دل به بوی وصل آن گل آب و گل را ساخت جا
ورنه مقصود آن گلستی گل کجا و دل کجا
از هوای دل گل بستان خوبی یافت رنگ
وزگل بستان خوبی بوی مییابد هوا
گر دماغ باغ نیز از بوی او آشفته نیست
پس چرا هر دم ز جای خود جهد باد صبا
جز به چشم آشنایانش خیال روی او
در نمیآید که میداند خیالش آشنا
با شما بودیم پیش از اتصال مائ و طین
حبذا ایاما فی وصلکم یا حبذا
مردمی کایشان نمیورزند سودای گلی
نیستند از مردمان خوانندشان مردم گیا
تا قتیل دوست باشد جان کجا یابد حیات
تا مریض عشق باشد دل کجا خواهد دوا
هندوی زلف تو در سر دولتی دارد قوی
اینکه دستش میرسد کت سر در اندازد به پا
عاشقان آنند کایشان در جدایی واصلند
حد هر کس نیست این هستند آن خاصان جدا
زن خراب آباد گل سلمان به کلی شد ملول
ای خوشا روزی که ما گردیم ازین زندان رها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی گل و عشق میپردازد و از ارتباط عمیق دل و گل صحبت میکند. او میگوید که اگرچه گل و دل از هم فاصله دارند، اما بوی خوش گل باعث میشود دل شاداب شود. شاعر به هوای دل و تأثیر آن بر بستان زیبایی اشاره میکند و از بادی که بوی گل را میآورد، میپرسد چرا هر بار آن را به سمت خود جلب میکند. او همچنین به یاداوری عشق و ارتباطات پیشین اشاره کرده و میگوید که افراد بدون عشق واقعی، تنها گیاهوار زندگی میکنند. شاعر در نهایت به آرزوی رهایی از این زندان عاشقانه اشاره میکند و روزی را خوش میداند که از این محدودیتها رها شوند.
هوش مصنوعی: دل به عطر و بوی وصال آن گل آرامش مییابد و در آنجا جا میگیرد. اما اگر بخواهیم حقیقت را بگوییم، این گل کجا و دل کجاست که به هم برسند؟
هوش مصنوعی: از احساسات قلبی، گل باغ خوبی رنگی زیبا به خود میگیرد و از این باغ خوشبو، هوا هم عطر دلانگیزی به دست میآورد.
هوش مصنوعی: اگر بوی او دماغ باغ را آشفته نمیکند، پس چرا هر لحظه باد صبا با شدت از جای خود جست و خیز میکند؟
هوش مصنوعی: فقط افرادی که با او آشنا هستند میتوانند به یاد او بیفتند، زیرا آنها میدانند که این یادآوری با احساس آشنایی همراه است.
هوش مصنوعی: ما پیش از اینکه با هم درآمیخته شویم، در کنار شما بودیم. چه ایام خوبی بود که در وصال شما قرار داشتیم، چقدر این حال خوشی داشت.
هوش مصنوعی: مردمی که به عشق و محبت نمیپردازند، آرزوی زیبایی و خوشبختی ندارند و به همین دلیل نمیتوان آنها را انسانهای واقعی نامید.
هوش مصنوعی: تا وقتی که محبوب جانش را از دست بدهد، زندگی کجا برای آدمی وجود دارد؟ و وقتی دل در عشق بیمار است، هیچ درمانی برایش کافی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: زلفهای سیاه تو به گونهای است که قدرت و جذابیت خاصی دارد. همچنان که اگر کسی به آن نزدیک شود، میتواند با از سر برداشتن آن، بر دیگران تأثیر بگذارد و مخصوصاً زیبایی آن را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: عاشقان کسانی هستند که حتی در دوری از محبوب، به حقیقت آن پیوستهاند. برای هر فردی حد و مرزی وجود دارد، اما این افراد مخصوص، فراتر از این مرزها هستند.
هوش مصنوعی: زنی که در خرابی آباد گل سلمان زندگی میکرد، به شدت دلزده و ناراحت شده است. ای کاش روزی بیاید که ما از این زندان آزاد شویم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عسکری شکر بود تو گو بیا می شکرم
ای نموده ترش روی ار جا بد این شوخی ترا
از که آمختی نهادن شعرهائی شوخ چم
گر برستی شاعران هرگز نبودی آشنا
کشه بربندی گرفتی در گدائی سرسری
[...]
پادشا بر کامهای دل که باشد؟ پارسا
پارسا شو تا شوی بر هر مرادی پادشا
پارسا شو تا بباشی پادشا بر آرزو
کآرزو هرگز نباشد پادشا بر پارسا
پادشا گشت آرزو بر تو ز بیباکی تو
[...]
تا دل من در هوای نیکوان گشت آشنا
در سرشک دیده ام کرد این دل خونین شنا
تا مرا بیند بلا با کس نبدد دوستی
تا مرا بیند هوی با کس نگردد آشنا
من بدی را نیک تر جویم که مرد مرا بدی
[...]
شاعران بینوا خوانند شعر با نوا
وز نوای شعرشان افزون نمی گردد نوا
طوطیانه گفت و نتوانند جز آموخته
عندلیبم من که هر ساعت دگر سازم نوا
اندران معنی که گوید بدهم انصاف سخن
[...]
ای جهانداری که هستی پادشاهی را سزا
در جهانداری نباشد چون تو هرگز پادشا
از بشارتهای دولت وز اشارتهای بخت
شاه پیروز اختری و خسرو فرمانروا
پادشاهی یافته است از نام تو عز و شرف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.