دل و جانم برای تو جا میگرفتم، زیرا در این صورت ارادت تو را در خود حس میکردم.
هوش مصنوعی: زندگی من در نهایت از صفحه وجود محو خواهد شد، اما رد و نشانه عشق و شوق من باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: هر قلبی که نشانههای صداقت و خلوص را در چهرهاش نشان ندهد، شایستهی دریافت محبت و عشق نیست.
هوش مصنوعی: خواب ما را با تصوراتش زینت بخشید، اما بعد از آن روز دیگر خواب راحتی نداشتهایم.
هوش مصنوعی: من دستم را در دامن او میزنم و او را به سمت خود میکشم تا به رغم من سرش را به پای او نگذارد.
هوش مصنوعی: عجب این است که در جشن و شادمانی، گل را زیر سایهی درختان شمشاد قرار دهند و تو بر بالای آن نشسته باشی.
هوش مصنوعی: در جستجوی نسیم دلانگیز، چندین عاشق حیرتزده به سمت بوی خوش موهای معطر معشوقه خود جذب شدهاند.
هوش مصنوعی: خبر آمدن پیامآور نسیم را کسی دریابد که از بوی موی تو آگاه شود و به این ترتیب رسوا شود.
هوش مصنوعی: غم عشق تو چقدر برایم لذتبخش است، مثل اینکه اولِ کار خونم را میمکد و سپس از چشمانم اشک پاک میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که امروز در فضایی خصوصی با تو صحبت کرد، معمولاً به خاطر بهشت فردایش رفتار نمیکند.
هوش مصنوعی: در شب تاریکی که زلف تو را مینگرم، دل سلمان مفقود شده است. لطفاً نوری از چهرهات بتابان تا راهی را به من نشان دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا چه معنیست در آن روی جهان آرایش
که دلم برد بدان صورت جان افزایش
چون جهان سربسر آرایش از آن رو دارد
بچه آراسته شد روی جهان آرایش
بر خود این جامه چو دراعه غنچه بدرم
[...]
سرو دیوانه شدست از هوس بالایش
میرود آب که زنجیر نهد بر پایش
داشت از آب چو گل آینه در پیش جمال
آب شد آبنه از شرم رخ زیبایش
پیش من قصهٔ عاشقکشی او مکنید
[...]
گر شبی سوی من خسته دل افتد رایش
چه تفاوت کند از رای جهان آرایش
گر عنانی ز عنایت سوی ما گرداند
جان فشانیم به جای سرو زر در پایش
گر خرامد قد چون سرو روانت در باغ
[...]
سرو اگر جلوه کند پیش قد رعنایش
قمری ازشهپر خود اره نهد برپایش
جرعه اولش ازخون مسیحا باشد
چون کشد تیغ ستم غمزه بی پروایش
علم صبح قیامت به زمین خوابیده است
[...]
آن که در دیده بینای من آمد جایش
هیچ از ریختن خون نبود پروایش
کرده منقار به خون جگر خویش خضاب
طوطی از حسرت لعل لب شکرخایش
زنده چون خضر از آن نیست سکندر که نداشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.