گنجور

 
سیف فرغانی

یار ار بچشم مست سوی ما نظر کند

دل پیش تیغ غمزه او جان سپر کند

آن کو زکبر می ننهد پای بر گهر

برمن که خاک کوی شدم کی گذر کند

بی مهر ماه طلعت او آفتاب را

آن نور نی که مشعله صبح برکند

ای دوست دست تربیت ولطف وا مگیر

زآنکس که حق گزاری پایت بسر کند

جویای روز وصل ترا خواب شد حرام

مشتاق مه بشب چو ستاره سهر کند

مارا هوای عشق تو از جای برد و خاک

گر همرهی چو باد بیابد سفر کند

گر ماجرای عشق تو زین سان بود درو

صوفی روح خرقه قالب بدر کند

در راه عشق مرد چو مالی زدست داد

خاکی که زیر پاش بود کار زر کند

هجر تو گر بسوختن دل چو آتش است

آتش زسوز سینه عاشق حذر کند

آتش بروزها نکند آنچه در شبی

عاشق بآب دیده و آه سحر کند

ناخفته شب زشوق تو آن روز دست وصل

در دامنت زند که سر از خاک برکند

ای بخت ازآن مکارم آنک توقعست

صعبست اگر بگویم وسهلست اگر کند

چون تلخ کام کرد من شور بخت را

اندر دهانم از لب شیرین شکر کند

وصل نگار کو که مرا وقت خوش شود

فصل بهار کو که درختی زهر کند

امیدوار باش بروز وصال سیف

می دان یقین که ناله شبها اثر کند

 
 
 
وطواط

شاها ، ز زخم تیغ تو گردون حذر کند

در زیر رایت تو ظفر مستقر کند

دستت همان دهد که زمین و زمان دهد

تیغت همان کند که قضا و قدر کند

آن کس که دید لطف نسیم خصال تو

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

ای صاحبی که دامن جان پرگهر کند

اندیشه چون زبان بثنای تو تر کند

افلاک را مهابت تو پشت پا زند

تمثال را لطافت تو جانور کند

اتش ز لطف طبع تو ممکن که همچو دود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال‌الدین اسماعیل
امیرخسرو دهلوی

مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند

طاقت نهد به گوشه و آنگه نظر کند

صورتگری نقش خود از جان کند سخن

چون روی او بدید سخن مختصر کند

او پرده بگرفت، بگویید باد را

[...]

ابن یمین

زلف تو بر دو هفته قمر چون مقر کند

آشوبها به پشتی دور قمر کند

چون روی تست فاتحه خرمی دلم

اخلاص بندگی تو دائم زبر کند

بر حد تیغ و نوک سنان گر بسوی تو

[...]

سیف فرغانی

اول نظر که سوی تو جانان نظر کند

عشق از دل تو دوستی جان بدر کند

آخر بچشم تو زفنا میل درکشد

تا دل بچشم او برخ او نظر کند

عشق ار ترا زنقش تو چون سیم کرد پاک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه