گنجور

 
سلمان ساوجی

دلشاد باد، آنکه جهان در امان اوست

گردون پیر، بنده بخت جوان اوست

خورشید هست فلکه زرین خیمه‌اش

جرم هلال، ماهچه سایبان اوست

دولت کنیزکی است ز ایوان حضرتش

اقباتل بنده‌ای است که بر آستان اوست

هر یک کنار پرده سرایش نهاده است

خرگاه آسمان که زمین در امان اوست

ز ادراک پرده حرمش فکر قاصر است

نی مدخل یقین و نه رای گمان اوست

حورا به عطرسایی بزمش نشسته است

رضوان به پادستاده مگس ران خوان اوست

کیوان که بر ممالک هندست پادشاه

بر بام حضرتش همه شب پاسبان اوست

جان جهان و عصمت دین است بر فلک

سوگند خورد جان ملایک به جان اوست

بر رغم مشتری به قمر داد مقنعی

بر سر نهاد گفت به از طیلسان اوست

در عهد تو کجا گل رعنا گشاد لب

حالی زده نسیم صبا بر دهان اوست

طاووس باغ سبز فلک یعنی آفتاب

در اهتمام چتر همای آشیان اوست

آب حیات کان به جز از یک کفش ندید

ذات شماست وین به حقیقت نشان اوست

انسان که عقل عالم صوریش نام کرد

نقش مبارکت گهر و بحر و کان اوست

شاید به آب چشمه حیوان اگر دهن

شوید خضر که نام تو ورد زبان اوست

گردون امید داشت که آرد نثار تو

هر گوهر ستاره که بر آسمان اوست

لیکن کجا نثار حقیقی کند قبول

خاک درت که تاج سر فرقدان اوست

سلمانت بنده‌ای است که از نعمت شماست

هر مغز و خون که در رگ و در استخوان اوست

بادا قبای ملک به قدت که در وجود

ذاتت طراز دامن آخر زمان اوست

 
 
 
وطواط

پیرایهٔ لباس معانی بیان اوست

سرمایهٔ اساس ایادی بنان اوست

ملت سپهر و طلعت او آفتاب اوست

دولت جهان و همت او آسمان اوست

چرخ ، ارچه گردنست ، مطیع زمام اوست

[...]

خاقانی

آن نازنین که عیسی دلها زبان اوست

عود الصلب من خط زنار سان اوست

بس عقل عیسوی که ز مشکین صلیب او

زنار بندد ارچه فلک طیلسان اوست

هر دم لبش به خنده برآید مسیح نو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
سیف فرغانی

آن عاشقی که طعمه عشق تو جان اوست

از بهره خوردن غم تو دل دهان اوست

همچون رهست پی سپر کاروان درد

از قالب آن پلی که بر آب روان اوست

آن کو بجست و جوی تو پا در رکاب کرد

[...]

جامی

آن ترکمان پسر که دل ما نشان اوست

زابرو و غمزه تیر بلا بر کمان اوست

صاحبدلان به راه وفا خاک گشته اند

گو خوش بران که رخش جفا زیر ران اوست

ما در میان غصه چو موییم ازان کمر

[...]

اهلی شیرازی

شاهی که چرخ حلقه بگوش از کمان اوست

روی زمین به پشت کمان از امان اوست

سهم السعادتی که قرین ظفر بود

در قبضه کمان سعادت قران اوست

زاغ کمان اوست همایی که از شرف

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه