گنجور

 
سلمان ساوجی

آن دم که باد صبح به زلفت گذر کند

مشک ختن به خون جگر چهره تر کند

آگه نه‌ای که سنبل تو مشک را

هر دم ز روی رشک چه خون در جگر کند؟

یاد تو سوختگان اجل را شفا دهد

بوی تو خفتگان عدم را خبر کند

هردم که از صفای جمال تو دم زنم

صبحم سر از دریچه انفاس برکند

هرگه که مهر روی تو در خاطر آورم

خورشید سر ز روزن اندیشه در کند

دارم شکسته بسته چو زلفت دلی که او

هر دم هوای صحبت رویی چو خور کند

کار من از تو راست به زر می‌شود چو زر

آری چو زر بود همه کاری چو زر کند

خوشه نهاد سر به کمرگاه تو مگر

آمد که با تو دست هوس در کمر کند

سرگشته هندویت، چه سوداست بر سرش؟

آن که به این خیال کج از سر بدر کند

دل خواست تا حکایت زلف تو مو به مو

معلوم رای آصف جمشید فر کند

لیکن چنین حدیث پراکنده چون کسی

دربندگی خواجه نیکو سیر کند؟

خورشید آسمان وزارت که آسمان

خاک درش به سرمه کحل بصر کند

اعظم غیاث دولت و دین آنکه روزگار

نامش وزیر مملکت بحر و بر کند

تا رایت مظفر سلطان خاوری

هر شام عزم مملکت باختر کند

بادا ز قدر رایت چنانکه سر

هر روز فتح عرصه ملکی دگر کند

 
 
 
وطواط

شاها ، ز زخم تیغ تو گردون حذر کند

در زیر رایت تو ظفر مستقر کند

دستت همان دهد که زمین و زمان دهد

تیغت همان کند که قضا و قدر کند

آن کس که دید لطف نسیم خصال تو

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

ای صاحبی که دامن جان پرگهر کند

اندیشه چون زبان بثنای تو تر کند

افلاک را مهابت تو پشت پا زند

تمثال را لطافت تو جانور کند

اتش ز لطف طبع تو ممکن که همچو دود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال‌الدین اسماعیل
امیرخسرو دهلوی

مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند

طاقت نهد به گوشه و آنگه نظر کند

صورتگری نقش خود از جان کند سخن

چون روی او بدید سخن مختصر کند

او پرده بگرفت، بگویید باد را

[...]

ابن یمین

زلف تو بر دو هفته قمر چون مقر کند

آشوبها به پشتی دور قمر کند

چون روی تست فاتحه خرمی دلم

اخلاص بندگی تو دائم زبر کند

بر حد تیغ و نوک سنان گر بسوی تو

[...]

سیف فرغانی

یار ار بچشم مست سوی ما نظر کند

دل پیش تیغ غمزه او جان سپر کند

آن کو زکبر می ننهد پای بر گهر

برمن که خاک کوی شدم کی گذر کند

بی مهر ماه طلعت او آفتاب را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سیف فرغانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه